دل چو از پای فتد دست دعا می گردد
راهرو پیر شود راهنما می گردد
راستی را نبود هیچ زوالی به جهان
سرو اگر خشک شود باز عصا می گردد
آشنایی به جوانان نتوان کرد به زور
تیر ز آغوش کمان زود جدا می گردد
فتنه چون گرد به دنبال مهیا دارد
کاروانی که به آواز درا می گردد
عندلیب تو مگر عزم گلستان دارد
بوی گل هر طرف آغوش گشا می گردد
رحم بر بلبل خود زود کن ای تازه بهار
روزگاریست که بی برگ و نوا می گردد
جام در ویزه ز خورشید گرفتست به کف
آسمان در طلب روزیی ما می گردد
در تمنای تو ای خضر بیابان طلب
سر جدا پای جدا دست جدا می گردد
خبر از یار سفر کرده یی ما هیچ نگفت
آفتاب این همه بیهوده چرا می گردد
سیدا کعبه دل روضه مأیوسی نیست
حاجت خلق از این خانه روا می گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکرات شاعر درباره زندگی، عشق و امید میپردازد. او تأکید میکند که وقتی دل انسان از حالت تعادل خارج میشود، دست به دعا برمیدارد و در مسیر زندگی پیر و راهنما میشود. شاعر به وجود پایداری حقیقت در جهان اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی واقعی از بین نمیرود. همچنین به ارتباط میان جوانان و عدم شناخت و آشنایی اجباری اشاره میکند. او به زیباییهای طبیعت مانند گل و پرنده (بلبل) اشاره میکند و از ضعف روحی در دوران بیبرگی و سردی سخن میگوید. در نهایت، به حاجت انسانها و ارتباط آن با مکانهای مقدس مانند کعبه اشاره میشود و اینکه از این مکانها میتوان امید و حاجت را دریافت کرد.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان خسته و ناتوان میشود، به دعا و نیایش روی میآورد و در این حالت، شخصی که در دل او اضطراب یا عدم اطمینان وجود دارد، به دنبال راهنما و هدایت میگردد. با گذشت زمان و تجربیات زندگی، فرد حتی اگر سالخورده شود، همچنان میتواند به دیگران راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: در دنیا، هرگز چیزی که واقعاً راست و درست باشد از بین نمیرود، حتی اگر یک سرو خشک شود، دوباره به حالت جوانی و زندگی برمیگردد.
هوش مصنوعی: دوستی و رفاقت با جوانان به زور و فشار به دست نمیآید؛ مانند تیر از کمان که به سادگی و به سرعت از آغوش آن جدا میشود.
هوش مصنوعی: فتنه مانند گرد و غباری است که به دنبال مهتاب میآید، مانند کاروانی که با صدا و آواز در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: پرندهای که در باغ گل آواز میخواند، تنها به خاطر خوشبو بودن گلهاست که در هر سمت خود را باز میکند و میچرخد.
هوش مصنوعی: به شوق و رحمت به بلبل خود توجه کن؛ زیرا این روزها به زودی زمانهایی خواهد آمد که بیبرگ و بیصدا میشود.
هوش مصنوعی: جامی در دست دارم که درخشش آن مانند خورشید است؛ آسمان در جستجوی روزی و برکت برای ما در حال گردش است.
هوش مصنوعی: در آرزوی تو، ای خضر بیابان، طلبی که دارم، از سر و پا و دست جدا میشود و به سمت تو میرود.
هوش مصنوعی: آفتاب بدون دلیل و بیهوده در حال حرکت است، زیرا هیچ خبری از یار مسافری که رفته به ما نمیرسد.
هوش مصنوعی: در کعبه دل، مکانی برای نجات و امید وجود دارد و هیچ جایی برای ناامیدی نیست. نیازهای مردم از این مکان به خوبی برآورده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر ِ سودای تو اندر سر ما میگردد
تو ببین در سر شوریده چها میگردد
هر که دل در خم ِ چوگانِ سرِ زلفِ تو بست
لاجرم گوی صفت بی سر و پا میگردد
هرچه بیداد و جفا میکند آن دلبرِ ما
[...]
عقده چون وقت رسد عقدهگشا میگردد
غنچه ممنون عبث از باد صبا میگردد
زنگ روشنگر آیینه ما میگردد
در پریخانه ما جغد هما میگردد
درد صاف از دل خوشمشرب ما میگردد
[...]
دل پی لالهرخان همچو صبا میگردد
هیچ کس نیست بپرسد که کجا میگردد
جوهر آینه چون قبلهنما مضطرب است
هوس او نه همین در دل ما میگردد
خاک ما داده به باد ستم و میگوید
[...]
دل دیوانه ز زلفت چو رها میگردد
هست مرغی که ز کاشانه جدا میگردد
تا که مهر رخ تو شمع درونست مرا
مه چو پروانه به گرد سرما میگردد
لیک آن را که بود مهر تو با جان پیوند
[...]
سرِّ سودای تو اندر سرِما میگردد
تو ببین در سرِ شوریده چهها میگردد
هرکه دل در خَمِ چوگانِ سر زلف تو بست
لاجرم، گوی صفت بی سر و پا میگردد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.