لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
محیط قمی

نوبهار فرّخ آمد، نوبت بستان بود

نوبت بوستان و گاه سیر سروستان بود

ساحت گیتی عبیر آگین چو صحرای ختن

چون شمیم زلف جانان باد مشک افشان بود

هرطرف بینی نظر بر لاله و گل اوفتد

هرکجا پویی گذر بر سنبل و ریحان بود

گریه ی ابر بهاری باغ را خندان کند

ابر می گرید از آن رو بوستان خندان بود

بر دمید از خاک ساده لاله های رنگ رنگ

رشحه ی از کلک صنع ایزد سبحان بود

می رسد از درگه سلطان دین باد بهار

کز شمیم او عبیر آگین مشام جان بود

نیمه ی شعبان بود عیدالتجلی و الظهور

زان که میلاد سعیدش نیمه ی شعبان بود

شمس گردون ولایت، نور پاک ذوالجلال

کز فروغ وی منور، عالم امکان بود

شهسوار عرش خرگه، حاکم رد قبول

که آسمانش گوی آسا، در خم چوگان بود

چون خرد در جسم و جان در جسم و بینش در بصر

پسش چشم سر عیان وز چشم سر پنهان بود

گرچه مستغنی است از برهان وجود اقدسش

شاهد بودش، بقای عالم امکان بود

می نیارم مدحتش گفتن که در توصیف او

نطق الکن، عقل درمانده، خرد حیران بود

عجز من در وصف ذات او دلیل معرفت

دعوی عرفان ذاتش، شاهد نقصان بود

قائم آل محمد مهدی موعود، آنک

از نژاد عسکری و جانشین، آن بود

حجت پاینده ی حق، قائم آل رسول

آن که او را ماسوی الله، بنده ی فرمان بود

رشحه ای ز ابر عطایش، نعمت خوان وجود

پایه ای از قصر قدرش، گنبد گردان بود

عدل او میزان حق است و ولای او صراط

مهر او خلد برین و خشم وی نیران بود

می شود گاه قیام او قیامت آشکار

ایمنی آن را بود آن دم که با ایمان بود

بی رضای او ندارد طاعت جاوید، سود

با ولای او چه باک از کثرت عصیان بود

نیک بخت آن کس که در دیوان محشر چون «محیط»

مدح شاهنشاه دینش زینت دیوان بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود

عشق زلفش را بگرد هر دلی جولان بود

تا همی نا تافته تاب اوفتد در زلف او

تافته بودن دل عشاق را پیمان بود

مرمرا پیدا نیامد تا ندیدم زلف او

[...]

فرخی سیستانی

مهتر گو را چو حاتم کهتر و در بان بود

گر کسی گوید چنو باشد کسی نادان بود

آنکه این اندیشه او را باشد او را مرده دان

گو چنو باشد کسی گر کالبد چون جان بود

همچنین باشد به صورت لیکن اندر باب فضل

[...]

قطران تبریزی

تا بجان در عقل باشد تا بتن در جان بود

جان و تن را از لب و جام و لب جانان بود

جان و تن را خود غذا می باشد و جانان بدانک

می غذای تن بود جانان غذای جان بود

گرچه تن باشد غمی با جام می باشد قوی

[...]

امیر معزی

تا بنفشستان جانان گرد لالستان بود

عاشق از جانان بنفشستان و لالستان بود

تا دل عشاق را رویش همی آتش دهد

آب دادن دیدهٔ عشاق را پیمان بود

تاب زلفش تا همی پیدا بود بر عارضش

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود

قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود

گر روا باشد که لالستان بود بالای سرو

بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود

دل چو گوی و پشت چون چوگان بود عشاق را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه