گنجور

 
 
 
سلمان ساوجی

آمد سحری ندا ز میخانه ما

کای رند خراباتی دیوانه ما

برخیز که پر کنیم پیمانه ز می

زآن پیش که پر کنند پیمانه ما

شاه نعمت‌الله ولی

دریاب تو این قول حکیمانهٔ ما

آنگه بخرام سوی میخانهٔ ما

زین پس من و رندی و خرابات مغان

رنداند شنو گفتهٔ مستانهٔ ما

فصیحی هروی

از زهر بلا پرست پیمانه ما

دورست ز ملک عافیت خانه ما

آن خانه خراب بی‌نصیبیم که جغد

بگریزد ازین گوشه ویرانه ما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه