گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محتشم کاشانی

چون نمودی رخ به من یک لحظه بدخوئی مکن

شربت دیدار شیرین به ترش روئی مکن

می‌کنم گر بیخ عیش خویش میگوئی بکن

می‌کنم گر قصد جان خویش میگوئی مکن

با بدان نیکی ندارد حاصلی غیر از بدی

گر بخود بد نیستی با غیر نیکوئی مکن

غمزه‌ات محتاج افسون نیست در تسخیر خلق

صاحب اعجاز را تعلیم جادوئی مکن

من که خود کم کرده‌ام دل در رهت دادم مده

عاشق بیداد را خوش دل به دلجوئی مکن

گر درین دیوان گناه ما خطای عاشقی است

گو کسی در نامهٔ ما این خطا شوئی مکن

ترک بد خوئی کن اما با گدای پرهوس

گرچه باشد محتشم زنهار خوش خوئی مکن