گر مساعد شود آن طرۀ عنبر شکنم
چندگاهی ز جنون رخت بصحرا فکنم
باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا
ایکمانکش که زنی ناوک مژگان بتنم
خار راهیست که اندر طلبت رفته بپا
هر سو موی که سر داده برون از بدنم
ز تماشای منگر حسد آید بجمال
پرده بردار که من بی خبر از خویشتنم
شعلۀ عشق در آویخت بفانوس خیال
خنک آنروزکه سر بر کند از پیرهنم
منکه تا دوش هم آغوش تو بودم شب و روز
گرم امروز به بینی نشناسی که منم
چون ننالم که بزنجیر سر زلف توام
روز شد شام و بیاد آمده عهد وطنم
تا خیال توام از دیده بجائی نرود
همه شب تا بسحرگه مژه بر هم نزنم
لب او بر لب بیگانه و من درغم او
شهرۀ شهری و شیرین بخیالی دهنم
شور شیرین دهنان کوه گران بگذارد
نیرّا خیره ز سنگین دلی کوهکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اشتیاق و درد عاشقانه است. شاعر از معشوق خود میخواهد که در لحظهای با او باشد و در دنیای عشق مجذوبش شود. او به دشواریهای عشق اشاره میکند و از زیبایی معشوقش سخن میگوید، در حالی که خود را در زنجیر عشق او حس میکند. شاعر از خواب و روزهای گذشته خود در کنار معشوقش یاد میکند و در عین حال از دلتنگی و غم جدایی رنج میبرد. شعر به خوبی عمق عشق و فراق را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی مساعد شود، موهای خوشبوی تو را همچون عنبر میفشارد و برای مدتی از شدت جنون، تو را به دشت میبرم.
هوش مصنوعی: باش که لحظهای کنارت باشم تا شوق و عشق به من دست دهد، ای کسی که با چشمان مژگونت به قلبم تیر میزنی.
هوش مصنوعی: خار، سمبلی از مشکلات و موانع است که در مسیر رسیدن به تو وجود دارد. هر مو که از بدنم خارج شده، نمایانگر درد و رنجی است که در این راه متحمل شدهام.
هوش مصنوعی: به تماشای من ننگر، زیرا حسد برانگیز است. زیباییام را پنهان کن و پرده را بردار، چرا که من خود از حالتم بیخبرم.
هوش مصنوعی: شعلهای از عشق در ذهن من روشن شد. روزی خنک که عشق از وجودم بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: من که شب و روز در آغوش تو بودم و لحظات گرمی را با هم گذراندیم، حالا به نظر میرسد امروز تو مرا نمیشناسی.
هوش مصنوعی: وقتی که نتوانم شکایت کنم از اینکه به زنجیر موی تو افتادهام، روز به شب میرسد و به یاد وطنم میافتم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خیالت از ذهنم نرود، تمام شب را بیدار میمانم و پلک نمیزنم.
هوش مصنوعی: لبان او با لب فردی دیگر است و من در غم او معروف و شناخته شدهام. در این حال، دلم مانند شیرینی است که در خیال به آن فکر میکنم.
هوش مصنوعی: عشق و هیجان شیرین افرادی که با کلام زیبا سخن میگویند، چنان تاثیر گذار است که حتی کوههای بزرگ را تحت تاثیر قرار میدهد و دل سنگین و غمگین کوهکن را تحت تأثیر قرار میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم
تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم
تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم
تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم
ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم
بمزاح است گشاده همه ساله دهنم
با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم
نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم
بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم
[...]
یارب از عشق چه سرمستم و بیخویشتنم
دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم
گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی
بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم
نگذارم که جهانی به جمالش نگرند
[...]
دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم
زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم
بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب
که شکفته است گل خلق نبی در چمنم
این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه
[...]
چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم
بی خبر عمر به سر میبرم و دم نزنم
نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان
گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم
مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.