هر کس که زین محیط دم آب می خورد
تا هست پیچ و تاب چو گرداب می خورد
شب زنده دار منت ساقی نمی کشد
تا صبح می ز ساغر مهتاب می خورد
مستی که ز احتساب نیاید به خویشتن
سیلی ز نیشتر به رگ خواب می خورد
چون داغ لاله هر که سیه کاسه اوفتاد
از تشنگی ز چشمه خون آب می خورد
بر آرزوی خود نرسد دل ز اضطراب
این تشنه آب گفته و سیماب می خورد
در گوشه یی نشین و به دیوار رو بیار
شیخ آب و نان ز پشته محراب می خورد
ای سیدا مربی عالی طلب نمای
نیک و بدی که هست به ارباب می خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و احوال انسانها و تشنگی روحی و جسمی آنها میپردازد. شاعر به تصاویر و مثالهای مختلفی اشاره میکند تا نشان دهد انسانها در جستجوی لذت و آرامش هستند، اما در عین حال دچار درد و ناامیدیاند. او به نوعی مستی و شوق اشاره میکند که نه تنها در لحظات خوشی، بلکه در ناشی از درد و رنج نیز محسوس است. در نهایت، به نقش معلم و مربی اشاره میکند و تأکید میکند که نیک و بد از افراد و تربیت آنان است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این جهان به منبع حیات و نعمتها دسترسی دارد، تا زمانی که در این دنیا مشغول است، باید با چالشها و دگرگونیهایی همراه باشد که همچون چرخش آب در گرداب به سراغش میآید.
هوش مصنوعی: شبزندهداران منتظر خوشی و سرزندگی هستند و تا صبح نمیتوانند از ساغر نور مهتاب بنوشند.
هوش مصنوعی: مستیای که از حساب و کتاب بیرون باشد و نتوان آن را محاسبه کرد، مانند سیلی است که از نیشتر بر رگ خواب انسان میخورد.
هوش مصنوعی: هر کس که دچار غم و اندوه شده و در شرایط سختی قرار گیرد، از منبع درد و رنج خود آب مینوشد و تسلی میجوید. به نوعی، او به جای آب زلال به خون و درد خود پناه میبرد.
هوش مصنوعی: قلب این تشنهی آب، از ناامیدی به آرزوی خود نمیرسد و به همین خاطر از اضطراب رنج میبرد. این شخص همانند که در حال خوردن سیماب است، در جستجوی چیزی است که به او آرامش دهد.
هوش مصنوعی: در جایی گوشهگیر شو و به دیوار پشت کن، زیرا شیخ (روحانی) برای تامین مایحتاج خود از مواد موجود در پشت محراب بهرهبرداری میکند.
هوش مصنوعی: ای آقایی که راهنمایی کردن را به خوبی میدانی، خوب و بدی که وجود دارد را از ارباب (و استاد) بگیر و بیاموز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوخی که خون من چو می ناب میخورد
شاخ گلی است کز دل من آب میخورد
هرگه فکند بر گل رخ زلف تابدار
ما را چو شمع رشته جان تاب میخورد
دل با خراش ناوک او خوش بود مرا
[...]
پوشیده یار اگر نه می ناب میخورد
این رنگ لالهگون ز کجا آب میخورد
چون تشنهای که آب خورد در میان خواب
خونم چو آب چشم تو در خواب میخورد
موی میانش از نگه گرم عاشقان
[...]
مژگان من وظیفهٔ خوناب میخورد
غواض نان ز سفرهٔ گرداب میخورد
داغم ز دست لاله که در موسم بهار
دارد شراب در قدح و آب میخورد
بینغمهای شکفته نگردد دل از شراب
[...]
لعلت که باغ خنده ازو آب میخورد
خون هزار گوهر سیراب میخورد
رشک لب تو خون جگر میکند به کام
شیری که طفل غنچه ز مهتاب میخورد
در پیچشم ز موی میانی که چون نگاه
[...]
در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد
این بوستان ز خون جگر آب میخورد
کج تابی حسود همان میکند دراز
هرچند رشته سخنم تاب میخورد
گول زبان نرم، ز نارستان مخور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.