سخن طی میکنم ناگاه در خواب
در آن بیگه که در جو خفته بود آب
به گوش آمد صدایی در چنانم
که کرد از هزیمت مرغ جانم
چنان برخاستم از جا مشوش
که برخیزد سپند از روی آتش
چنان بیرون دویدم بیخودانه
که خود را ساختم گم در میانه
من درمانده کز بیرون این در
به آن صیاد جان بودم گمان بر
ز شست شوق تیری خورده بودم
که تا در میگشودم مرده بودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در خواب است و ناگهان صدایی را میشنود که او را به وحشت میاندازد و باعث میشود بیاختیار از جا بجهد. او آنقدر مضطرب میشود که مانند آتشی که به اسپند خالی برمیخیزد، به بیرون میدود و به حالت گیجی به خود میآید. او احساس میکند که صیادی جانش را به دام انداخته و در نهایت، شوق و اضطرابش موجب شده تا حس کند که پیش از گشودن در، از جا درآمده و بیجان شده است.
هوش مصنوعی: ناگهان در خواب سخنی را به زبان میآورم که در آن، آبی که در جو وجود داشت، به آرامی در حال خوابیدن است.
هوش مصنوعی: به گوشم صدایی رسید که باعث شد روح من به شدت نگران و مضطرب شود.
هوش مصنوعی: بهقدری پریشان و ناگهانی از جا برخاستم که شبیه به پویایی شعلههای آتش بر روی اسپند (نوعی گیاه معطر) بود.
هوش مصنوعی: به قدری بیخود و بیتوجه به اطرافم تند و با انرژی دویدم که در میان این شتاب، خودم را گم کردم.
هوش مصنوعی: من در اینجا در بهت و حیرت هستم و تصور میکردم که جانم به دست کسی دیگری در خطر است.
هوش مصنوعی: در اثر شوق و اشتیاق زیاد، حالتی به من دست داده بود که وقتی در را باز میکردم، گویی جانم را از دست دادهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.