گوییم جملگی خلق با بسیاری اخلاق و اعتقادات ایشان بدو فرقتاند. یکی فرقت دهریان اند که اهل تعطیلاند و گویند: عالم قدیم است و مر او را صانع نیست بل صانع موالید از نبات و حیوان خرد افلاک و انجم است که همیشه بودست و همیشه باشد و دیگر فرقت (که) بصانع مقرند نیز بدو گروهند. یکی گروه آنند که گویند صانع یکی بیشست، چون ترسایان که (سه) گویند: آب و ابن و روحالقدس؛ و چون ثنویان که دو گویند: یکی یزدان و دیگر اهرمن، و نور و ظلمت را قدیم گویند. و دیگر گروهی گویند: صانع یکیست و با آنک بیکی صانع مقرا ند بپنج صنفاند. یکی که گویند: صانع یکیست (و) لیکن پرستیدنی یکی بیشست، و ایشان بت پرستاناند که بخدای مقراند و گویند بتان را پرستیم تا ما را بخدا نزدیک کند چنانک خدای تعالی می گوید: قوله (و الذین اتخذوا من دونه اولیا ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی.) اهل تاویل گفتند که این سخن مثل است بر کسانی که از امت که همی گویند: مارا بیرون از محمد علیهالسلام و عترت او کسانی را دوست باید داشتن که ما را ااز ایشان بخدای تعالی نزدیکی افزاید. و دیگر صنف ترسایاناند که گویند که خدا سه است و هر سه یکی است و پرستیدنی است. و دیگر صنف ثنویاناند که گویند که قدیم دو است و لیکن پرستیدنی یکی است که یزدان است.و چهارم صنف فیلسوفانند که گویند: پرستش نیست بر خلق مر خدای را تعالی، بل علم است بدو و بقدرت و عظمت و ملک او. و پنجم صنف موحدا نند که گویند: خدا یکیست و پرستیدنی هم اوست.
و چون درست کنیم که خدای یکیست، هم قول دهری باطل شود و هم قول ترسا و هم قول ثنوی. و موحدان که صانع و معبود یکی دارند با بسیاری اختلاف ایشان نیز سه گروهند یک گروه اهل تقلیداند و عامه با ایشانست. وبر ظاهر کتاب استادهاند و گویند خدای (را) بدان صفات گوییم که او سبحانه مر خویشتن را گفته استاندر کتاب خویش؛ و هر صفتی که ان سزای او نیست و ان صفتاندر کتاب اوست ما آنرا ندانیم و نگو ئیم و تاویل آن خدای دا ند، چنانکه همی گوید: قوله (و ما یعلم تاویله الا الله.) و برین نیز نیفزایند. و دیگر گروه متکلمانند از معتزله و کرامی. گویند: نظر واجب استاندر توحید و ما بدلایل و نظر فکری تشبیه را ازو سبحانه نفی کنیم. و سه دیگر گروه شیعت خاندان رسولاند که گویند: مر کتاب خدای را تاویل است، اما بتاویل عقلی گویند صفات مخلوق را از خالق نفی کنیم و میان تشبیه و تعطیل گویند منزلتی است که توحید ما بر آنست، و خبر آرند از امام جعفر الصادق علیهالسلام که از وی پرسیدند که (حق تعطیل است یا تشبیه؟) او گفت: (منزله بین ا لمنزلتین).
و هر گروهی ازین سه گروه که موحدانند همی دعوی کنند که حق توحید آنست که ما بر آنیم و ما خواهیم کز توحید هر گروهی ازین سه گروه (که) موحدانند فصلی بلیغ یاد کنیم، و آنچ مغز و خلاصه قول هر گروهی آنستاندرین فصل ثابت کنیم، و خطا و صواب هر گروهی را باز نماییم بحجت برهان؛ و آنچ از آن ضعیف است ضعف آنرا درست کنیم و آنچ حق است مر آن را منکر نشویم، تا عقلا که مر این کتاب ما را بخوانند بدانند که مارا دین بسلامت است و حق است، که ببصیرت پذیرفته ایم و متابع خاندان حق و امامان صدق از فرزندان رسول علیه السلام بر حقیم نه بر تقلید و هوی، و توفیق از خدای تعالی خواهیم بر اظهار حق و متابعت صدق، انه خیر موفق و معین.
و نخست گوییم: میان این هر سه گروه از موحدان اجماع است بر آنک خدای از صفات آفریدگان خویش بری است (و این) قول حشویان امت (است) اندر توحید. این گروه که اهل تفسیر ظاهر کتاب و شریعتاند با آنک مقراند که خدای بصفات (افریدگان) موصوف نیست و هیچ چیزی چنو نیست و حجت برین قول از کتاب خدای این ایت آرند که می گوید: قوله «الیس کمثله شیء و هو السمیع االبصیر.» چنین گویند که خدا یکی است و این صدق و حق است، آنگاه بر ظاهر قول کهاندر کتاب است همی گویند که خدای تعالی دانا و بینا و شنواست. و ما گوییم این قوم بدین قول از اجماع موحدان بیرون شدند، از بهر آنک اجماع آنست که خدای تعالی بصفات خلق موصوف نیست و بخلق خویش نماند بهیچ روی از رویها؛ و چون مردی باشد دانا و بینا و شنوا و خدا نیز دانا و بینا و شنوا باشد، پس بقول اهل تقلیدآن مرد ناچار مانندة خدا باشد، و این تشبیهی ظاهر است که همه گویند.
پس درست کردیم که این گروه مر قول خویش را (که) گفتند هیچ چیز مانند خدا نیست نقض کردند و ازین پیمان گذشتند، چون همی گویند مردی همچون خدای دانا و بینا، شنواست. و چون این گروه ظاهر کتاب را گفتهاند، تفسیر ظاهر این آیت (که) همی گوید «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» چنین باشد که همی گوید که «هیچ چیز چنو نیست و او شنوا و بیناست.» پس آخر این آیت که همی گوید او شنوا و بیناست مر اول آیت را که همی گوید چنو هیچ چیز نیست، همی نقض کند، از بهر آنک مردم نیز بینا و شنواست همچو سبحانه بقول اهل تقلید، و قول خدا متناقض نباشد. پس مر این آیت را بتاویل حاجت است، و لیکن ظاهری گوید علم خدا و شنودن و دیدن او ذاتی و حقیقی است و علم و شنوایی و بینایی مردم مجازی و عاریتی است، جواب ما مر اورا آنست که گوییم: چه گویی که چو مردی خردمند با چشم روشن و گوش شنوا افتاب را بر آسمان بیند روشن و تابنده، و بداند این افتاب است و روشن است و بشنود از دیگری که آفتاب روشن است، دیدن او مرآفتاب روشن را (که) روشن است و دانستن او که افتاب روشن است و همی شنود قول آنکس، همی گویدآفتاب روشن است یا نه؟ یا اگر خواهد که (علم) حقیقی و ذاتی را از علم عاریتی و مجازی از مرد جدا کند، گوید خدای تعالی مر آفتاب را روشن نداند و روشن نبیندش، و اگر کسی گوید افتاب روشن است، او چنان شنود که همی گوید آفتاب تاریک است تا علم و. سمع و بصر خدای را از علم و بصر و سمع مرد جدا کرده باشد. و این محال و کفری باشد ازو که بگوید بر خدای تعالی. و اگر گوید: خدای مر آفتاب را روشن دند و روشن بیند و قول آنکس را که گوید آفتاب روشن است همچنان شنود (که) آن مرد شنوده باشد، اقرار کرده باشد که این مرد بدین دانش و دیدار و شنودن مانند خدای است، و ظاهری مر این تشبیه را که برو لازم کردیم هیچ دفعی و حجتی ندارد، مگر آنک گوید خدای مارا بیند و ما او را نه بینیم.
نیز گویند: خاصتر نامی مر خدای را تعالی وحده، الله است. (معنی) آن باشد بلغت عرب که دیگران را بیند و ایشان او را نبینند. واین بیت را در تفسیرآوردهاند.
لاه ربی عن ا لخلائق طرا
و هو الله لا یری و یری هو
جواب ما مر اورا آنست که گوییم این فضیلتی نیست که اهل تقلید مرین را بخدای تعالی باز بستند، بل این تشبیهی است هرچ نا ستوده، از بهر آنک خدای تعالی همی گوید: ابلیس و اتباع او شما را ببینند و شما مر ایشان را نبینند بدین آیت: قوله «انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم» و هر کهاندر علم توحید برای تاریک خویش سخن گویدو شرح شرع کند چنانک آن گروه همی کنند سخنی کهاندر توحید بگوید و مر آن را ستایش پندارد نکوهش باشد، چنین که ظاهر کردیم. و هر که بجهل خویش بجای ستایش نکوهش را نهد، نیز بخطاء خویشاندر راه بهشت سوی آتش دوزخ رود، چنانک خدا تعالی گفتاندر خطاء قوم نوح علیه ا لسلام: قوله «مما خطیئاتهم اغر قوا فا دخلو انارا فلم یجدوا لهم من دون الله انصارا.»
اهل تفسیر ظاهر گفتند که این سخن مر قوم نوح را همی گوید، که بطوفان غرقه شدند. و اهل باطن و تاویل گفتند سخت خدای تعالیاندر قرآن بر سبیل مثل است، چنانک گوید: قوله «ولقد ضربنا للناس فی هذا ا لقران من کل مثل.» و خدای تعالی این کتاب کریم را بسفارت جبرئیل و وساطت محمد المصطفی علیهالسلام، سوی ما فرستاد، که امت مصطفیایم. بر ما واجب است که امثال را کهاندر قران است از خویشتن دور نیندازیم، بل مر ان را تنبیه و تحذیر خویش دانیم از خدای تعالی، و (مثل) بپارسی «مانند» باشد. پس واجب است بر ما که مانند انها نباشیم که مثل بد (در شان) ایشانست، بل از آنها باشیم که مثل نیک در شان ایشان است، چنانک خدای تعالی گفت: قوله «للذین لا یومنون بالاخرة مثل السو ولله المثل الاعلی و هوا لعزیز ا لحکیم.» و اهل (ظاهر) مثل کتاب خدای را بر خویشتن نگیرد (و) بعذاب خدای هلاک شود، چنانک همی گوید عادرا یعنی قوم هود را و ثمود را یعنی قوم صالح (را) و اصحابالرس را که قوم شعیب بودهاند مثلها زدیم و همه را هلاک کردیم، چون مثلها را تدبیر نکردند، قوله «و عادا و ثمود و اصحابالرس و قرونا بین ذلک کثیرا و کلا ضربنا له الامثال و کلا تبرنا تتبیرا»
و گفتند اعنی اهل تاویل کنون این دور محمد مصطفی است صلیالله علیه و (آله و) سلم بدین خبر «مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح، من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق» و هر که از ین امت بحکم این خبر دستاندرین سفینه نزند که نوح دروست واندرین کشتی ننشیند، بطوفان جهل و آب فتنه هلاک شود. و گوییم کین هلاک که خدای مر عاد را و ثمود (را) و اصحاب الرس را همی گوید، نه هلاک جسدی و مرگ بدنی است، بل هلاک جهل و ضلالت است و وجوب عذاب جاویدان. و دلیل بر درستی این قول است که این گروهان را بمرگ جسدی هلاک کرد و مر پیغامبر ایشان را که هود و شعیب و صالح علیهمالسلام بودند نیز بمرگ جسدانی میرانید. پس چه فرق بود میان هلاک کافر و میان هلاک پیغامبران؟ و چون بدین (آیت) مر عاصیان را همی بهلاک کردن یاد کند، این قول دلیل است بدانک پیغامبران ایشان هلاک شدند بدان هلاک که ایشان هلاک شدند.
پس درست کردیم که هلاک عاصیان بمرگ جسدی نیست، بل بهلاک ضلالت است، چنانک رسول (را) گفت صلیالله علیه: بگوی خلق را که چه بینید اگر خدای مرا و آنکس را که با من است هلاک کند، یا بر ما رحمت کند بغیرهلاک کردن، پس کیست آنکه مر کافران را از عذاب دردناک برهاند؟ بدین آیت: قوله «قل ارایتم ان اهلکنی الله و من معی او رحمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب الیم.».
و گوییم شکی نیستاندر آنک خدای تعالی بر محمد مصطفی صلیالله علیه (و اله) و سلم و بر آنکس که با وی رحمت کرد، و چو بر او رحمت کرد بحکم این آیت، مر او را هلاک نکرد از بهر آنکاندرین آیت شرط است بهلاک یا رحمت، و محمد را هلاک کرد. پس درست شد که خدای تعالی مر هلاک عاصیان را بمرگ جسدی همی نخواهد، و بحکم این بیان درست شد که هلاک مرگ جسدی نیست، کشتی نوح نیز چوب نیست، بل اهل بیت رسول است، و نیز طوفان نوح آب نیست بل جهل و ضلالت است که هلاک عاصیان آنست.
باز گردیم بتوحید اهل تقلید، و گوییم همی دعوی کنند که ما اهل (ظاهر) تفسیریم، انگاه ببسیار جایها از ظاهر تفسیر همی گریزند و بتاویلاندر همی آویزند، و یا بر جهل همی ستیزند، چنانک خدای تعالیاندر قرآن همی «روی» گوید خویشتن (را) بدین آیت: قوله «فاینما تولوا فثم وجهالله انالله و اسمع علیم.». تفسیر راست این قول آنست که همی گوید هر کدام سو که شما روی از آن سو کنید، آنجاست روی خدا (که خدا) فراخست و خدا داناست. و بحکم ظاهر این آیت، این عالم بمیان روی خدایاندر باشد، و آن فراخترین آسمان که فلک الاعلی است و کلیت عالماندر جوف فراخ اوست، روی خدای باشد، تا هر کدام سوی ما روی بتابیم روی خدای از آن سوی باشد. اهل تقلید گفتند: بدین همی قبله را خواهد، یعنی خانه کعبه را.
و بدین قول که ایشان گفتند سه محال لازم آید: یکی آنک واجب آید که آن خانه شریف که از سنگ و چوب فراز آورده مردمست، روی خدای باشد بقول ایشان، و این محال عظیم است بل کفرست؛ و دیگر آنک واجب آید اگر کسی پشت سوی خانه کعبه بنماز بایستد روی او سوی قبله باشد و این نیز محالست؛ و سدیگر محال آنست که سخن خدای را گردانیده باشند، از بهر آنک خدای تعالی همی گوید روی خدای از آن سوی است، و دیگر جای خدای تعالی همی گوید هر چیزی هلاک شونده است مگر روی خدای بدین آیت: قوله «کل شیء ها لک الا وجهه له الحکم و الیه ترجعون.» تفسیر این چنان گفتند خود رایان امت که هر چیزی بمیرد الا که خدای نمیرد، و وجه خدای را اینجا «هویت» او گفتند و این وجه را نگفتند که قبله است. و هر دو تفسیر محال است، از بهر آنک وجه بلغت عرب روی چیز باشد، نه قبله باشد و نه ذات چیز. و این تفسیر نباشد، بل تحریف سخن خدای باشد، و خدای تعالی همی نکوهد گروهی را که سخن او را از جای بگردانند بدین آیت: «قوله یحرفون ا لکلم من بعد مواضعه.»
حشویان گفتند بدین سخن جهودان را همی خواهد که نعت پیغامبر از توریه بگردانیدند، و اهل تاویل گفتند کلمه خدا منزلت نبوت است، و بدین هر گروهی را همی خواهد که امامت را از خانه رسول بگردانیدندکه جای آن بود، و دیگر جای همی گوید سخنان مرا بدل کردن نیست بدین آیت: قوله «لا تبدیل لکلمات الله.» این همان معنی است که یاد کردیم و خدای تعالی همی گوید. و «دست» خویش را یاد میکند بچند جای مر رسول خویش را، که آنها که همی باتو بیعت کنند بیعت همی با خدای کنند، دست خدا زبر دست ایشانست.
اهل تقلید مختلف شدند اندر معنی دست خدای بدین آیت. یکی گفت معنی این ید، بیعت خدای است، و دیگری گفت قوت خدای است، و سدیگر گفت ملت خدای است، و چهارم گفت نعمت خدای است، و قول خدای تعالی یدالله است نه بیعه الله و نه قوه الله و نه مله الله و نه نعمة الله؛ و این همه اختلافاندر میان ایشان بدان افتاده است که کلمات را از جای بگردانیدهاند، و دیگر جای خدای تعالی همی حکایت کند که هر ابلیس را گفت: ترا جه باز داشت از سجده کردن مر آنرا که من اورا بدو دست خویش آفریدم، یعنی مر آدم را علیه السلام؟ بدین آیت قوله «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی استکبرتام کنت من العالمین.» اهل تفسیر گفتند بدین (دو) دست همی دو قوت خویش را خواهد و دیگران گفتند ما این را تفسیر نکنیم و ندانیم که معنی این ید چیست، بل این ید بی چون و بی چگونه است.
و دیگر جای خدای تعالی «پهلوی» خویش را یاد کرد چنانک گفت: قوله «ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساجدین.» اهل تفسیر گفتند بدین جنب همی کار خدای را خواهد.و دیگر جای خدای تعالی همی «چشم» خویش را یاد کند بدین آیت: قوله «ولتصنع علی عینی.» هر موسی (را) علیهالسلام همی گوید: یا موسی! چشم من باشی و ترا همی بینم.اندرین قول چنان پیداست که وقتی بود که خدای تعالی موسی را همی ندید، تا چنان کردش که بچشم همی دیدش. و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید و تبطیل توحید ایشان قول خدایست که همی گوید: قوله تعالی «و ما قدروا الله حق قدره و الارض جمیعاقبضته یوم القیمه و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون.» همی گوید خدای تعالی: کافران قدر او ندانستند و زمین بروز قیامت اندر مشت او باشد، و آسمان ها بدست راست اواندر نوشته باشد، اندرین آیت چنان پیداست که زمین بروز قیامت اندر قبضة دست چپ خدای باشد، از بهر آنک همی آسمانها را اندر دست راست یاد کند، و چون یک دست را بدست راست تخصیص کرد دست دیگر چپ باشد.
اهل تفسیر خود رایان گفتند: ما بدین آیت بگرویم، ولکن تفسیر آن ندانیم؛ و اقرار بنادانی جهل باشد نه علم. پس این گروه که قول خدای را همی ندانند، خدای را چگونه دانند؟ و جو اهل تقلید همی دعوی کنند که ما بر ظاهر کتاب کار کنیم، کتاب را بمذهب ایشان تاویل نیست. پس مر خدای را بمذهب ایشان دست راست و دست چپ و روی و چشم و پهلوی (است) و خدای تعالی از جایی بجایی شود چنانک همی گوید: قوله «وجاء ربک و الملک صفا صفا.» و این همه صفات مخلوقات است. و این همه آیت بریشان لازم کردست که ایشان مشبهاند نه موحدا ند، از بهر آنک بتفسیر مقرا ند و نباید ایشان را که گویند «ما نگوییم که خدای را سبحانه این جوارح است.» پس از آنک تاویل ما (را) منکر شدهاند.
پس ظاهر کردیم که این گروه که همی دعوی توحید کنند مشرکاند بحق، از بهر آنک خدای را همی بصفات مخلوق گویند، و این انبازی دادن باشد مردم را با خدا، چه بعلم و شنوایی و بینایی و چه بجوارح و از جای بجای شدن. و ایمان این گروه بشرک مقرون است چنانک خدای تعالی همی گوید: قوله «و ما یومن اکثر هم با لله الا و هم مشرکون.» این قول بر این گروه است که بیشتر از خلق که عامه است با ایشان است و با قرار خویش جهالاند، چو همی گویند ما ندانیم تفسیر دستهاء خدا چیست، (و) محرفان کلمات خدایاند، چو همی گویند معنی وجه خدای قبله است و معنی ید خدا قوت است و جز آن، و قول خویش را بدین تفسیرها نقض کردهاند، از بهر آنک قول اولی ایشان آنست که همی گویند خدای بی چون و بی چگونه است و بتفسیر ایشان خدای بصفات مخلوق است با چونی و چگونگی. و گویند خدای را نودو نه نامست، و هر نامی را معنی دیگر است؛ و هر عاقلی داند که آنکس که نودو نه معنی با او (باشد) یک چیز نباشد، و از آن نودو نه چیز باشد بذات خویش، و این تکثیری باشد نه توحید در سخن این گروه، و توحید ایشان پس از آنک از خللها و زللها، ایشان بعضی یاد کردیم بگذاریم و قول دیگر گروهی را شرح کنیم و با لله ا لعون و علیه ا لتکلان.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، گروههای مختلفی از مردم و عقاید آنها درباره خدا و توحید بررسی شده است. برخی از این گروهها مانند دهریان به نابودی مذهب و خالق اعتقاد دارند، در حالیکه دیگرانی مانند مسیحیان و ثنویان معتقد به وجود خدایان متعدد و یا وجود اشکال مختلف خدای واحد هستند.
در دین اسلام، مؤمنان به توحید، خدا را یگانه و منحصر به فرد میدانند و این ایمان به پنج دسته تقسیم میشود: گروهی که به تقلید از متون دینی میپردازند، متکلمان که به استدلالات عقلانی تکیه دارند، گروه شیعه که به تأویل عقلانی اهمیت میدهند و در آ نها تأکید بر تفکیک صفات مخلوق از خالق است.
متن به نقد گروههای متختلف پرداخته و بر لزوم توجه به علم و بُعد عقلانی در فهم خدا تأکید میکند و به این نکته میپردازد که نباید خدا را به صفات مخلوق مقایسه کرد. همچنین، بیان میشود که گروههای مذهبی مختلف، دارای اشتباهات و کجفهمیهایی هستند که در فهم توحید اختلال ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در میان مردم، تفاوتهای زیادی در اخلاق و اعتقادات وجود دارد. برخی از آنها مادیند و به این باورند که جهان از قدیم وجود داشته و سازندهای برای آن نیست. این افراد معتقدند که همه چیز از گیاهان و حیوانات متولد میشود. گروه دیگری هستند که به وجود یک خالق اعتقاد دارند. برخی از این گروه میگویند که خدای واحد وجود دارد، مشابه مسیحیان که سه شخص را در یک خدا میدانند و همچنین دوئیستها که به دو اصل یزدان و اهرمن باور دارند. گروه دیگری نیز وجود دارند که به یک خالق معتقد هستند، اما آن را با پرستش چیزهای دیگر مرتبط میدانند و به نوعی بتپرستی میپردازند با این امید که این بتها آنها را به خدا نزدیکتر کنند. اهل تأویل میگویند این دیدگاه مشابه است با کسانی که از پیامبر و اهل بیتش دوری میکنند و به دیگران متوسل میشوند تا به خدا نزدیکتر شوند. گروه دیگری از مسیحیان اعتقاد دارند که خدا سه است و هر سه باید مورد پرستش قرار گیرند. همچنین، دوئیستها به وجود دو اصل قدیم معتقدند اما پرستش را فقط برای یزدان میدانند. دسته چهارم فیلسوفان هستند که به عبادت خدا اعتقاد ندارند، بلکه به علم و عظمت او توجه دارند. در نهایت، گروهی به وحدت خدا ایمان دارند و پرستش را فقط برای او میدانند.
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم بگیریم خداوند واحد است، نظریات دهرگرایان، مسیحیان و ثنویها همگی باطل میشود. مومنان به وحدت خدا که خالق و معبود را یکی میدانند، به سه گروه تقسیم میشوند. گروه اول اهل تقلید هستند که با عوام مردم همرایند. آنها به ظواهر کتابهای آسمانی پایبندند و میگویند: صفات خداوند را همانگونه که خود او در کتابش بیان کرده، قبول داریم و هر صفتی که شایستهی او نباشد و او آن را در کتابش نگفته باشد، نمیدانیم و نمیگوییم. گروه دوم متکلمان، همچون معتزله و کرامی هستند که بر این باورند که باید به توحید توجه کرد و با دلایل و استدلالات منطقی، هرگونه تشبیه خداوند با مخلوقات را نفی کنند. گروه سوم، پیروان خاندان پیامبر (شیعه) هستند که میگویند کتاب خدا تاویل دارد؛ اما به تاویلی عقلانی، یعنی صفات مخلوق را از خالق نفی میکنند و برای توحید خود میانهای بین تشبیه و تعطیل قائل هستند. آنها به روایتی از امام جعفر صادق (علیهالسلام) اشاره میکنند که در پاسخ به پرسشی درباره تعطیل و تشبیه، فرمودهاند: «منزلهای بین دو منزلت است».
هوش مصنوعی: هر یک از این سه گروه از موحدان ادعا میکنند که حق توحید با آنچه که آنها معتقدند، تطابق دارد. ما قصد داریم که در این فصل به طور روشن و مختصر، نظرات هر گروه را مطرح کنیم و همچنین صحت و نادرستی هر یک را با دلایل منطقی نشان دهیم. ضعفهای نظرات ضعیف را اصلاح خواهیم کرد و به حقایق پایبند خواهیم ماند. هدف ما این است که عقلای جامعه با مطالعه این کتاب به درستی دین ما پی ببرند و بدانند که ما بر اساس بصیرت و آگاهی پیرو حق و خاندان اهل بیت و امامان هستیم و این ایمان بر اساس تقلید و هوس نیست. با توفیق الهی در پی بیان حق و پیروی از حقیقت خواهیم بود.
هوش مصنوعی: در ابتدا باید بگوییم که میان این سه گروه از موحدان توافق وجود دارد که خداوند از صفات مخلوقات خود برکنار است. این نظر به گروهی از حشویان مربوط میشود که به تفسیر ظاهری کتاب و شریعت معتقدند. این گروه اعتقاد دارند که خداوند به صفات مخلوقات توصیف نمیشود و هیچ چیزی شبیه به او نیست. آنها برای تأیید این نظر به آیهای از قرآن استناد میکنند که میگوید: «هیچ چیز مانند او نیست و او شنوای بیناست.» آنها بر این باورند که خداوند یکی است و این درست و واقعی است، اما در عین حال بر اساس ظاهر آیات قرآن میگویند که خداوند دانا، بینا و شنواست. ما میگوییم این گروه با این نظر از اجماع موحدان خارج شدهاند، چرا که توافق بر این است که خداوند به صفات مخلوقات توصیف نمیشود و در هیچیک از حالات مخلوق خود مانند نیست. اگر انسانی دانا، بینا و شنوا باشد و خداوند نیز همینطور توصیف شود، بنابراین به نظر اهل تقلید، آن انسان ناچار باید شبیه خداوند باشد و این یک تشبیه واضح است که همه بر آن اتفاق نظر دارند.
هوش مصنوعی: این گروه قول خود را که هیچ چیز مانند خدا نیست نقض کردند و از این پیمان گذشتند، زیرا میگویند مردی مانند خدا، دانا و بینا و شنواست. آنها ظاهر آیهای را که میگوید «هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست» چنین تفسیر کردهاند که در این صورت آخر آیه که میگوید او شنوا و بیناست، با اول آیه که میگوید هیچ چیز چنان نیست، در تناقض قرار میگیرد. زیرا مردم نیز بینا و شنوا هستند. بنابراین این آیه نیاز به تأویل دارد. به نظر میرسد که معرفت، شنیداری و بینایی خداوند، ذاتی و حقیقی است، در حالی که این صفات در انسانها مجازی و اکتسابی هستند. پاسخ ما این است که اگر کسی بگوید انسان با چشم و گوش خود آفتاب را روشن و تابان میبیند و متوجه میشود که این آفتاب است، آیا این میتواند بگوید که خداوند آفتاب را روشن نمیبیند؟ و اگر کسی بگوید که خداوند آفتاب را روشن میداند و شنیدهها را نیز درک میکند، در واقع توجیه کرده است که انسان از این نظر با خداوند مشابهت دارد. در این حال، این تشبیه نشان دهنده نفی خدای تعالی است و اگر کسی بگوید خداوند ما را نمیبیند و ما او را میبینیم، در واقع به تناقض بزرگی دامن زده است.
هوش مصنوعی: به طور خاص، نام خداوند متعال، "الله" است. این واژه به زبان عربی به معنای کسی است که دیگران او را میبینند، اما او آنها را نمیبیند. همچنین، در تفسیرهای مختلف به این موضوع پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: خداوند از تمام مخلوقات دور است و در عین حال آنها را میبیند و درک میکند.
هوش مصنوعی: پاسخ ما این است که این یک فضیلت نیست که اهل تقلید به آن پرداختهاند، بلکه تنها یک تشبیه است که در آن مذمت وجود دارد. زیرا خداوند میفرماید: ابلیس و پیروانش شما را میبینند، اما شما آنها را نمیبینید. این موضوع در آیهای ذکر شده است که میگوید: «او و قومش شما را از جایی که آنها را نمیبینید، میبینند.» هر کسی در موضوع توحید که به تفسیر و توضیح شریعت میپردازد، چنانکه آن گروه انجام میدهند، اگر سخنی بگوید و آن را ستایش بنامد، در واقع به نکوهش دچار شده است. همچنین، اگر کسی به دلیل جهل خود، به جای ستایش، نکوهش را در نظر بگیرد، به خاطر اشتباهاتش از راه بهشت به جهنم میافتد. خداوند در مورد اشتباه قوم نوح (علیهالسلام) فرموده است: «به خاطر گناهانشان غرق شدند و به آتش درآمدند و هیچکس را به جز خداوند نداشتند که به فریادشان برسد.»
هوش مصنوعی: اهل تفسیر ظاهر بر این باورند که این بیان به قوم نوح اشاره دارد که در طوفان غرق شدند. اما اهل باطن و تأویل معتقدند که خداوند در قرآن از طریق مثلها سخن گفته است، همانطور که میفرماید: «و بیگمان برای مردم در این قرآن از هر مثالی زدهایم». خداوند این کتاب گرانبها را از جانب جبرئیل و با وساطت پیامبر اسلام، محمد (ص)، به سوی ما فرستاده است. ما به عنوان پیروان او باید مثالها را در قرآن جدی بگیریم و آنها را به عنوان هشدار و تنبیه از سوی خداوند در نظر بگیریم. در واقع، «مثل» به معنای «مانند» است. بنابراین، بر ما واجب است که همانند آنها نباشیم که مثال بدی از آنها مطرح است، بلکه باید از کسانی باشیم که مثالی نیکو دارند، چنان که خداوند فرموده است: «برای کسانی که به آخرت ایمان ندارند، مثالی چون سگ است و خداوند مثل اعلی دارد و او توانای حکیم است». اهل ظاهر به این مثالها توجه نمیکنند و در نتیجه، عذاب خداوند آنها را هلاک میکند، چنان که درباره قوم هود، قوم صالح و اصحابالرس (قوم شعیب) مثالهایی زدیم و همه را به دلیل عدم توجه به این مثالها نابود کردیم، همانطور که در قرآن آمده است: «و عاد و ثمود و اصحابالرس و اقوامی میان آنها بود و هر یک را مثالهایی زدهایم و همگی را به شدت نابود کردهایم».
هوش مصنوعی: گفتند کسانی که در تفسیر و تأویل مسایل دینی تخصص دارند، این دوره به دوره پیامبر محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم بازمیگردد. طبق خبر معتبر، اهل بیت پیامبر مانند کشتی نوح هستند؛ هر کس سوار این کشتی شود نجات مییابد و هر کس از آن دور بماند غرق میشود. اگر افرادی از این امت به معنای واقعی به این کشتی نپیوندند، در طوفان جهل و فتنه هلاک خواهند شد. این هلاکت که خداوند برای قوم عاد، ثمود و اصحاب الرس ذکر کرده، تنها هلاکت جسمی و مرگ بدنی نیست، بلکه به هلاکت در جهل و گمراهی و عذاب دائمی اشاره دارد. دلیل این موضوع این است که آن گروهها تنها به واسطه مرگ جسمی نابود نشدند و پیامبرانشان مانند هود، شعیب و صالح نیز به مرگ بدنی دچار شدند. بنابراین، تفاوتی بین هلاکت کافران و هلاکت پیامبران وجود ندارد. وقتی خداوند از عذاب در آیات خود یاد میکند، اشارهاش به این است که پیامبران نیز به همان گونه که دیگران هلاک شدند، هلاک شدهاند.
هوش مصنوعی: ما به این نتیجه رسیدهایم که هلاک شدن گناهکاران به خاطر مرگ جسمانی نیست، بلکه به خاطر گمراهی و فساد فکری است. همانطور که پیامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: به مردم بگویید، اگر خداوند من و همراهانم را هلاک کند، یا ما را با رحمتش نجات دهد، پس چه کسی میتواند کافران را از عذاب دردناک نجات دهد؟ این نکته در آیهای که میگوید "بگویید، اگر خداوند من و همراهانم را هلاک کند یا به ما رحم کند، پس چه کسی میتواند کافران را از عذاب شدید نجات دهد؟" به خوبی نمایان است.
هوش مصنوعی: بدون شک خداوند بر محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم و بر کسانی که با او رحمت کردند، رحمت فرستاده است. و چون بر او رحمت کرد، طبق این آیه، او را هلاک نکرد، زیرا این آیه شرطی برای هلاکت یا رحمت دارد و محمد هلاک نشده است. بنابراین، میتوان گفت که خداوند هلاکت گناهکاران را با مرگ جسمانی نمیخواهد. همچنین طبق این بیان، هلاکت به معنای مرگ جسمی نیست. کشتی نوح تنها چوب نیست، بلکه اهل بیت رسول را شامل میشود و طوفان نوح نیز فقط آب نیست، بلکه جهل و گمراهی است که موجب هلاکت گناهکاران میشود.
هوش مصنوعی: به توحید اهل تقلید باز میگردیم و میگوییم که آنها ادعا دارند ما اهل تفسیر به ظاهر هستیم، اما در بسیاری از مواقع از ظاهر تفسیر فرار میکنند و به تأویلها پناه میبرند یا بر جهل خود خرده میگیرند. همانطور که خداوند در قرآن درباره «روی» خود در آیهای میفرماید: «فاینما تولوا فثم وجهالله انالله و اسمع علیم» که به معنای این است که هر جا که شما روی کنید، همانجا روی خداست و او داناست. تفسیر صحیح این آیه این است که خداوند میفرماید: هر سوی که شما روی کنید، آنجا روی خداوند است. بر اساس ظاهر این آیه، این دنیا محلی است که روی خدا در آنجا قرار دارد و آسمان وسیع، یعنی فلک اعلی، نیز در درون این وسعت قرار دارد و روی خدا در آنجا یافت میشود. به همین دلیل، هر طرفی که ما رو کنیم، روی خدا از آن طرف وجود دارد. اهل تقلید گفتهاند که این به معنای قبله، یعنی خانه کعبه است.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی عقائد خاصی میپردازد که برخی افراد درباره مفهوم و ماهیت خداوند بیان کردهاند. نویسنده بیان میکند که در این عقائد سه فرض وجود دارد که هر یک از آنها محال و غیر منطقی است. نخست، اینکه خانه کعبه که از سنگ و چوب ساخته شده، نماینده خداوند است. دوم، اینکه اگر کسی درحالیکه به کعبه پشت کرده، نماز بخواند، در واقع به سوی خداوند روی آورده است. و سوم، اینکه سخنان خداوند به گونهای تفسیر شدهاند که به نظر میرسد نه تنها معنای سخن خدا و ماهیت او را تغییر میدهند، بلکه سوء استفاده از آنها نیز به شمار میآید. نویسنده نتیجه میگیرد که این تفاسیر نه تنها نادرست و غیر منطقیاند، بلکه به نوعی تحریف کلام خدا به حساب میآیند.
هوش مصنوعی: حشویان بر این باورند که یهودیان به دنبال تغییر ویژگیهای پیامبر هستند، و اهل تأویل اعتقاد دارند که کلمه خدا به مقام نبوت اشاره دارد. این دو گروه به دنبال دور کردن مقام امامت از جایگاه اصلیاش هستند. همچنین، در ادامه بیان میشود که سخنان من نمیتوانند تغییر دهند، زیرا خداوند میفرماید: «هیچ تغییر و تبدیلی برای کلمات خدا نیست.» این همان معنایی است که پیشتر ذکر شد و خداوند نیز اشاره میکند که "دستش" را در چندین موقعیت نسبت به پیامبرش یادآور شده است. کسانی که با تو بیعت میکنند، در واقع با خدا بیعت کردهاند و دست خداوند بر دست آنهاست.
هوش مصنوعی: در مورد معنای "دست خدا" در این آیه، نظرات متفاوتی بین علما وجود دارد. برخی بر این باورند که این "ید" به بیعت خدا اشاره دارد، در حالی که دیگران آن را به قدرت یا نعمت خدا نسبت میدهند. همچنین برخی دیگر بر این عقیدهاند که این اشاره به ملت خداوند دارد. ولی در واقع، این مفهوم به جایگاه خاص خداوند اشاره دارد و نباید آن را به بیعت، قدرت، ملت یا نعمت تقلیل داد. این اختلاف نظرها به این دلیل است که معانی کلمات به اشتباه جابهجا شدهاند. در ادامه، داستانی از ابلیس ذکر میشود که خداوند به او میگوید چرا از سجده کردن به آدم امتناع کرده است، زیرا او را با دست خود خلق کرده است. مفسران در اینجا نظرات مختلفی دارند و برخی میگویند این "دو دست" به قوتهایی اشاره دارد که خداوند دارد، در حالی که دیگران میگویند نیازی به تفسیر آن نیست و این "ید" بیچون و بیچگونه است.
هوش مصنوعی: در این متن به نکاتی درباره صفات و قدرت خداوند اشاره شده است. ابتدا درباره "پهلوی" یا جانب خدا صحبت شده که در آیهای بیان شده است که انسانها ممکن است از کارهایی که در نزد خدا انجام ندادهاند، حسرت بخورند. همچنین در مورد "چشم" خداوند نیز گفته شده و مثالی از گفتگوی خداوند با موسی وجود دارد، که نشان میدهد خداوند موسی را در حالتی دیده که قبلاً نمیتوانسته او را ببیند. از دیگر نکات مهم، اشاره به این است که کافران نتوانستهاند خداوند را آن طور که شایسته است، بسنجند. در روز قیامت، زمین در دست خداوند است و آسمانها نیز در دستان او قرار دارند؛ این اشاره به قدرت و مقام والای خداوند دارد و نشان میدهد که درک انسانی از خداوند محدود و ناقص است.
هوش مصنوعی: متخصصان تفسیر میگویند که ما به این آیه ایمان داریم، اما تفسیر آن را نمیدانیم و اعتراف به ندانستن، نادانی به حساب میآید نه دانش. پس افرادی که نمیتوانند اظهارات خداوند را درک کنند، چگونه میتوانند خداوند را بشناسند؟ پیروان تقلید نیز میگویند که ما فقط به ظاهر کتاب عمل میکنیم و از نگاه آنان، امکان تأویل کتاب وجود ندارد. بنابراین طبق نظر آنان، خداوند دارای دست راست، دست چپ، صورت، چشم و پهلو است و خداوند متعال از جایی به جایی حرکت میکند، چنان که گفته شده: «و آمدن پروردگارت و فرشتگان صف بسته». این صفات نشاندهنده مخلوقات است و این افراد به خاطر تفسیر ناپختهاشان مشبه (تشبیهگر) محسوب میشوند و نه موحد (توحیدگرا). به همین دلیل، آنها نباید ادعا کنند که «ما نمیگوییم خداوند این اعضا را دارد»، زیرا با انکار تأویل ما، در واقع به نادانی خود اعتراف کردهاند.
هوش مصنوعی: این گروه که خود را موحد میدانند، در حقیقت مشرکاند، زیرا برای خدا صفات مخلوقین را به کار میبرند. این کار به معناست که مردم را با خدا شریک میکنند، چه از نظر علم، شنوایی، بینایی و چه از جنبههای دیگر. ایمان این گروه همراه با شرک است، چنان که خداوند میفرماید: «و بیشتر مردم با خدا ایمان نمیآوردند مگر اینکه مشرك باشند.» این سخن به این گروه تعلق دارد که اکثریت جامعه را شامل میشود و به دلیل جهلشان، میگویند تفسیر خدا چیست. اینها کلام خدا را تحریف میکنند، زیرا میگویند «وجه خدا» یعنی قبله و «ید خدا» یعنی قوت، و با این تفسیرها، سخن خود را نقض میکنند. در واقع، سخن اولیه آنها این است که خدا بینوع و بیچگونگی است، اما بهگونهای توصیف میکنند که خدا را به صفات مخلوقات نسبت میدهند. آنها میگویند خدا نود و نه نام دارد و هر نام معنای خاص خود را دارد؛ و هر انسان عاقلی میداند که کسی که نود و نه معنی دارد، نمیتواند یک چیز باشد و این نشاندهنده کثرت و نه وحدت در سخن این گروه است. ما به ذکر برخی از خطاها و اشتباهات آنها پرداخته و سپس به توضیحات گروهی دیگر خواهیم پرداخت و به خداوند توکل میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.