گنجور

 
مشتاق اصفهانی

زان سرو سهی که با رقیبان پلشت

همراه چو گشت

افتاد ز بام خلق را از وی طشت

هرجا که گذشت

زخمم به جگر فزون ز مو جست به بحر

نه پنج و نه شش

داغم در دل بیش ز ریگست به دشت

نه هفت و نه هشت

 
sunny dark_mode