گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

بامدادان شاه خود را دیده‌ام بر مرکبش

مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش

صد هزاران جسم و جان افشان و حیران از قفاش

از برای بوسه چیدن گرد سایهٔ مرکبش

خنجری در دست و «من یرغب» کنان عیاروار

[...]

صائب تبریزی

رنگ می بازد زنام بوسه یاقوت لبش

ازاشارت آب می گردد هلال غبغبش

ازگریبان حیات جاودان سر برزند

چون قبا هرکس که درآغوش گیرد یک شبش

عاشقان بیدهن را زهره گفتار نیست

[...]

صامت بروجردی

چون به خاک افتاد از زین جسم پر تاب و تبش

در خیام آمد ز میدان مرکب بی‌صاحبش

الظلیمه الظلیمه صیحه زن ورد لبش

از حرم اهل حرم یک سر بدور مرکبش

طغرل احراری

هرکه را باشد چو من گر شوخ سیمین‌غبغبش

در جهان نبود به غیر از شادکامی مشربش!

عاقبت هرکس که دل بستست اندر زلف او

حل شود از عقده‌های این معما مطلبش

می‌رسد آخر به وصل دولت لیلی‌وَشان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه