مطربا بر سر راهیم به آهنگ حجاز
دل عشاق حزین را به نوائی بنواز
عود را گوش به ره بود، بر آورد خروش
تا که گفتند به گوش دلش از پردهٔ راز
مطرب و ساز اگر نیست بسازیم که هست
زهره در مجلس ما مطربهای با همه ساز
راه عشاق حسینی است اگر خواهی راست
جای برداشت عراق است و فرود است حجاز
مگر از کعبه دری بر دل تو باز شود
پای در نه به ره بادیه و سر در باز
دیر وقت است که روی بر این در داریم
در ازل بود به روی دل ما این در باز
کعبه زان رو که ز تانیث علامت دارد
مینشیند چو عروسان به سراپردهٔ ناز
بسته خاتون عرب پردهٔ عصمت بر روی
بحر و بر پیش وی آورده غنیمت به جهاز
چون رسی ای دل سرگشته به احرام و طواف
خویشتن را به حریم حرم یار انداز
حلقه بر در زن و گر زانکه درت نگشایند
انبیاء را تو در این راه شفیع خود ساز
زو قبولت بود از سر اخلاص بگوی
پادشاهی نظری سوی گدایان انداز
پادشاهی و گدایان به درت آمدهاند
کای ز مهر تو شب و روز فلک در تک و تاز
حاجت ما به تو بسیار و تو از ما فارغ
بینیازی و همهکس به تو دارند نیاز
مر ورا کز حرم کعبه صفائی دارد
به همه روز نماز است و همه عمر نیاز
حبذا روضهٔ یثرب که به اقبال رسول
خاک او شد ز شرف بر همه عالم طناز
عاشقان با دل پر نور و رخ زرد چو شمع
بر سر قبر نبی آمده با سوز و گداز
قوت ناطقه از مدح نبی عاجز شد
که خدا مدحت او گفت به حد اعجاز
رهزن باد خزان برگ رزان را نبرد
لکن از شحنهٔ حزم تو بود خط جواز
روی خوان کرمت آز گدا گر بیند
چون سخا تا به ابد سیر شود دیدهٔ آز
هر کجا خانهٔ یار است بود کعبه ولی
راه در کوی حقیقت نبرند اهل مجاز
اگر از زمزم خم جامه نمازی نکنی
در حریم حرم کعبه روا نیست نماز
می خور و توبه کن ای دل که در میکده را
باز کردند و نکردند در توبه فراز
چون نیاید سر سرگشته به محراب فرود
بعد از این چشم من و ابروی خوبان تراز
آنکه رنجیده ز ما رفت، چه رفتست که من
باز میآیم و او هیچ نمیآید باز
دل مجروح که قربان کمان ابروئیست
یافت چون صید حرم در همه گیتی اعزاز
ساقیا چند دمم میدهی، یک دم می ده
که در این دور به جز باده ندارم دمساز
بیم سر داشت زبان، سرّ مرا فاش نکرد
رفت در خون من آن غمزهٔ شوخ غماز
شرم دارم از کرم خواجه و با تیغ جفا
هر زمان دست تعدی به سر ینده میاز
ناصر دولت و دین آنکه چو نامش شنود
عز نصره به صدا، کوه بر آرد آواز
آن کریمی که نی پرده سرا را هر دم
از ریاض کرمش کار به برگست و به ساز
آنکه با راستی او از سر علو چنار
نکند دست خزان گرد چمن دست انداز
ای به اوصاف حسین، از همه اقران اقرب
وی به اخلاص حسن، از همه یاران ممتاز
واقعاً طایر صیت تو چو پرواز کند
نسر طایر پر از او وام کند در پرواز
نقش توقیع تو در دست سعادت خاتم
نام و القاب تو بر بازوی اقبال تراز
تو نهال کرمی در چمن جاه ببال
تو سهیل شرفی بر فلک جود بناز
دید در ناصیهٔ قدر تو فرّ محمود
آسمان بست میان بهر غلامی چو ایاز
سرو را آنچه من از کُربت غربت دارم
نیست پایانش از آن روی نکردم آغاز
وقت آن است که قوس قزح از شست سحاب
تیرباران کند و برق شود نفت انداز
رعد بر سطح هوا طبل زند زیرگلیم
ابر چون سیل دمان رقص کند شیب و فراز
باد چون استره موی بر تن مردم سترد
حدّت برد نهد شمع کواکب را گاز
کوه در پر حواصل بنهد بیضهٔ بط
چرخ از بچهٔ سیمرغ شود سینهٔ باز
چون بود میوهٔ ریحان زمستان آبش
همچو پروانه شود کبک دری آتش باز
پوستین بره چون گرگ رباید مردم
خلق در گرگ ربائی شده اکنون ممتاز
دوست را جامه بیفزای و عدو را آتش
تن بدخواه فروز و سر احباب فراز
حسب حال است من این مدح که پرداختهام
هم درین حالتم از لطف به حالم پرداز
سال هفتصد و هشتاد و دو از هجرت بود
کین مبارک به سر آمد به طریق اعجاز
همه کوتاه و دراز سخن این است که باد
فرصت دشمن تو کوته و عمر تو دراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی به معشوق، به ویژه در ارتباط با حرم و کعبه و نیز مقام و شخصیت پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) و امام حسین (ع) است. شاعر با استفاده از تصاویری از سفر مذهبی و اعمال زیارتی، عمق عشق و ارادت خود را به معشوق و شخصیتهای مذهبی نشان میدهد. او بر اهمیت خلوص نیت و درخواست کمک از انبیاء تأکید میکند و به زیباییهای کعبه و یثرب اشاره میکند. شاعر همچنین به احساسات عاشقانه و نیاز انسان به عشق و ارتباط با خداوند پرداخته و در نهایت، به مسأله ناپایداری دنیا و طول عمر محبت و عشق اشاره میکند. زبان شعر پر از اصطلاحات عرفانی و نمادهای مذهبی است که نمایانگر عواطف عمیق و ارادت شاعر به مقدسات و محبوبان است.
هوش مصنوعی: ای نی نواز، ما در مسیر عشق هستیم و با نغمههای دلانگیز خود، دلهای عاشقان غمگین را شاد کن.
هوش مصنوعی: عود در انتظار خبری است و با صدای بلند فریاد میزند تا اینکه به او گفته میشود که دلش از پردهی رازها آگاه شده است.
هوش مصنوعی: اگر ساز و آواز وجود ندارد، خودمان میسازیم که در مجلس ما همسری با استعداد و دلانگیز است که به خوبی میرقصد و میخواند.
هوش مصنوعی: راه عاشقان حسین، همیشه راست و مستقیم است. اگر میخواهی به هدف برسی، باید بدانید که مقصد شما عراق است و نقطه فرود شما نیز حجاز خواهد بود.
هوش مصنوعی: آیا اجازه میدهی که در دل تو، راهی به سمت کعبه باز شود؟ قدم در مسیر بیابان نگذار و سر خود را به سمت دیگری نبر.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که ما به این در نگاه میکنیم و از زمانی که آغاز شده، این در به روی دل ما گشوده شده است.
هوش مصنوعی: کعبه به خاطر اینکه نشان از زنانه بودن دارد، مانند عروسها در پردهای نرم و زیبا نشسته است.
هوش مصنوعی: خاتون عرب با حجاب و عفت خود، در برابر دریا ایستاده و از نعمتها و داراییهای خود به عنوان دستاوردی برای سفر یاد میکند.
هوش مصنوعی: ای دل سرگشته، وقتی به مکان مقدس و اطراف آن میرسی، خود را به آغوش محبوب بسپار.
هوش مصنوعی: به درب آن کسی برو و اگر در را به رویت باز نکردند، از پیامبران، شفیع خود را در این مسیر قرار بده.
هوش مصنوعی: از روی خلوص نیت و با صداقت بگو که ای پادشاه، نگاهی به گداها بینداز.
هوش مصنوعی: پادشاهان و گدایان به در خانهات آمدهاند، زیرا محبت تو باعث شده که شب و روز چرخ فلک در حرکت و تلاطم باشد.
هوش مصنوعی: خواستههای ما از تو بسیار است، اما تو از نیازهای ما بینیازی. همه مردم به تو نیازمندند.
هوش مصنوعی: کسی که از حرم کعبه صفایی دارد، در هر روز به نماز مشغول است و تمام عمرش را به دعا و نیاز میگذرانید.
هوش مصنوعی: چه نیکوست باغ یثرب که به خاطر وجود پیامبرش، خاک آن به خاطر احترام و ارادت بر تمامی دنیا برتری یافته و زیبا شده است.
هوش مصنوعی: عاشقان با دلهای پرنور و چهرههای زرد مانند شمعی در کنار قبر پیامبر با احساساتی عمیق و اشکریزان حاضر شدهاند.
هوش مصنوعی: توان گفتن و بیان کردن دربارهی پیامبر اسلام چنان زیاد و شگفتانگیز است که حتی بهترین و تواناترین سخنوران هم نمیتوانند به درستی او را توصیف کنند. چرا که خداوند خود به مدح و ستایش او پرداخته و این ستایش به حدی است که فراتر از کلام بشر است.
هوش مصنوعی: باد خزان نمیتواند برگهای درختان را از بین ببرد، اما دلیل آن، نشانهای از هوشمندی و احتیاط توست که مانع از این آسیب شده است.
هوش مصنوعی: اگر گدا بر سفرهی کرمت بنگرد و سخاوت تو را ببیند، چشمانش از عطش و درخواست سیر خواهد شد و همیشه به یاد سخاوت تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر جا که خانهٔ محبوب باشد، آنجا کعبه است؛ اما اهل مجاز و تخیل نمیتوانند ما را به حقیقت و درک واقعی رهنمون شوند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از چشمه زمزم آب نیاشامد و خود را پاک نکند، در مکان مقدس کعبه نمیتواند نماز بخواند.
هوش مصنوعی: ای دل، بیا و از شراب بنوش و توبه کن، زیرا در میکده را باز کردهاند و دیگر بر توبه تأکید نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی که سرگشته و گمراه به مکان عبادت نیاید، دیگر از چشمان من و ابروهای زیبا اثری نخواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که از ما دلخور شده و رفته، چه اهمیتی دارد؟ زیرا من دوباره به سراغ او میروم، اما او هرگز به سوی من باز نخواهد گشت.
هوش مصنوعی: دل زخمی من فدای کمان ابروی تو شده است. این دل، مانند صید گرانبهایی در یک حرم، در تمام دنیا محترم و عزتمند است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، مدتی است که به من مینوشانی، اما تنها یک لحظه به من جرعهای بده که در این دنیا جز نوشیدنی هیچکس و چیزی برای همنشینی ندارم.
هوش مصنوعی: زبان بیم و ترس من از سرم بیخبر بود و راز مرا افشا نکرد، اما آن چشم زیبای نازک و دلربا با نگاه خود به قلبم زخم زد و مرا در اندوه غرق کرد.
هوش مصنوعی: شرمندهام از لطف و بزرگواری آقای خودم، ولی با تندی و بیرحمیاش هر بار دست تعدی به سر بنده بلند میکند.
هوش مصنوعی: ناصر دولت و دین، شخصیتی است که وقتی نام او شنیده میشود، به اندازهای عظمت و قدرت دارد که کوهها به صدا درمیآیند و به او پاسخ میدهند.
هوش مصنوعی: آن بخشنده بزرگی که هر لحظه به واسطهٔ رحمتهای فراوانش، حال خوش و نشاط را به دلها هدیه میدهد و زندگی را شیرین میکند.
هوش مصنوعی: کسی که با صداقت و راستگویی خود، از بالا و با بزرگی، نمیگذرد و نمیگذارد که پاییز به چمن آسیب بزند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در ویژگیها، حسین را میشناسی و از نظر دوستی و صداقت، نزدیکترین فرد به او هستی، تو از بین همگان بهترین و خاصترین دوست او هستی.
هوش مصنوعی: واقعاً وقتی که پرندهای به آواز تو پرواز میکند، آنچنان شیفته و پر از شوق میشود که گویا وامدار پرواز توست.
هوش مصنوعی: نقش امضای تو در راستای خوشبختی و سرنوشت قرار دارد و نام و نشان تو بر بازوی موفقیت نقش بسته است.
هوش مصنوعی: تو همانند نهالی از بلندی دراز و زیبا در چمنزار هستی و همچون ستارهای درخشان، در آسمان کرامت و سخاوت میدرخشی.
هوش مصنوعی: در پیشانی تو نشانهای از بزرگی و مقام تو دیده میشود که مانند فر درخشان آسمان، میان بندگان همچون ایاز به زیبایی درخشیده است.
هوش مصنوعی: سرو را، آنچه من از دوری و تنهایی دارم، پایانش نیست؛ به همین خاطر از آن لحظه شروع نکردم.
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده که رنگینکمان از دستان ابران رها شود و باران جاری شود.
هوش مصنوعی: رعد در آسمان مانند طبل میزند و زیر ابرها به تلاطم میافتد، در حالی که باران مانند سیل میرقصد و بالا و پایین میرود.
هوش مصنوعی: باد به مانند دست است که موهای افراد را به آرامی میزداید و حرارت شمع را کاهش میدهد تا نور ستارهها در آسمان نمایانتر شود.
هوش مصنوعی: کوه در حالتی آرام، تخم پرندهای به نام بوقلمون را میگذارد و از فرزند سیمرغ، سینهای باز و گسترده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که میوهٔ ریحان در زمستان به بار میآید، آب آن مانند پروانه میشود و کبک دری در آتش به رقص در میآید.
هوش مصنوعی: چندماه در زبان فارسی، این شعر به این معناست که وقتی کسی مانند گرگ در لباس بره (ظاهر بیخیالی و مهربانی) رفتار کند، مردم به او اعتماد میکنند و فریب میخورند. اما اکنون او به خوبی شناخته شده است و دیگر نمیتواند خود را مخفی کند.
هوش مصنوعی: به دوستی خود محبّت بیشتری کن و آنهایی که دشمن تو هستند را با سختی و نارضایتی روبهرو کن. همچنین تلاش کن تا شرایط خوب و شادی برای دوستانت فراهم کنی.
هوش مصنوعی: من با توجه به وضعیت خودم این مدح را بیان کردهام، پس در همین وضعیت از محبتتان نسبت به من غافل نشوید.
هوش مصنوعی: در سال ۷۸۲ هجری، این رویداد مبارک و شگفتآور به وقوع پیوست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مهمترین نکته این است که دشمنان تو همیشه فرصتی برای ضربه زدن به تو ندارند، در حالی که تو عمر طولانیتری داری و میتوانی بر مشکلات غلبه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آن شب کان شمسه خوبان طراز
بطرب داشت مرا تا بگه بانگ نماز
من و او هر دو بحجره در و می مونس ما
باز کرده در شادی و در حجره فراز
گه بصحبت بر من با بر او بستی عهد
[...]
ای کهن گشته تن و دیده بسی نعمت و ناز
روز ناز تو گذشتهاست بدو نیز مناز
ناز دنیا گذرنده است و تو را گر بهشی
سزد ار هیچ نباشد به چنین ناز نیاز
گر بدان ناز تو را باز نیاز است امروز
[...]
نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
ای بلنداختر نامآور، تا چند به کاخ
سوی باغ آی که آمد گه نوروز فراز
بوستان عود همیسوزد، تیمار بسوز
[...]
از غم هجر طراز همه خوبان طراز
زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز
به امید خبر یار و به طمع نظرش
به شبان سیه دیر و به روزان دراز
اگرم گوش بخارد نبرم دست به گوش
[...]
کره ای را که کسی نرم نکردست متاز
بجوانی و بزور و هنر خویش مناز
نه همه کار تودانی نه همه زورتراست
لنج پر باد مکن بیش و کتف بر مفراز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.