با دل گفتم عشق تو آغاز مکن
بازم در صد محنت و غم باز مکن
دل تیرهگیی کرد و بگفت ای سره مرد
معشوق شگرفست برو ناز مکن
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
با دل گفتم عشق تو آغاز مکن
بازم در صد محنت و غم باز مکن
دل تیرهگیی کرد و بگفت ای سره مرد
معشوق شگرفست برو ناز مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل ز سر نهاد پرواز مکن
فرجام نگر حدیث آغاز مکن
خاک از سر این راز نهان باز مکن
خود را و مرا در سر این راز مکن
اندر ره حق تصرف آغاز مکن
چشم بد خود به عیب کس باز مکن
سّر همه بندگان خدا می داند
در خود نگر و فضولی راز مکن
ناجنسان را تو محرم راز مکن
جز خدمت محرمان تو دمساز مکن
خواهی که سخن زپرده بیرون نشود
خونابه همی خور و دهن باز مکن
ای خواجه به جامهٔ کسان ناز مکن
بی حسن و کرشمه ناز آغاز مکن
چون نیست ترا قماش بزازی هیچ
اندر سر بازار دکان باز مکن
در کوی جهان چنگ هوس ساز مکن
خودبینی و خودفروشی آغاز مکن
گر کامِ دلت نشد میسر مستیز
از بهر نیاز آمدهای ناز مکن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.