گنجور

 
سیدای نسفی

یارب از دارالشفای خود دوایی ده مرا

لطف کن افتاده ام از پا عصایی ده مرا

مشت گل را داده جان و مرغ عیسی کرده ایی

قوت اعضا کرم کن دست و پایی ده مرا

بر زبان ناتوانی غنچه باشد ناله ام

بلبل گلزار صحبت کن نوایی ده مرا

می زند نبضم بر انگشت طبیبان پشت دست

با تو روی آورده ام یارب دوایی ده مرا

می کنی از تنگنای خاک گلشن ها برون

غنچه ام امروز باغ دلگشایی ده مرا

سینه را وا کرده برخیزم ز جا مانند گل

از نسیم عافیت باد و هوایی ده مرا

بی کسم از کعبه مقصود دور افتاده ام

جز تو غمخواری ندارم رهنمایی ده مرا

بهر طاعت گوشه محراب را منزل کنم

بی ریا توفیق کنم پشت دوتایی ده مرا

آرزو دارم که ایثارت کنم چون سیدا

یا کریم الاکرمین دست رسایی ده مرا

 
sunny dark_mode