از حد گذشت جلوه فروهل نقاب را
زین تیره روز تر مپسند آفتاب را
معذورمی ایصنم همه گر تندی است وجور
مستی و از خطا نشناسی صواب را
میگفت دل چو میزدمش بوسه بر دهان
باید کشید تلخی این شکر اب را
تا شست چشم مست تو تیر و کمان گرفت
از چشم فتنه برد تمنای خواب را
گفتم میانه دولت چیست گفت هیچ
ای من ببوسم آن لب شیرین جواب را
بردی چو هوش من ز سر ایدوست دستگیر
دانی که اختیار نباشد خراب را
هرگز درم درآید و پندارمش که اوست
چون تشنه ای که آب شمارد سراب را
رشگ آیدم که افتد از او سایه بر زمین
ای آسمان دریچه به بند آفتاب را
زاهد ز ذوق حور برقص است و در نماز
دیگر مگو که عشق نباشد دواب را
نیر شکیب از او بتغافل توان نمود
از یاد تشنه گر بتوان برد آب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ حالات عشق و شوق است و تضاد میان نیاز به عشق و سختیهای زندگی را بیان میکند. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و از حسرتها و تلخیهایی که عشق به همراه دارد، صحبت میکند. او از قضاوت زاهدان و عدم درک آنها نسبت به عشق واقعی مینویسد و اینکه عشق نمیتواند با اصول خشک و بیروح دین سازگار باشد. در نهایت، شاعر به جستجوی خوشبختی و رهایی از دردهای عشق اشاره میکند و میگوید که عشق و شوق واقعی، زندگی را معنا میبخشند.
هوش مصنوعی: از مرزها فراتر رفت و پردهای که زیبایی را پنهان کرده بود را کنار زد. در این روزهای تاریک، آفتاب را نپسند.
هوش مصنوعی: ای معشوق، اگر در رفتارت سختگیری و ظلمی وجود دارد، من که مست عشق تو هستم، آن را میبخشم و از خطاهایت در راه عشق چیزی نمیدانم.
هوش مصنوعی: وقتی که به دل خود محبت میورزیدم، باید تلخیهای زندگی را کنار میگذاشتم و طعم شیرین عشق را میچشیدم.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلربای تو مانند تیر و کمان همواره نشانهگیری میکند و از آن نگاه فریبنده، آرزوی خواب و آرامش را میگیرد.
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی از دیگری میپرسد که راز خوشبختی و کامیابی چیست. طرف مقابل با اشاره به این که عملاً چیزی وجود ندارد که برای خوشبختی عمیقاً اهمیت داشته باشد، احساس میکند که بهترین پاسخ، تقدیر و عشق به زندگی است. او همچنین به این نکته اشاره دارد که عشق و زیباییهای زندگی، مانند لبهای شیرین، ارزشمندتر از هر چیز دیگری هستند و باید مورد توجه قرار گیرند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو هوش و حواسم را از من دزدیدی، بدان که در حالتی که اینگونه بیاختیار شدهام، دیگر نمیتوانم بر خود تسلط داشته باشم.
هوش مصنوعی: هرگز به دلم نمیافتد که او را به خاطر داشته باشم، مانند تشنهای که سراب را آب میپندارد.
هوش مصنوعی: من حسادت میکنم که سایهاش بر زمین میافتد، ای آسمان، درب آفتاب را ببند.
هوش مصنوعی: عابدی که از زیبایی و لذت حوران خوشحال است و در حال نماز به سر میبرد، نمیتواند بپذیرد که عشق در زندگی وجود ندارد و بدون آن همه چیز بیمعناست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنگامی که انسان میتواند از چیزی غافل شود و تظاهر کند که به آن اهمیت نمیدهد، این نشاندهنده قدرت و شکیبایی اوست. به عبارت دیگر، اگر شخصی بتواند به تشنگی خود فکر نکند و آب را از یاد ببرد، به نوعی بر وضعیت خود مسلط است و میتواند بر مشکلات فائق آید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را
وی بر خطا گزیده طریق صواب را
در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد
مست از خطا نگردد واجب عقاب را
گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ
[...]
ساقی کمی قرین قدح کن شراب را
مطرب یکی به زخمه ادب کن رباب را
جام از قیاس آب و می از جنس آتش است
ساقی نثار مرکب آتش کن آب را
بفکن مرا به باده ای و مست و خراب کن
[...]
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل
[...]
دیوانه می کنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسله مشک ناب را
بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال
تو خون من بریز ز بهر ثواب را
بوی وصال در خور این روزگار نیست
[...]
زان پیش کاتصال بود خاک و آب را
عشق تو خانه ساخته بود این خراب را
مهر رخت ز آب و گل ما شد آشکار
پنهان به گل چگونه کنند آفتاب را؟
تا کفر و دین شود، همه یک روی و یک جهت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.