سپیده چو از باختر زد درفش
چو کافور شد روی چرخ بنفش
زمین تازه شد کوه چون سندروس
ز درگاه برخاست آواز کوس
فرامرز با رستم پهلوان
برفتند نزدیک شاه جهان
فرامرز در باره شاه شد
سخن گفتن شاه همراه شد
که با من نکویی بسی کرد رای
هنر در دل خویشتن کرد جای
بدان گه که من اوفتادم برش
یکی نامداری ببد لشکرش
بسی نیکویی ها از او دیده ام
به دانش مر او را پسندیده ام
کنون چشم دارم ز شاه جهان
که بخشد برو ملک هندوستان
بدان کو مرا دوستداری نمود
نباید بدو رنج و خواری نمود
چو بشنید شاهنشه دادگر
ورا گفت بخشیدمش سر به سر
ببر همچنانش به هندوستان
به سوی بر و بوم جادوستان
به خوبیش بر تخت شاهی نشان
از ایدر فراوان ببر سرکشان
که آن بوم و بر تا به دریای چین
به شاهی تو را دادم ای پاک دین
به خوبی بساز و میازار کس
نه از کارداران برنجید بس
کشاورز را نیکی آور به جای
زتو نام باید که ماند به جای
فرامرز روی زمین داد بوس
بدو گفت ای شاه با پیل و کوس
یکی بنده ام پیش تختت به پای
چنان چون بفرمایی آرم به جای
شه هندوان را طلب کرد شاه
بدو خلعتی داد زیبای گاه
نوازید بسیار و اندرز کرد
سپهدار هندی آن مرز کرد
بدو گفت من شاه را بنده ام
به فرمان و رایش سرافکنده ام
نپیچم من از چاکران تو سر
گرم دیده خواهند ای نامور
زمین را ببوسید و آمد به در
ره هند را تنگ بسته کمر
از آن پس که آمد برون شاه هند
سپهبد فرامرز نیکی پسند
ورا بر در خیمه خویشتن
ابا نامداران یکی انجمن
به می خوردن اندر نشستند شاد
یکی شب ببودند تا بامداد
چو خورشید بر چرخ بگذارد پای
خروش جرس خاست با بانگ نای
روان شد فرامرز با رای هند
سوی شهر خود از ره مرز سند
چو تنگ اندرآمد سوی هندوان
یکی آگهی آمد از پهلوان
که بر هندوان دیگری خسرو است
شهنشاهی و نامداری گو است
سرافراز مردی مهارک به نام
سپهدار و گردنکش و خویش کام
از آن گه که آن پهلوان سترگ
ازیدر بشد نزد شاه بزرگ
بزرگان هندوستان همچنان
گزیدند شاهی دلیر و جوان
نشاندند بر تخت و بر تاج زر
به فرمانش بستند یکسر کمر
همه عهد کردند مردان هند
بزرگان و گردان و شیران سند
که گر تیغ بارد به ما از سپهر
نسازیم با رای از روی مهر
همانا که کیخسرو از راه کین
ورا کرده باشد نهان در زمین
وگر زنده باشد در این بارگاه
نه دیهیم یابد نه تخت و نه گاه
چو این گفته بشنید مردی ژیان
شگفتی نمودش بیامد دمان
بر رای هند این سخن باز گفت
چو بشنید از او رای پاسخ بگفت
که آن بد رگ بد تن بد نژاد
مهارک که بر تخت من کرده یاد
یکی بنده ای بود باب مرا
پرستنده خاک و آب مرا
ز فرمان من شاه کشمیر بود
بدان کشور و مرز او میر بود
من از جان گرامی ترش داشتم
سر او ز هر کس برافراشتم
کنون او ز بد خویی و بد تنی
پدیدار کرده است اهریمنی
ره ایزدی هشت و از راه شد
چو بد گوهری کرده گمراه شد
نکو گفت دانای آموزگار
که از بدگهر چشم نیکی مدار
به نوش ار کسی زهر را پرورد
مه و سال ها رنج و سختی برد
سرشتش دهد از می واز انگبین
به کام اندرش شیر و ماء معین
سرانجام راز آشکارا کند
همان گونه خویش پیدا کند
فرامرز گفت ای جهان دیده شاه
تو زان بد کنش دل مگردان ز راه
به توفیق دادار فیروزگر
ز تختش نگون اندر آرم به سر
یکی نامه باید نوشتن بدو
به نامه شود گونه این گفتگو
اگر رام گردد بدین بارگاه
بیاید سپارد تو را جایگاه
وگرنه به گرز و به شمشیر تیز
برانگیزم از جان او رستخیز
بدو رای گفتا که فرمان تو راست
دلم بسته رای و فرمان تو راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، سپیدهدم از سمت باختر طلوع میکند و زمین تازه و زیبا میشود. فرامرز و رستم به نزد شاه جهان میروند و فرامرز درباره نیکیهای شاه صحبت میکند و از او میخواهد که به لشکرش لطف کند. شاه، فراز و نشیبهای فرامرز را میشنود و دستور میدهد که او به هند برود و در آنجا مقام و پادشاهی به او دهد. فرامرز به شاه میگوید که او بندهای مطیع است و از دستورات شاه پیروی خواهد کرد. پس از آن، شاه هند را به فرامرز معرفی میکند و او با هندیها نشستی شاداب میگذرانند.
اما خبر میرسد که خسرو دیگری به نام مهارک در هند به سلطنت رسیده است و هندیها از او حمایت میکنند. مهارک در پاسخ به این وضعیت از گذشتهاش و پدرش که فرمانروای کشمیر بوده، یاد میکند. فرامرز به شاه هند توصیه میکند که با تکیه بر انصاف و درایت با این موضوع مواجه شود و به او پیشنهاد میدهد که اگر خسرو رام شود، میتواند به بارگاه بازگردد؛ در غیر این صورت، برای دفاع از جانش از شمشیر و نیرو استفاده خواهد کرد. مهارک نیز در پاسخ به فرامرز میگوید که نظر او را میپذیرد.
هوش مصنوعی: هنگامی که سپیده دم از سمت باختر میتابد، آسمان به رنگ بنفش و نرم مانند کافور در میآید.
هوش مصنوعی: زمین مانند کوهی تازه و سرسبز شد، در حالی که صدای طبل از درگاه به گوش میرسید.
هوش مصنوعی: فرامرز و رستم، قهرمانان بزرگ، به نزد پادشاه جهان رفتند.
هوش مصنوعی: فرامرز درباره شاه صحبت کرد و این گفتگو مورد توجه شاه قرار گرفت.
هوش مصنوعی: کسی که با من نیکیهای زیادی کرد، در دل خودش جستجو کرد که چگونه میتواند هنری را به کار بگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که من به زمین افتادم، یکی از مردان مشهور و نامدار لشکر او بود.
هوش مصنوعی: من از او ویژگیهای خوبی زیاد دیدهام و به خاطر دانشش او را دوست دارم.
هوش مصنوعی: حال چشمم به جانب شاه جهان دوخته است که میخواهد ملک هندوستان را به من عطا کند.
هوش مصنوعی: هر کس که به من محبت و دوستی میکند، نباید او را مورد آزار و اذیت یا خوار و ذلیل قرار داد.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه عادل این را شنید، به او گفت که من تمام ویژگیها و خصوصیاتش را بخشیدهام.
هوش مصنوعی: ببر او را به هندوستان ببر، به سمت سرزمین جادوگران.
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییاش، او را بر تخت سلطنت نشانی از فراوانی و شگفتی میدهد و سرکشان را به تحسین وا میدارد.
هوش مصنوعی: من آن سرزمین و قلمرو را تا دریای چین به تو دادهام، ای کسی که دینت پاک و خالص است.
هوش مصنوعی: به دیگران آسیب نرسان و با نیکی رفتار کن، حتی اگر با کسانی که قدرت دارند یا کارهایشان ناراحتت کردهاند، احساس کدورت نکن.
هوش مصنوعی: کشاورز را به خوبی و نیکی یاد کن، زیرا نام نیک او باید در یادها بماند.
هوش مصنوعی: فرامرز بر روی زمین افتاده و بوسهای به او داد و گفت: ای شاه، با فیل و طبل.
هوش مصنوعی: من یکی از بندگانت هستم که در برابر تخت شما ایستادهام و همچنان که مایل باشید، به جایی میروم.
هوش مصنوعی: شاه به هندوان فرمان داد و برای او لباس زیبایی هدیه کرد.
هوش مصنوعی: مرد جنگجو از سرزمین هند به مردمش توصیه کرد که به آرامی و با محبت رفتار کنند و زیاد به دلخوریها دامن نزنند.
هوش مصنوعی: او به او گفت: من خدمتگذار شاه هستم و به خاطر فرمان و مشاورهاش سرم را پایین انداختهام.
هوش مصنوعی: من هرگز از خدمتگزاران تو دور نمیشوم، زیرا میدانم که آنها همیشه به تو نگاه میکنند و به تو افتخار میکنند.
هوش مصنوعی: زمین را ببوسید و راهی به سوی هند شوید، اما کمرتان را محکم ببندید، زیرا مسیر سخت و دشواری در پیش دارید.
هوش مصنوعی: پس از آن که شاه هند سپهبد فرامرز، مردی با فضیلت و نیکوکار، از درون خارج شد.
هوش مصنوعی: او در ورودی خیمهاش، گروهی از نامداران را به گرد خود جمع کرده است.
هوش مصنوعی: در یک شب، گروهی خوشحال دور هم نشسته بودند و مینوشیدند تا صبح روز بعد.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید بر فراز آسمان حرکت کند، صدای جرس به گوش میرسد و با صدای نای همراه میشود.
هوش مصنوعی: فرامرز با تدبیر هندوان به سمت شهر خود رهسپار شد و از مرز سند عبور کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که فشار و تنگنا به سمت هندیها افزایش یافت، خبر و آگاهیای از یک پهلوان بهدست رسید.
هوش مصنوعی: خسرو همچون پادشاهی بزرگ و معروف است که بر قوم هندی حکمرانی میکند.
هوش مصنوعی: مردی بلندمرتبه و با افتخار به نام سپهدار وجود دارد که مغرور و پرتجمل است و به خانواده و خودخواهی خود اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: پس از آنکه آن قهرمان بزرگ از در وارد شد، به نزد پادشاه بزرگ رفت.
هوش مصنوعی: بزرگان هندوستان یک شاه جوان و شجاع را انتخاب کردند.
هوش مصنوعی: او را بر تخت نشاندند و تاج زرینی بر سرش گذاشتند و به دستور او، یکسره کمربندش را بستند.
هوش مصنوعی: همه مردان بزرگ و شجاع هندی در آن عهد با هم پیمان بستند.
هوش مصنوعی: اگر چه آسمان بر ما سختی و تیغ میبارد، اما ما با اندیشه و مهربانی پاسخ میدهیم و نخواهیم گذاشت که تلخیها ما را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: کیخسرو بهطور پنهانی در زمین عزم کینه و انتقام داشته است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در این مکان زنده باشد، چیزی نخواهد یافت؛ نه تاجی و نه تختی و نه مکانی برای استراحت.
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد این سخن را شنید، با تعجب به او نگاه کرد و به آرامی نزدش آمد.
هوش مصنوعی: بر نظر هند در مورد این سخن، او دوباره گفت و وقتی او پاسخ را شنید، نظرش را بیان کرد.
هوش مصنوعی: کسی که بدذات و بدخُو باشد و بر تخت من نشسته، که او را به یاد میآورم.
هوش مصنوعی: یک بنده وجود داشت که مانند من، به خاک و آب عشق و ارادت میورزید.
هوش مصنوعی: در اینجا به قدرت و تسلط من اشاره شده است که شاه کشمیر تحت فرمان من بود و حاکم آن سرزمین نیز تابع من میباشد.
هوش مصنوعی: من از جان خودم بیشتر به او ارزش میدادم و به خاطر او از هر کس دیگری پیشی میگرفتم و او را بالا میبردم.
هوش مصنوعی: اکنون او به خاطر رفتار و ظاهر نامطلوبش به طور واضح نشان میدهد که چه جنبههای منفی و شیطانی در خود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی که به سوی خداوند گام برمیدارد، به گمراهی برود، به خاطر ذات بدش و انتخابهای نادرستش، در مسیر خود دچار انحراف میشود.
هوش مصنوعی: عالم و استاد نیکو میگوید که از کسانی با نژاد بد و خوی ناپسند انتظار خوبی و نیکی نداشته باش.
هوش مصنوعی: اگر کسی زهر را به شیرینی تبدیل کند و سالها زحمت و سختی ببیند، به او احترام میگذاریم.
هوش مصنوعی: او ذاتش را از شراب و عسل میگیرد و در درونش شیر و آب مشخصی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در نهایت، حقیقت خودش را نشان میدهد و هر چیزی به شکل واقعیاش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: فرامرز به شاه که دنیا دیده است میگوید: از آن عمل ناپسند خودداری کن و دل خود را از مسیر درست منحرف نکن.
هوش مصنوعی: با یاری پروردگار پیروز، من بر تخت او دست میزنم و آن را به زمین میزنم.
هوش مصنوعی: باید نامهای به او نوشت تا این گفتوگو به شکل نامهای درآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی در این مکان آرام بگیرد و تسلیم آنجا شود، به زودی جایگاهی برای تو فراهم خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر لازم باشد، با ضربههای قوی و سلاح تیز به او حمله میکنم و از او انتقام میگیرم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که نظر و تصمیم تو برای من مقدس است و دل و ذهنم به فرمان تو وابسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.