گنجور

 
نیر تبریزی

گر مساعد شود آن طرۀ عنبر شکنم

چندگاهی ز جنون رخت بصحرا فکنم

باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا

ایکمانکش که زنی ناوک مژگان بتنم

خار راهیست که اندر طلبت رفته بپا

هر سو موی که سر داده برون از بدنم

ز تماشای منگر حسد آید بجمال

پرده بردار که من بی خبر از خویشتنم

شعلۀ عشق در آویخت بفانوس خیال

خنک آنروزکه سر بر کند از پیرهنم

منکه تا دوش هم آغوش تو بودم شب و روز

گرم امروز به بینی نشناسی که منم

چون ننالم که بزنجیر سر زلف توام

روز شد شام و بیاد آمده عهد وطنم

تا خیال توام از دیده بجائی نرود

همه شب تا بسحرگه مژه بر هم نزنم

لب او بر لب بیگانه و من درغم او

شهرۀ شهری و شیرین بخیالی دهنم

شور شیرین دهنان کوه گران بگذارد

نیرّا خیره ز سنگین دلی کوهکنم

 
 
 
منوچهری

رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم

تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم

تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم

تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم

سوزنی سمرقندی

ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم

بمزاح است گشاده همه ساله دهنم

با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم

نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم

بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم

[...]

خاقانی

یارب از عشق چه سرمستم و بی‌خویشتنم

دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم

گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی

بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم

نگذارم که جهانی به جمالش نگرند

[...]

سید حسن غزنوی

دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم

زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم

بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب

که شکفته است گل خلق نبی در چمنم

این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه

[...]

عطار

چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم

بی خبر عمر به سر می‌برم و دم نزنم

نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان

گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم

مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه