گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصرخسرو

چون از آن جا پنج فرسنگ بشدیم به شهر صور رسیدیم. شهری بود درکنار دریا، شیخی بوده و آنجا آن شهر را ساخته بود و چنان بود که بارهٔ شهرستان صد گز بیش بر زمین خشک نبود، باقی اندر آب دریا بود، و باره‌ای سنگین تراشیده و درزهای آن را به قیر گرفته تا آب دریا در نیاید، و مساحت شهر هزار در هزار قیاس کردم، همه پنج شش طبقه بر سر یکدیگر، و فوّارهٔ بسیار ساخته، و بازارهای نیکو و نعمت فراوان.

و این شهر صور معروف است به مال و توانگری درمیان شهر های ساحل شام، و مردمانش بیشتر شیعه‌اند، و قاضی بود آنجا، مردی سنی مذهب، پسر ابوعقیل می‌گفتند، مردی نیک منظر و توانگر. و بر در شهر مشهدی راست کرده‌اند و آن جا بسیار فرش و طرح و قنادیل و چراغدان های زرین و نقره گین نهاده، و شهر بر بلندی واقع‌ست و آب شهر از کوه می‌آید، و بر در شهر طاق های سنگین ساخته‌اند و آب بر پشت آن طاق‌ها به شهر اندر آورده‌اند و در آن کوه دره ای‌ست مقابل شهر که چون روی به مشرق بروند، به هجده فرسنگ، به شهر دمشق رسند.

 
sunny dark_mode