چرا که خانه خورشید شیر و خانه ماه
زبرج سرطان کردند استوار حصار؟
چرا که خانه هر دوان یکان بس بود
و دیگران را خانه دو، از یمین و یسار؟
اندرین دو بیت دو سؤالست، و هر دو را بهم از آن نبشتم که هر دو سؤال بیکدیگر پیوسته بود. این مرد همی پرسد که چرا خانه آفتاب مر اسد را نهادند و خانه ماه مرا سرطان را نهادند بیرون از دیگر خانها؟ و دیگر همی پرسد که چرا مر هرستارهئی را ازپنج ستاره رونده که آن بیرون از آفتاب و ماهستاندر فلک دو خانه است، و مر آفتاب را و ماه را یکی خانه بیش نیست؟ و هر یکی (را) ازین (دو) سؤال جوابی دیگرست.
جواب آنچ گفت «چرا خانه آفتاب مر برج اسد را نهادهاند (و) خانه ماه مر برج سرطان را نهادهاند؟» آنست که گوییم: آفتاب و ماه رااندر عالم و بخاصهاندر آنچ بر همین زمین بوده شود از موالید اثر بیشتر از آن است که مر دیگر ستارگان راست. اما بیشی اثر آفتاب رااندر موالید عالم علت آنست (که) جرم آفتاب از همه اجرام عظیمتر و قویتر است، و مدار اواندر فلک چهارمست که آن قلب افلاکست و معدن منبع نورست، و نور ماه و دیگر کواکب همه از آفتابست، و احوال عالم باعتدال او معتدل است و بانقلاب او منقلبست. پس جرم عالم بکلیت شخصی است که روح آن شخص جرم آفتاب منیر است. و چشم بازکردن شکوفها و تازه روی شدن کوه و صحاری و آرایش پذیرفتن میوها و درختان و بیدار شدن جانوران از خواب بدان وقت که آفتاب از مطلع خویش سر بر کند، بر درستی این قول که گفتم: «آفتاب روح این عالمست» گوای ماست. و اما بیشی اثر ماهاندر موالید عالم و حدوث مذانب و تغیر احوال هوا و تبدیل اسباب روزگار بسبب ماه باآنک او از دیگر کواکب سیاره بجرم خردترست از آن است کو نزدیکتر ستاره است بزمین، و آثار دیگر کواکب کز مرکز عالم اعنی زمین دوراند، هرچند که اجرام ایشان بزرگترست، بآثار ماه کو بزمین نزدیکترست همی تغیر پذیرند و متبدل شوند، پس مر آفتاب را و ماه را بدین سبب که اثر هر دواندر عالم بیشترست از آثار دیگرکواکب بدین علتهاء مختلف که یاد کردیم، مواصلتی و مجانستی و مقارنتی است که مر دیگر کواکب را بآفتاب آن نیست؛ بل بیشتر از اوقات چو آفتاب غایب شود، ماه مر او را چو خلیفتی و وزیری است که نور اورا سپس از غیبت او باهل زمین همی رساند. پس بسبب این مواصلت که میان این دو کوکب است، که روشنایی (یکی) همی بروز بما رسدو روشنایی آن دیگر همی بشب قوت گیرد، آفتاب را سلطان روز گفتند و ماه را سلطان شب.
و بر مقتصاء اعتدال روزگار از فلک آن شش برج را که آن یک نیمه فلکستاندر ولایت آفتاب نهادند کو سلطان (روزست، و شش برج دیگر را که آن دیگر نیمه فلکستاندر ولایت ماه نهادندکو سلطان) شبست، و بدین سبب فلک را بدو قسم نهادند: شش برج از جانب آفتاب و شش برج از جانب ماه ناچاره دو خانه باشد برابر یکدیگر: آن یکی خانه آفتاب بودی (و آن دیگر خانه ماه بودی) تا فلک بدو قسم (شودی.) و هر یکی ازین دو پادشاه را خانه او بر سر ولایت او بودی تا بآخر ولایت آن سلطان دیگر بود.و این دو خانه را با حمل و حوت نبایست نهادن، که آن آغاز و انجام بروج بود، تا از سر اوج شاید گرفتن که آن برترین نقطهئی بود از سیر کواکب بر جانب قطب شمالی، و آن سرطانست که آفتاب از آن برترنشود سوی قطب شمالی. و آن برجی منقلبست که چون آفتاب آنجا رسد عالم را طبع دیگر شود وز گرمی و تری بگرمی و خشکی رسد. و اگرخانه آفتاب حمل را نهادندی و خانه ماه حوت را، یک سلطان (را) خانه بر سر ولایت افتادی و دیگری را بیابان ولایت، وز دو سلطان روا نباشد که یکی را خانه بر سر ولایت باشد و یکی را بپایان ولایت. پس بدین سبب مرین تقسیم (را) از اوج آفتاب گرفتند، و سر اوج از یکسوی سرطان بود، و از دیگر سو اسد.و واجب آن بود که خانه آفتاب مر سرطان را نهادندی از بهر آنک سرطان برترست از اسدسوی قطب شمالی، و آفتاب شریفترست از ماه، و جایی (که) بلندترست مر پادشاه شریفتر را سزاوارتر باشد.ولکن سرطان برجی آبی بود و آفتاب کوکبی آتشی، و اسد برجی آتشی بود و ماه کوکبی آبی و این وضع نه بر مقتضاء حکمت بودی که کوکب آتشیاندر خانه آبی بودی و کوکب آبیاندر خانه آتشی. پس خانه آفتاب مر اسد را نهادند که برابر سرطان بود و آتشی بود همچون خداوند خویش، و خانه ماه (مر) سرطان را نهادند که برابر خانه آفتاب بود (و) همچو خداوند خویش آبی بود.
ولایت فلک بدین تقسیم میان این دو سلطان و پنج حاشیت قسمت شد چنین که نگاشتیم:
و تقریر کردیم که چرا خانه آفتاب اسد را نهادهاند و خانه ماه سرطان را نهادهاند، با آنک این سوال لازم نیست از بهر آنک خدای گفته است کاین چنین است، بل این نام زد اهل صناعت تنجیم کردهاند.اما فلک بدوازده برج منقسم است، ولکن هر یک بفکرت صاف برین فلک نگرد، و قرص آفتاب را کو بمساحت صدو شصت و چهار بار چند کره خاک است بمقدار قرصی بیندچند یک بدستاندر یک بدست، داند که بر فلک نه صورت بره است و نه صورت خرچنگ، بل کز آن ستارگان کهاندر برج حملست هر یکی را هزار فرسنگ مسافتست. ولیکن این نامها موضوعست: بحکم آن هیئاتها کز ستارگان بر مثالی همی بینند، مر آن (را) نامی نهادهاند. و ما بر مقتضاء موضوعات اهل این صناعت این جواب را که مقدمان ایشان بدین مقرند، جواب این مسئله دادیم. این جواب آن سؤال است که گفت «چرا خانه آفتاب اسد را نهادند و خانه ماه سرطان را نهادند؟»
و اما جواب آنچه گفت «چرا مر دو یکی را ازین دو سلطان که آفتاب و ماه است یک خانه بیش نیستاندر فلک، و مر پنج ستاره را هر یکی رااندرفلک دو خانه است، یکی از جانب آفتاب و یکی از جانب ماه؟» آنست که گوییم: این هفت ستاره سیاره که مدبران عالماند، بمنزلت دست افزارهااند مر نفس کلی را از بهر ساختن اشخاص موالیدعالم بتایید عقل کلی. و نهایت این صنع صورت شخص مردمست که آن نیکوتر صورتیست، چنانک خداء تعالی گفت: قوله «و صورکم فاحسن صورکم». وزین هفت کواکب دو سلطاناند که اثر ایشان قویتر استاندر مصنوعات، چنانک علت افزونی اثر ایشان را پیش ازین یاد کردیم، و پنج کوکب دیگر مثال خادماناند مر این دو سلطان رااندرین صنع که ساخته شده است، و حاصل همی آید که آخر آن جسد مردمست با این آلتهاء حکمی، و شایسته یافتن علم و حکمت است.
و پس ازآن که فلک میان این دو سلطان بدو قسم شد چنانک گفتیم، و شش برج از فلکاندر ولایت آفتاباند و شش برجاندر ولایت ماه، آفتاب مر عطارد را کو سپس از ماه نزدیکتر کوکبی است هم پهلوی خویشاندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج سنبله است. و ماه نیز که دیگر سلطان اوست مر عطارد را هم پهلوی خویشاندر جانب خویش خانهئی دیگر داد، و آن برج جوزاست. و پس از (آن) آفتاب مر زهره را هم پهلوی عطارداندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج میزانست. و ماه نیز مر زهره رااندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج ثور است. آنگاه آفتاب (مر) مریخ را کو برتر از زهره است اندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج عقربست. و ماه نیز مر او رااندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج حملست. و از پس از آن آفتاب مر مشتری رااندر جانب خویش خانهئی داد (و آن خانه برج قوس است. و ماه نیز مر او رااندر جانب خویش خانهئی داد) و آن خانه برج حوتست. وز آن برتر زحل بود: آفتاب مر او را اندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج جدی است. و ماه نیز مر زحل رااندر جانب خویش خانهئی داد، و آن خانه برج دلو است. این تقسیم بدین است که این خادمان این دوپادشاه پنج بودند و بدو قسم شدند. پس واجب آمد که هر یکی را ازیشاناندر جانب (هر) پادشاهی خانهئی باشد، تا احسان هر دو پادشاه براستی (هر) یکی (را) از ایشان برسد، و بتاثیراین آلتها و دست افزارها نفس کلی صورت مردم را که آن شریفتر و تمامتر صورتی است همی نگارد.
آنگاه گوییم که (از) تاثیر آفتاباندر ترکیب مردم، و دل حاصل شد که آن معدن و مرکب روح است، و این آلتاندر جوف و میانه جسدست چنانک آفتاباندر جوف افلاکست، و زندگی عالماندر آفتابست چنانک زندگی مردماندر دلست. و طبیعت دل گرم (و) خشکست و معدن حرارت غریزی است، از بهر آنک از تاثیر آفتاب حاصل شده است کو مایه حرارت طبیعی است. و از تاثیر ماه کو سلطان دیگرستاندر ترکیب مردم مغز سر حاصل شدست، کو سرد و ترست بطبع ماه.و مغز سر قمر و مسکن نفس ناطقه است و جای تخیل و حفظ و ذکر تمییزست. ومغز سر بسه قسمت است نزدیک حکما: قسم پیشین ازو مر تخیل (را) است، که نفس بدین قسم تخیل کند و مر صورتهاء دیدنی و شنودنی را، که راه علم سوی نفس این دو راه است: یکی بینایی و دیگر شنوائی. و قسم میانگین ازمغزسر مرحفظ راست که نفس بدو یاد گیرد دیدنیها و شنودنیها (را). و قسم پسین از مغز سر مر ذکر راست که نفس بدان قسم یاد کند مر یاد گرفتها را. و میان دل و میان مغز سر پیوستگی است، چنانک میان آفتاب و ماه پیوستگیست، و اعتدال سردی و تری مغز سر از گرمی و خشکی دل است که بدو پیوسته است، چنانک نور و فعل و جمال مر ماه را از آفتاب است که بدو پیوسته است. و تفکرها را آغاز از دلست. آنگاه مرآن را کهاندردل پدید آید از حوادث فکری دل بر مغز عرضه کند، و نفس که جای اواندر مغزستاندر آن تامل کند باقسام مغز کآن دست افزارهاء فعل اوست، تا صواب آنرا از خطا پدید آرد.
پس گوییم که آفتاب از عالم کبیر بمنزلت دلست از عالم صغیر که آن مردمست، و ماه از عالم کبیر بمنزلت مغز است از عالم صغیر، و پنج ستاره رونده مر عالم کبیر را که مر او را حکما «انسان کبیر»گفتند، بمنزلت پنج حواس است (مر) مردم را که مر اورا عالم صغیر گفتند، اعنی زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد مر این عالم را بمنزلت بینائی و شنوائی و بویائی و چشائی و بساوندیست (مر) مردم را. و چو مردم بجسدفرزند عالم کبیرست و بنفس فرزند کلیتست، پس عالم کبیر بمثل جسد نفس کلیست با این آلتهاء که یاد کردیم. و بدین روی گفت عیسی بن مریم علیهالسلام که من همی سوی پدر خویش باز شوم و پدر مناندر آسمانست» بدین خبر:«انی ذاهب الی ابی و ابی فی السماء»یعنی نفس جزوی من همی باز گردد سوی نفس کلی (که) اواندر آسمانست، و جهال امت او بپنداشتند کو همی گوید«من پسر خدایم.».
و چو جسد مردم فرزند عالم کبیر است، واجب آید که آلات و حواس هر دو عالم اعنی کبیرو صغیر برابر و مانند یکدیگر باشند. پس گوییم که (بر) حکمت الهی بواسطت عقل و نفس کلی واجب آید که این مصنوع که عالمست بغایت احکام و کمال باشد. و ما را غایت کمال خلقت عالم از کمال خلقت خویش معلوم شود، از بهر آنک خلقت ما غایت این صنعست. و چو ما خلقت جسد خویش را برین کمال یافتیم که هست، و موجودی نیست که ما آن را بدین ترکیب و آلات همیاندر بیابیم، دانستیم که این غایت کمال خلقت است. و گفتیم که واجب آید که این عالم که جسد مردمست او را فرزند هم بدین صورت باشد که صورت این فرزند اوست، از بهر آنک هر چیزی (را) فرزند همی بر صورت او زاید بی تفاوتی. پس گفتیم: واجب آید که جسد ما بترکیب مانند این عالمست بی تفاوتی.وز بهر آن همی چگونگی ترکیب عالم را مثال از ترکیب مردم کردیم، و نه مر چگونگی ترکیب خویش (را) همی مثال از ترکیب عالم گیریم.با آنک این صغیر از آن کبیر پدید آمده است نه آن کبیر ازین صغیر: عالم جسد کلی است و جسد ما عالم جزوی است.
و حکماء دین حق گفتند که ترکیب مردم عالم مختصرست، و گفتند که ترکیب مردم ازین عالم بر مثال فهرست (است) از کتابی بزرگ که هرچاندر آن کتاب باشد در فهرست از آن اثری پدید کرده باشد. و ما را بر کلیات چیزها اطلاع جز باستدلال از جزویات نباشد، و مر استدلالات عقلی را جز متعلقان بحبل الهی و متمکنان بر مقعد صدق و متثبتان بمرصد حق نتوانند گرفتن، چنانک خدای گفت سبحانه: قوله «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق.» و چو یافتیم آفتاب را بمحل دل عالم کبیر و ماه را بمحل مغز سر عالم، گوییم: پنج ستاره باقی مر جسد عالم را بمنزلت حواسست از جسد ما، اعنی چشم و گوش و بینی و دهان و دست عالم این پنج ستاره است، اعنی زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد. و چنانک چشم و گوش و بینی و دهان و دست ما را آلتهاست، و قوتهاء نفس جزوی ما بدین آلتها کار کن است تا دیدنیها و شنودنیها و بوئیدنیها و چشیدنیها و بسودنیها بدین آلتاندر یابیم، و دل ما کآن مقر روحست و مغز سر کآن محل نفس ناطقه است بر سر حواس ما پادشاهانند چنانک گفتیم پیش ازین که هرچ قوتهاء حواساندر یابندپیش حاس کلی برند کآن نفس است، این پنج کوکب نیز مر نفس کلی را بمنزلت آلتهاء حواسست، و آفتاب و ماه و دل و مغز جسد اوست، و قوتهاء نفس کلیاندرین آلتها رونده است از بهر حاصل کردن حواساندر ما وز بهر حاصل کردن دیدنیها و شنودنیها و بوئیدنیها.
پس چو ما همی بینیم کهاندر جسد ما چشم دو است یکی سوی دست راست و یکی سوی دست چپ و بینائیاندرین دو مکان یکی بینائی است؛ و نیزاندر جسد ما گوش دواست یکی سوی راست و دیگر سوی چپ و قوت شنوائیاندرین (دو) مکان یک قوتست؛ و نیز بینی ما را دو سوراخست و قوت بوئنده اندر هر دو یکیست؛ و قوت چشنده رااندر ترکیب ما دو محل است یکی دهان و یکی فرج مباشرت و دهان بمنزلت جانب راست است و فرج بمنزلت جانب دست چپست؛ و آلت بسودن چیزها ما را دو دستست یکی راست و دیگر چپ و قوت بساوندهاندر هر دو آلت یکی است؛ پس پیداست نیز که ترکیب ما نیز بدو قسم است همچنانک حکما گفتند که فلک بدو قسم است. وز میانه سر مردم که مر آن را فرق گویند و موی بر آن فرق بدو جانب باز افتند: بهر سوی راست افتد و بهر سوی چپ خطی است که فرود آید بمیان دو ابرو و یک چشم (سوی) راست ماند و دیگر سوی چپ، و تا میان بینی آن خط فرود آید آنک بینی بمیان دو سولاخ بینی وز آن خطست کز بینی یک سولاخ سوی راست ماند و یک سوی چپ.و همچنین این خط فرود اید از چهار دندان پیشین، دو سوی راست ماند با یک نیمه دهان، و دو سوی چپ ماند با دیگرنیمه دهان. و بچاهک زنخ فرود آید آن خط و بمیان سینه فرود گذرد، و یک دست از آن خط سوی راست ماند و دیگر سوی چپ. و همچنین آن خط مر جسد مردم را بدو قمست کند، چنانک ما افلاک را با بروج بدان خط بدو قسمت کردیم بر مقتضی حکمت که (از) حکماء الهی قدما و انبیاء و ائمة حق و فلاسفه مثال بمیان خلق ماندست.
پس پیداست کین خط جسد مردم را بدو قسمت (کرده) است. وزین پنج آلت حواس یک چشم و یک گوش و یک سولاخ بینی و یک نیمه دهان چشنده و یک دست (بساونده) سوی دست راست مانده است، و دیگر چشم و دیگر گوش و دیگر سولاخ بینی و دیگر نیمه دهان چشنده و دیگر دست بساونده سوی جانب چپ شدست. و آلتهاء این پنج حواس ما بدو قسمت استاندر جسد ما چنانک آلات آن پنج حواس عالم کبیر نیز بدو قسمت است بر فلک، از بهر آنک حواس ما پنج است و آلات ده است چنین که شرح کردیم. و کواکب سیاره نیز پنج است و مکانهاشان ده است: پنج بر جانب آفتاب و پنج بر جانب ماه، اعنی جوزا و سنبله هردو خانه عطاردست، و عطارد یکی است بمثل همچو دو چشم ماست که جایها و آلتهاء بینائیاند، و بینائی ما یکی است و ثور و میزان که هر دو خانه زهرهاند، و زهره یکیست بمثل چون دو گوش ماست که هر دو جایها و آلتهاء شنوائیاند، و شنوائی ما یکی است. و حمل و عقرب که هر دو خانهاء مریخاند، و مریخ یکیست بمثل چون دو سولاخ بینی ماست که هر دو (سولاخ) بینی جایهاء بویائیاند، و قوت بوینده ما یکی است. و حوت و قوس که هر دو خانهاء مشتریاند، و مشتری یکیست، چون دو جانب دهان مااندکه هر دو جای چشیدناند، و قوت چشنده ما یکیست. و جدی و دلو (که) هر دو خانهاء زحلاند، و زحل یکیست، همچنانک دو دست ما هر دو جایهاء قوت بساوندهاند، و قوت بساونده ما یکیست.
و چواندر ترکیب ما هرچ این پنج حواس بدین ده قسم آلتاندر یابند، همی پیش دل و مغز سر برند از بهر آنک روحاندر دل ماست و نفس ناطقهاندر مغز سرست، و محل و منزل این دو سالار کین پنج حواس کار کن فعلهاء خویش همی بر ایشان عرض کنند هر یکی را یکی است، و محل هر یکی ازین کارکنان پنج گانه فلک دو است چنین که گفتیم، دانستیم کهاندر افلاک که آن انسان کبیر است حال هم این باشد، و هر یکی را از آفتاب و ماه و خانه یکی است. و هر خادمی را ازین پنج خادم ایشان نیز خانه دو است، تا شناخته شد که صورت عالم که آن انسان کبیر است برابرست با صورت مردم که آن عالم صغیر است. و این مثال را صورت کردیم تا زیر حسن خوانندگان افتد و این صورت اینست که بخط استوا و بروج مبین کرده شد، و بالله التوفیق و صلیالله علی نبیه محمد و آله که حکماء دین حقاند.
و این همه بیانهاء عقلی و عیانهاء حسی که گفتیم و کردیم، مقدماتست مر رسیدن را بسخن ایشان که رهایش ابدی از عذاب جاویدی و سعادت بی نهایت با نعمت سرمدیاندر متابعت ایشان است.اندرین معنی آنست که گفتند: خدای تعالی مردم بر مثال خلقت عالم آفرید از بهر آنک تخم عالم جوهر مردم بود، و عالم بمثل درختیست که بار آن درخت مردم عاقلست. و غرض نشاننده تخم درخت و تعهد او مردرخت را آن باشد تا بار ازو حاصل آید نه آنک تا آن درخت موجود باشد.نه بینی که هر درختی که بار نیارد باغبان مر اروا برکند و بسوزد؟ و خبری از رسول ما صلیالله علیه (و آله) و سلم گفت که «هر درختی کز نشاندن ما نیست آتش بدو سزاوارترست» بدین خبر «کل شجرة لیست من غرسنا فالنار اولی بها.» این خبر مثل است بشهادت آفرینش. و عقلا دانند که بحکم این خبر درختانی کهاندر باغ دین جاهلان کاشتند، رسول آن نشانده را بآتش بسوزد. و این اشارتی بلیغ است مر بلغا را، و این بیتها مراست بدان معنی.
شعر مؤلف کتاب:
جهانا چه در خورد و بایستهای
اگر چند با کس نپایستهای!
به ظاهر چو در دیده خس ناخوشی
به باطن چو دو دیده بایستهای
اگر بستهای را گهی بشکنی
شکسته بسی نیز هم بستهای
چو آلوده بیندت آلودهای
ولیکن سوی شستگان شستهای
کسی کو ترا می نکوهش کند
بگویش: هنوزم ندانستهای
زمن رستهای تو اگر بخردی
چه بنکوهی آن را کز آن رستهای؟
به من بر گذر داد ایزد ترا
تو در ره گذر پست چه نشستهای؟
ز بهر تو ایزد درختی بکشت
که تو شاخی از بیخ او جستهای
اگر کژ بر او رستهای سوختی
وگر راست بر رستهای رستهای
بسوزد بلی هر کسی چوب کژ
نپرسد که بادام یا پستهای؟
تو تیر خدایی سوی دشمنش
به تیرش چرا خویشتن خستهای
و چنان که خداء تعالی ترکیب جسد مردم را بر مثال ترکیب و تالیف عالم انشا کرد، رسول مر دین حق را بر مثال آفرینش مردم نهاد، تا عقلاء دیناندرین بزرگ پیکر بنگرند و مر آنرا با آفرینش راست بینند (و) بدانند که دین حق را رسول بفرمان آفریدگار نهادست، و شش روز عالم (نیز در) عالم دین است. و رسولاندر عالم دین محل آفتابست که زندگی عالم دین بدوست، و وصی رسولاندر عالم دین محل ماهست که نظام و صلاح عالم دین بدوست و نفس جسد دین است. و رسولاندر جسد دین محل دلست که زندگی جسد بدل است، و وصی رسولاندر جسد دین محل مغز سرست که تدبیر جسد سوی اوست. و هر یکی را ازین دو اصل عالم دین کزو یکی آفتاب عالم دین است و دیگر ماه عالم دینست یکی منزلتست، همچنانک هر یکی را از آفتاب و ماهاندر فلک یکی خانه است. اما منزلت رسول علیهالسلام تالیف کتاب و شریعت بی تاویل، و اما منزلت وصی رسول علیهالسلام تاویل کتاب و شریعت است بی تنزیل.واندر عالم دین پنج ستاره مدبراندر کارکنان زیر دست این ماه و آفتاب، که نور ایشان همه از آفتاب عالم دینست علیهالسلام اعنی امام و باب و حجة و داعی و ماذون. و هریکی را ازین پنج ستاره دو منزلتست، چنانک مر هر یکی را از پنج ستاره فلک عالم جسم دو خانه است: یک منزلت هر یکی ازین پنج ستاره عالم دین نگاه داشت ظاهر کتاب و شریعت است و کار کردن، و دیگر منزلت هر یکی طلب کردن تاویل است و شناخت آن. و این پنج فرمان بردار که زیر دست آفتاب و ماه و عالم (دیناند) بمنزلتهاء حواساند مر خداوندان دین حق را، چنانک خدای گفتاندر ابرهیم و فزندان او علیهم السلام بدین آیت: قوله «واذکر عبادنا ابرهیم و اسحق و یعقوب اولی الایدی و الابصار.» گفت مر رسول را علیهالسلام که «یاد کن بندگان ما را ابرهیم (و اسحق و یعقوبرا که مر ایشان را دستها و چشمها بود.» اهل تفسیر که حشویان اهل امت (اند) گفتند که بدین دستها و چشمها همی مر صبر ایشان را خواهد بر بلاها و رنجها که از بهر دین بدیشان رسید. و اهل تاویل گفتند: دست و چشم پیغامبران و امامان مر آنان بودند که دین حق (را) بفرمان ایشان بگسترند چنانک چیزهاء جسمانی را بدست گسترند، و مر اشارتهاء علمی را بدیدند چنانک چشم مر اشارتهاء حسی را ببیند، و هر که قول حق ظاهر را بای خویش از تنزیل بگرداند، محرف قول خداء تعالی باشد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دربارهی تقسیمبندی آسمانها و نجوم و تأثیر آنها بر زندگی انسانهاست. شاعر در شرح این مسئله، از خانههای آفتاب و ماه و ستارهها صحبت میکند؛ بهویژه اینکه چرا برج اسد خانه آفتاب و برج سرطان خانه ماه است. او توضیح میدهد که آفتاب بزرگترین و قویترین جرم آسمانی است و تأثیر بیشتری بر زندگی زمین و موجودات دارد. ماه نیز به عنوان نوری جانبی، تأثیراتی بر تغییرات جوی و دیگر امور طبیعی دارد.
در ادامه، شاعر به تفکیک برجها و خانههای آسمانی میپردازد و نسبت هر ستاره با آفتاب و ماه را توضیح میدهد. همچنین او به مقایسهی ساختار انسان و عالم بزرگ میپردازد و میگوید که ترکیب انسان از ساختار عالم تأثیر پذیرفته و این دو تقریباً در ترکیب و ساختار مشابه هستند.
نهایتاً، متن به فلسفهی دین و ارتباط آن با آفرینش و جهان میپردازد و اشاره میکند که پیامبران و امامان در گسترش دین نقش مهمی دارند، بهطوری که هر یک از آنها مانند حواس پنجگانه برای درک و فهم عمیق تر از حقیقت دین ضروری هستند.
هوش مصنوعی: چرا که به دلیل موقعیت خورشید و ماه در برجهای خاص، مانند برج شیر و برج سرطان، حصاری مستحکم و محکم شکل گرفته است؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خانه هر یک از دو نفر کافی بود و خانه دیگران دو بود، از راست و چپ.
هوش مصنوعی: در این دو بیت، دو سؤال مطرح شده است که به دلیل ارتباط نزدیکشان، به هم مرتبط شدهاند. یکی از سؤالات این است که چرا برای مرد، خانه آفتاب به نشانه اسد و خانه ماه به نشانه سرطان وجود دارد، در حالی که این نشانهها از دیگر نشانهها متمایز هستند. سؤال دیگر این است که چرا هر یک از ستارهها تنها یک خانه دارند، در حالی که دو خانه برای آفتاب و ماه وجود دارد و باقی ستارهها صرفاً از پنج ستاره بالا میروند. هر یک از این دو سؤال، پاسخهای متفاوتی دارند.
هوش مصنوعی: پاسخ به این سوال که چرا خانه خورشید در برج اسد و خانه ماه در برج سرطان قرار دارد، این است که تأثیر خورشید و ماه در جهان، به ویژه در زمین، بیشتر از تأثیر دیگر ستارهها است. دلیل اصلی تأثیر بیشتر خورشید این است که جرم آن از تمام اجرام آسمانی بزرگتر و قویتر است و مدار آن در آسمان در مکان مرکزی و منبع نور است. نور ماه و دیگر ستارهها همگی از خورشید نشأت میگیرد و تغییرات جهانی به سبب تأثیرات خورشید است. به همین دلیل، میتوان گفت که خورشید روح این عالم است. ظهور شکوفهها، تازه شدن گیاهان و بیداری جانوران همگی در زمانی که خورشید طلوع میکند، نشاندهنده این حقیقت است که تأثیر خورشید بر زندگی و طبیعت بسیار قوی است. در مقابل، تأثیر ماه در تغییرات جوی و تغییرات زندگی نیز قابل توجه است، اگرچه جرم آن کوچکتر است. ماه نزدیکتر به زمین قرار دارد و به همین دلیل تأثیرات آن بیشتر احساس میشود، حتی اگر اجرام بزرگتری در دوردستها وجود داشته باشند. ماه به نوعی نقش جانشین خورشید را در شب ایفا میکند و نور خود را به زمین میرساند. از این رو، به دلیل نزدیکی و پیوند خاصی که بین این دو وجود دارد، خورشید را سلطان روز و ماه را سلطان شب نامیدهاند.
هوش مصنوعی: در تقسیم و توازن دورههای زمانی، آسمان به دو بخش تقسیم شده است: نیمهای که تحت سلطه خورشید و نیمهای که تحت سلطه ماه قرار دارد. هر کدام از این دو بخش، شش نشانه (برج) خاص دارند که نمایانگر سلطنت روز و شب هستند. این دو قسمت آسمان به گونهای طراحی شدهاند که خانه هر کدام از این دو پادشاه در بخش مربوط به خودشان قرار گیرد، با این فرض که خانه خورشید و خانه ماه نباید در یکدیگر قرار بگیرند. این جدایی به این دلیل است که در آسمان، آغاز و پایان برجها به وضوح مشخص است و باشکوهترین نقطه حرکت اجرام آسمانی، در سمت قطب شمال قرار دارد. در این نظریه، جایگاه برجها به دقت انتخاب شده است تا تأثیرات نور و گرما بر زمین به درستی منعکس شود. بنابراین برجی که مخصوص خورشید است، باید در محل بالاترین نقطه قرار گیرد و به همین ترتیب، مکان برج مخصوص ماه نیز به گونهای تعیین شده است که انسجام و تناسب را حفظ کند. در نتیجه، نظم موجود در نزدیکی منزلگاه این دو پادشاه آسمانی با یکدیگر متناسب است و هر کدام از آنها در جایی قرار دارد که شایستهی مقام و رتبهاش باشد.
هوش مصنوعی: توانمندی آسمان بین این دو پادشاه و پنج حاشیه به طور مشخص تقسیم شده است، همانطور که نگاشتهایم.
هوش مصنوعی: ما توضیح دادیم که چرا خانهی خورشید را در برج اسد و خانهی ماه را در برج سرطان قرار دادهاند. این سوال لازم نیست زیرا خداوند فرموده است که اینگونه است، بلکه این نامها به دست متخصصان علم نجوم انتخاب شدهاند. حالا فلک به دوازده برج تقسیم میشود، اما هر یک از این برجها را نمیتوان با فکر ساده به آن فلک نسبت داد. اگر کسی به وسعت خورشید که برابر با 164 بار حجم کره زمین است نگاه کند، میفهمد که در فلک، نه شکل بره وجود دارد و نه خرچنگ، بلکه ستارگانی که در برج حمل هستند، هر یک هزار فرسنگ فاصله دارند. این نامها به دلیل وضعیت ستارگان است که به شکلهایی مشاهده میشوند و به همین دلیل برای آنها نامی انتخاب شده است. ما نیز بر اساس نظرات قدما در این رشته، به این سؤال پاسخ دادهایم که چرا خانهی خورشید در برج اسد و خانهی ماه در برج سرطان تعیین شده است.
هوش مصنوعی: در پاسخ به این سوال که چرا از دو سلطانی که آفتاب و ماه هستند، تنها یک خانه در آسمان دارند، اما پنج ستاره دیگر هر کدام دو خانه دارند (یکی در جانب آفتاب و یکی در جانب ماه)، میگوییم که این هفت ستاره، که سیارات محسوب میشوند و به نوعی مدبران عالم هستند، مانند ابزارهایی برای ایجاد و شکلدهی به موجودات هستند. این فرآیند تحت تأثیر عقل کلی قرار دارد و در نهایت، نتیجه این خلق، شکل انسان است که برتر از سایر اشکال است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: «و شکل شما را نیکو ساخته است». از این هفت ستاره، دو تا به عنوان سلطنت اصلی و تاثیرگذارتر در آفریدهها مطرح هستند و پنج ستاره دیگر به عنوان خدمتگزاران این دو سلطان در این آفرینش به شمار میروند. در نهایت، نتیجه نهایی این فرآیند، شکل جسد انسان خواهد بود که با حکمتی بزرگ و آگاهی یافته همراه است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه آسمان بین این دو سلطان به دو بخش تقسیم شد، طبق توضیحات ما، شش برج در محدوده خورشید و شش برج در حوزه ماه قرار گرفتند. خورشید به عطارد، که نزدیکتر به خود است، خانهای اختصاص داد که در برج سنبله واقع بود. همچنین، ماه نیز برای عطارد خانهای در برج جوزا در نظر گرفت. سپس خورشید به زهره، که در سمت عطارد قرار دارد، خانهای در برج میزان داد و ماه برای زهره خانهای در برج ثور تعیین کرد. بعد از آن خورشید به مریخ، که برتر از زهره است، خانهای در برج عقرب بخشید، و ماه نیز برای او خانهای در برج حمل تعبیه کرد. پس از این، خورشید به مشتری خانهای در برج قوس و ماه نیز برای او خانهای در برج حوت اختصاص داد. زحل، که برتر از مشتری بود، نیز توسط خورشید در برج جدی و توسط ماه در برج دلو خانهای دریافت کرد. این تقسیم نشاندهنده این است که این خادمان برای این دو پادشاه پنج نفر بودند و با هم به توافق رسیدند. بنابراین، ضروری بود که هر یک از آنها خانهای در کنار هر یک از پادشاهان داشته باشند تا احسان هر دو به آنها برسد و از طریق این ابزارها و وسایل، روح کلی انسانها که شریفترین و کاملترین شکل است، شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: در این پاراگراف بیان میشود که تأثیر آفتاب بر جسم انسان باعث ایجاد روح و زندگی در دل انسان میشود. دل به عنوان منبع حرارت طبیعی و مستقل از آفتاب در نظر گرفته میشود. همچنین، تأثیر ماه که به صورت دیگری در ترکیب انسان عمل میکند، باعث ایجاد مغز و نیروی تفکر میشود. مغز دارای سه بخش است: بخش اول برای تخیل، بخش میانی برای حافظه و بخش آخر برای یادآوری و ثبت مطالب. ارتباطی میان دل و مغز وجود دارد که به واسطه تعادل میان حرارت دل و سردی مغز برقرار میشود. در نتیجه، تفکر از دل آغاز میشود و ایدهها و افکار از دل به مغز منتقل میشوند تا مورد تفکر و بررسی قرار گیرند.
هوش مصنوعی: آفتاب را میتوان از نظر عالم کبیر به دل انسان تشبیه کرد و ماه نیز به مغز او. پنج ستاره متحرک در عالم کبیر که حکما آنها را «انسان کبیر» نامیدهاند، شبیه پنج حس در عالم کوچکتر یعنی انسان هستند. این ستارهها شامل زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد هستند که به ترتیب نمایانگر بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و حس لامسه در انساناند. از آنجا که انسان به مثابه جسم فرزند عالم کبیر است و نفس او نمایانگر کلیت است، عالم کبیر نیز به مثابه جسم نفس کلی به حساب میآید. به همین دلیل عیسی بن مریم علیهالسلام فرمود که به سوی پدر خویش باز میگردد، زیرا پدر او در آسمان است. این جمله به معنای آن است که نفس او به سوی نفس کلی که در آسمان قرار دارد، برمیگردد؛ ولی بعضی از جهال آن زمان اشتباه کردند و فکر کردند او میگوید «من پسر خدا هستم».
هوش مصنوعی: جسد انسان، فرزند عالم بزرگ است و به همین دلیل ضروری است که ابزارها و حواس هر دو عالم، یعنی عالم بزرگ و کوچک، با یکدیگر برابر و مشابه باشند. بنابراین، بر اساس حکمت الهی و از طریق عقل و نفس کلی، واجب است که این موجود که عالم نامیده میشود، حاوی تمام احکام و کمالات باشد. ما نیز از کمال خلقت این عالم، به کمال خلقت خود پی میبریم، زیرا خلقت ما نهایت این آفرینش است. وقتی که ما جسد خود را به کمالی که دارد، میشناسیم و موجودی با چنین ترکیب و ابزارهایی نمییابیم، میفهمیم که این نهایت کمال خلقت است. از این رو، ضروری است که این عالم که جسد انسان را تشکیل میدهد، به همان صورتی باشد که جسد ما دارد، زیرا هر چیزی فرزندی دارد که به شکل آن موجود میباشد. در نتیجه، لازم است که جسد ما نیز از نظر ترکیب مشابه این عالم باشد. به همین دلیل، ما چگونگی ترکیب عالم را به عنوان نمونهای از ترکیب انسان مطرح کردهایم و نه بالعکس. این بدان معناست که این عالم بزرگ، جسد کلی است و جسم ما، جهان جزئی است که از آن به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: حکما میگویند که ترکیب مردم در دنیا مختصر است و شبیه فهرست یک کتاب بزرگ است، به این معنا که هر آنچه در این دنیا وجود دارد، در فهرستش اثری از آن دیده میشود. ما تنها از طریق استدلال از جزئیات میتوانیم به کلیات دست پیدا کنیم و استدلالهای عقلی فقط به کسانی که به نور الهی متصل هستند و بر حقیقت پافشاری میکنند، قابل دسترسی است. خداوند در آیهای فرموده است که نشانههای خود را در افقها و در دلها به آنها نشان خواهد داد تا برایشان روشن شود که این خود حقیقت است. وقتی ما خورشید را در قلب جهان و ماه را در مغز خود تصور میکنیم، میگوییم که پنج ستاره باقیمانده نمایانگر حواس جهان هستند؛ مانند چشم، گوش، بینی، دهان و دست در وجود ما. این پنج ستاره یعنی زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد، همچون ابزارهایی هستند که ما را در کسب تجارب حسی یاری میدهند. دل ما محل روح است و مغز سر محل نفس ناطقه، و این حواس بر سر احساسات ما نظارت دارند. نفس کلی نیز از طریق این پنج ستاره به تجارب حسیاش دست مییابد. در واقع، آفتاب و ماه و دل و مغز جسم او هستند و این حواس از راه این ابزارها به دنبال کسب تجارب دیدنی، شنیدنی و بوئیدنی میگردند.
هوش مصنوعی: در بدن ما دو چشم وجود دارد که یکی به سمت راست و دیگری به سمت چپ نگاه میکند و این دو بینایی در واقع یک بینایی هستند. همچنین ما دو گوش داریم که یکی راست و دیگری چپ است و قدرت شنوایی ما در هر دو گوش یکسان است. بینی ما نیز دارای دو سوراخ است و حس بویایی در هر دو سوراخ یکی است. قدرت چشایی ما در دو نقطه، یعنی دهان و فرج محسوس میشود و دهان به عنوان سمت راست و فرج به عنوان سمت چپ در نظر گرفته میشود. دستهای ما نیز به دو قسمت راست و چپ تقسیم میشوند و توانایی لمس کردن در هر دو یکسان است. این تقسیمبندی نشان میدهد که ترکیب بدن ما در واقع به دو بخش تقسیم میشود، درست مانند تقسیمبندیهایی که حکیمان دربارهٔ آسمان بیان کردهاند. در وسط سر انسان که به آن فرق میگویند، موها به دو طرف راست و چپ میافتند و خطی از میان ابروها به سمت بینی کشیده میشود. این خط همچنین از چهار دندان جلو میگذرد و به سینه میرسد، و هر دو طرف بدن را به دو قسمت راست و چپ تقسیم میکند، چنین تقسیمبندیای در طبیعت نیز وجود دارد و از زمانهای قدیم، توسط حکیمان و افراد اهل علم به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این متن به تقسیمات و ارتباطات میان اجزای بدن انسان و اجزای طبیعی و آسمانی اشاره دارد. بیان شده که بدن انسان به دو نیمه تقسیم شده و هر یک از حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لمس) به یکی از نیمهها مربوط میشود. همچنین اشاره شده که در عالم بزرگتر نیز به همین ترتیب، عناصر و کواکب به دو گروه تقسیم میشوند و هر کدام نمایانگر حواس خاصی هستند. بهطور کلی، این متن به تشابههای میان بدن انسان و ساختارهای بزرگتر جهان میپردازد و در این راستا هر حس به دو عنصر در کائنات مرتبط شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که در ترکیب ما، پنج حس اصلی به ده نوع ابزار تقسیم میشوند، این ابزارها همیشه در دل و مغز ما فعالیت میکنند. چراکه روح در دل ما و نفس ناطقه در مغز قرار دارد. این دو در واقع رئیسان این پنج حس هستند که عملکردهای خود را به این حواس تحمیل میکنند و هر یک از این حواس دو خانه خاص دارند. همان طور که گفتیم، در آسمانها که انسان بزرگ به شمار میآید، وضعیت اینچنینی نیز حاکم است و هر حس از آفتاب و ماه و خانه خاص خود برخوردار است. بنابراین، میتوانیم بگوییم که شکل کلی جهان، که انسان بزرگ است، مشابه شکل انسانهای کوچکتر است. این مقایسه را برای درک بهتر خوانندگان ایجاد کردهایم و این تصویر به وضوح بر روی خط استوا و دایرههای برجسته تعریف شده است و امیدواریم که خداوند توفیق دهد و درود بر نبیاش محمد و خانوادهاش که پیروان راستین دین حق هستند.
هوش مصنوعی: این متن به تشریح یک دیدگاه فلسفی و عرفانی میپردازد که نشان میدهد انسانها بهعنوان موجوداتی بهشتی و با ارزش، ایجاد شدهاند تا به آفرینش و بارآوری در عالم وجود کمک کنند. خالق، انسانها را بهگونهای آفریده که آنها باید مانند درختی باشند که میوههایشان، فرزانگی و عقل است. هدف از وجود انسان، پرورش عقل و به بار نشاندن آن است، و اگر فردی نتواند این بار را به ثمر برساند، همانند درختی که میوهای ندارد، باید از بین برود. همچنین، با اشاره به حدیثی از پیامبر اسلام، مفهوم اینکه درختانی که در باغ دین از سوی نادانها کاشته شدهاند، سزاوار عذاباند، مورد تأکید قرار میگیرد. در نهایت، این متن به ضرورت تقوا و پیروی از هدایت الهی در زندگی انسان تأکید میکند.
هوش مصنوعی: دنیا هرچقدر که به تو نیاز داشته باشد و هرچقدر که شایسته باشد، اگر با دیگران خوب نباشی و ارتباطات خوبی برقرار نکنی، ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: ظاهراً در نگاه اول، مانند خاطرهای ناخوشایند به نظر میرسد، اما در باطن و در عمق وجود، به مانند دو چشمی که با دقت به چیزی مینگرند و آمادهاند.
هوش مصنوعی: هرگاه بر بستهای ضربهای وارد کنی، میبینی که آن بسته دچار آسیب شده و این آسیبدیدگی، خود میتواند باعث آسیبهای دیگری نیز شود.
هوش مصنوعی: هرگاه کسی که خود آلوده است، تو را ببیند، تو را هم آلوده میپندارد، اما تو به کسانی که پاک و منزه هستند، تعلق داری.
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را سرزنش کند، به او بگو: هنوز هم نمیدانی.
هوش مصنوعی: اگر تو از من جدا شدهای و درک کردهای، پس چرا به آن چیزی که از آن جدا شدهای ایراد میگیری؟
هوش مصنوعی: خداوند تو را در مسیر زندگی به من نشان داده است، پس چرا در این راه، زیر پای من نشستی و راکد ماندهای؟
هوش مصنوعی: خدا به خاطر تو درختی را رویاند و تو یکی از شاخههای آن درخت هستی.
هوش مصنوعی: اگر به راه نادرست رفتهای، تاوان آن را پرداختهای و اگر به راستی زندگی کردهای، راه نیک را پیمودهای.
هوش مصنوعی: هر کسی که کژ (غلط) میزند و از چیزهای نادرست سؤال میکند، باید بداند که عواقب کارش سخت خواهد بود. این شخص باید بداند که در زندگی خودش دچار مشکلات و دشواریهایی خواهد شد.
هوش مصنوعی: چرا خود را خسته میکنی وقتی که تیر خدایی به سوی دشمنش رها شده است؟
هوش مصنوعی: خداوند، شکل و ساختار بدن انسانها را به گونهای طراحی کرده که شبیه به ساختار و تالیف جهان باشد. پیامبر دین حق نیز به صورتی مشابه با آفرینش انسان قرار داده شده است تا اهل تفکر و عقل بتوانند این ساختار بزرگ را مشاهده کنند و آن را با آفرینش مشابه بدانند. آنان متوجه میشوند که دین حق به فرمان خداوند توسط پیامبر آورده شده و این دین نیز مانند آفرینش در شش روز به وجود آمده است. در عالم دین، پیامبر مانند خورشید است که زندگی دین به او وابسته است و جانشین او مانند ماه است که نظم و سامان دین را در دست دارد. هر کدام از این دو در ساختار دین نقشی حیاتی دارند، بهگونهای که پیامبر در دل دین قرار دارد و جانشین او در مغز دین است. در عالم دین، پنج ستاره وجود دارد که به عنوان مدبران و کارگزاران زیر دست خورشید و ماه عمل میکنند و نور آنها از خورشید دین است. این پنج ستاره شامل امام، درب، حجت، داعی و ماذون هستند که هر کدام دو مقام دارند. یکی از وظائف آنها حفظ ظاهر کتاب و شریعت است و دیگری تلاش برای فهم و تأویل آنها. این پنج فرمان بردار در زیر دست پیامبر و جانشین او از حواس مختلف برای صاحبان دین حق هستند. مانند آیهای که خداوند درباره ابراهیم و فرزندانش فرموده است، تا یادآور صبر و آگاهی آنها از دین باشد. تفسیرگران معتقدند که این دست و چشمها به معنای صبر و دقت آنها در برابر مشکلات دین است، ولی اهل تأویل بر این باورند که اینها نشاندهنده سبکی از رهبری و هدایت در گسترش دین حق هستند. هر کس که معنای حق را از متن پاک دین بگرداند، حقیقت را تحریف کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.