چند در بند کشم این دلِ هرجایی را
بیش از این صبر نباشد سرِ سودایی را
غمت آن روز که در کلبهٔ دل بار انداخت
به ادب عذر نهادیم شکیبایی را
مُصحَفِ روی تو با این خطِ زیبا چه عجب
گر خطِ نَسخ کشد دفتر زیبایی را
ناصِحم گفت که چاه است در این رَه هشدار
بست دیدار توام دیدهٔ بینایی را
صنما رشتهٔ جان بسته به نوش لب توست
مبر از آب برون ماهیِ دریایی را
خاکساران رهت را ز نظرگاه مران
هیچ سلطان نکند منع تماشایی را
تا دگر تلخیِ بیجا نکند قند لبی
به تکلّف بچشان مفتی حلوایی را
ترک این بت نتوان گفت ز من عذر برید
زاهد مسجد و قِسّیسِ کلیسایی را
از سر زلف دراز تو تمنا دارم
که ز عمرم نشمارد شب تنهایی را
گل اگر ناز کند شیوهٔ معشوقی اوست
گله از خار بود بلبل شیدایی را
تا هوای خط نوخیز تو در سر دارم
دوست دارم همه جا سبزهٔ صحرایی را
رو حدیث لب دلبند بیاموز فقیه
کان حلاوت نبود دفتر دانایی را
کفر و دین گو سر خود گیر که زلف رخ او
به هم آمیخت مسلمانی و ترسایی را
گر ز شعری گذرد پایهٔ شعرم چه عجب
که گذشته است ز حد پایه دلآرایی را
نه گرفتاری نام و نه کلهداری ننگ
نیر از دست مده عالم رسوایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دلتنگی شاعر پرداخته و نشاندهندهی درد و غم ناشی از دوری معشوق است. شاعر از کشمکشهای درون خود میگوید و میخواهد از واقعیتهای تلخ زندگی فرار کند. او زیبایی معشوق را با زیبایی خط مقایسه میکند و بر شدت عشق خود تأکید میکند. شاعر همچنین به نکات فلسفی و عرفانی اشاره میکند و به تمایل خود برای نزدیکی به معشوق و تماشای او تأکید دارد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق و زیبایی ورای تعاریف عمومی است و در آن جا ناز و فراق هم وجود دارد.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم این دل بیقرار و ناآرام را به زنجیر بکشم، چرا که صبر من در برابر عشق و شوق بیحساب تمام شده است.
هوش مصنوعی: ناراحتی تو در روزی به دل من مستحضر شد که به خاطر آن، با احترام از صبر و تحمل معذرت خواستم.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند کتابی است که با خطی زیبا نوشته شده، و چه شگفتی دارد اگر این خط زیبا بتواند زیبایی را در دفتر بنویسد.
هوش مصنوعی: دوست من به من گفت که در این مسیر چاهی وجود دارد، و از آنجایی که اینجا خطرناک است، باید با احتیاط رفتار کنم تا بتوانم تو را ملاقات کنم.
هوش مصنوعی: عزیزم، جان من به لبهای شیرین تو وابسته است. آب را از ماهی دریا دور نکن.
هوش مصنوعی: به هیچ عنوان اجازه نده که خاکیان و پابرهنگان، که از تو دور شدهاند، از دید تو پنهان بمانند. هیچ سلطانی نمیتواند مانع تماشای آنچه که برای تو اهمیت دارد، شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی به زور و به تکلّف طعم شیرینی را نچشد، نباید قند را برای او بیاورند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از این معشوق دست بکشم و از من عذرخواهی کن. زاهدی که در مسجد و کشیشی که در کلیسا هستند، این را درک نمیکنند.
هوش مصنوعی: از موهای بلندت خواهش میکنم که شبهای تنهاییام را در عمرم حساب نکنی.
هوش مصنوعی: اگر گل تکبر و ناز کند، این رفتار او را باید به حساب زیباییاش گذاشت. در چنین حالتی، شکایت بلبل عاشق از خاری که در کنار گل است، بیمورد خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی هنوز به یاد تازگی و زیبایی تو هستم، به همین خاطر همه جا را با گل و سبزهٔ وحشی دوست دارم.
هوش مصنوعی: از عشق و زیبایی معشوق بگو، زیرا دانش و اطلاعات بدون احساس و لذت ارزش چندانی ندارند.
هوش مصنوعی: از دیدن زیبایی و جذابیت چهرهی او، دیگر به تفاوتهای بین دین و کفر توجه نکن. زیبایی او آنقدر افسونگر است که مرزهای اعتقادی را در هم میشکند.
هوش مصنوعی: اگر شعری از من بگذرد، چه تعجبی دارد؛ چرا که زیبایی دلانگیز من فراتر از حد و اندازهها بوده است.
هوش مصنوعی: نه به دنبال شهرت و نام باش و نه به قدرت و ریاست دلخوش کن، بلکه از دست نده رسوایی و بیاعتباری این جهان را.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
[...]
مکن ای دوست ملامت من سودایی را
که تو روزی نکشیدی غم تنهایی را
صبرم از دوست مفرمای که هرگز با هم
اتفاقی نبود عشق و شکیبایی را
مطلب دانش از آن کس که بر آب دیده
[...]
هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را
نکند هیچ ملامت من شیدائی را
جان زیان کرد دلم بر سر بازار غمش
وینزمان سود بود این دل سودائی را
دلبرا زلف تو عیسی دم و زنار و شست
[...]
ای سعادت زپی زینت و زیبایی را
بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
عشق رویت چو مرا حلقه بزد بر در دل
شوق از خانه به در کرد شکیبایی را
گر ببینم رخ چون شمع تو ای جان بیمست
[...]
گر بری چون سر زلف این دل سودایی را
با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را
من ازین در نروم زانکه بجانی نرسد
هیچکاری به طلب عاشق هر جایی را
روی ننموده گرفتم که روی از بر ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.