گنجور

 
میبدی

این سورة الاحقاف سی و پنج آیت است و ششصد و چهل و چهار کلمت و دو هزار و پانصد و نود و هشت حرف. جمله بمکه فرود آمد مگر یک آیت که در مدینه فرو آمد و خلافست که آن یک آیت کدام است، قومی گفتند: فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ. ابن عباس و قتاده گفتند: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و در این سوره دو آیت است منسوخ: یکی وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ این قدر از آیت‌ منسوخ است بفاتحه سورة الفتح. دیگر آیت: فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ معنی صبر منسوخ است بآیت سیف. و در فضیلت سورة، ابی بن کعب روایت کند از مصطفی (ص) قال: من قرأ سورة الاحقاف اعطی من الاجر بعدد کل رمل فی الدنیا عشر حسنات و محی عنه عشر سیئات و رفع له عشر درجات.

حم تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ مضی تفسیره و انّما کرر تنزیل الکتاب لانه بمنزلة عنوان الکتب ثم ذکر ما انزل فقال: ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ یعنی الا بالتوحید و الوحدانیة من غیر شریک کقوله: ما لَهُمْ فِیهِما مِنْ شِرْکٍ و کقوله: أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ، و قیل إِلَّا بِالْحَقِّ ای بالعدل فی الخلق و قیل للحق و لاقامة الحق وَ أَجَلٍ مُسَمًّی ای خلقه مقرونا باجل سمی الی وقت معلوم، قد سماه و ان کان قد طوی علمه عن عباده. و قیل المراد به یوم القیمة و هو الاجل الذی تنتهی الیه السماوات و الارض و هو اشارة الی فنائها و قیل الاجل المسمی، قوله: فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ یعنی خلقها فی ستة ایام، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا، بالآخرة، عَمَّا أُنْذِرُوا به فی القرآن من البعث و الحساب و الجزاء، مُعْرِضُونَ لا یتفکرون و قیل اعرضوا بعد ما قامت الحجة علیهم.

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ، ای هل خلق واحد منهم شیئا من الارض، أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ، فی خلقها و ملکها.

هذا کقوله فی سورة الملائکة: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی... الایة و کقوله: هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ، ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا، ای بکتاب جاءکم من اللَّه قبل القرآن فیه بیان ما تقولون و برهان ما تدّعون یعنی التوریة و الانجیل و الزبور و سائر کتبه التی انزلها قبل القرآن، أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ،. فسروه علی ثلاثة اوجه، قال الکلبی معناه او بقیة من علم یؤثر عن الاولین و یسند الیهم جعله من الاثر الذی هو الباقی من الشی‌ء. و قال قتادة، أَوْ أَثارَةٍ، یعنی او خاصّة من علم، جعله من قول القائل استاثرت بهذا الشی‌ء اذا ضننت به و اختصصت به نفسک. الوجه الثالث و هو قول مجاهد و عکرمة و مقاتل: او اثارة یعنی روایة عن الانبیاء تقول اثرت الحدیث عن فلان و انا آثره عنه ای ارویه اثرا و اثارة و منه قیل للخبر اثر و مأثور و منه المأثور من الدعاء. قال ابن عباس: الاثارة علم الخط، سئل رسول اللَّه (ص) عن الخط فقال فعله نبی من الانبیاء فمن وافقه خطه، فذاک یقال معناه ان یهم الرجل بالامر بین ان یفعله او لا یفعله فیخطّ خطوطا من غیر تأمل و لا رویة بل بالعجلة لئلا یلحقها العدد ثم یعد فیقول لخط افعل و لآخر لا افعل الی آخر الخطوط فاذا انتهی الی افعل فعل و اذ انتهی الی لا افعل لم یفعل، و روی عن ابن عباس قال: هذا الخط علم قدیم ترکه الناس وَ مَنْ أَضَلُّ معناه ای هل احد ابین ضلالا، مِمَّنْ یَدْعُوا ای یعبد و قیل یطلب و یسئل، مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ، دعاءه، إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ، ای یسئل شیئا لو دعاه الی یوم القیمة لم یستجب دعائه وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ یعنی الاصنام التی هی جماد لا تسمع و لا تفهم، فاجری مجری العقلاء فی الاخبار علی زعمهم. و قیل هم الملائکة و الجن و الانس مشتغلون عنهم غیر عالمین بعبادتهم.

وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً، هذا کقوله تعالی: یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ هذا کحکایة اللَّه تعالی عنهم: تَبَرَّأْنا إِلَیْکَ ما کانُوا إِیَّانا یَعْبُدُونَ.

وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ، واضحات الدلایل و هی القرآن، قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ، یعنی القرآن، هذا سِحْرٌ مُبِینٌ ای لا حقیقة له یوهم اذا قرع السمع انه شی‌ء و لا اصل له و قیل هذا سِحْرٌ مُبِینٌ ای کلام منظوم نظما دقیقا یأخذ القلوب کما یقال هو السحر الحلال. أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ، اختلقه محمد و اضافه الی اللَّه کذبا، قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً، هنا تهدید لنفسه (ص) لو فعل، ای لا تقدرون ان تردوا عذابه علی افترایی فکیف افتری علی اللَّه من اجلکم، هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ، ای اللَّه اعلم بما تقولون فیما بینکم و بما ترموننی به و تخوضون فیه من التکذیب بالقرآن و القول فیه انه سحر، کَفی‌ بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ، ان القرآن جاء من عنده، و قیل معناه ان افتریته فغایة ذلک ان اخدعکم فتتبعونی و ما انتفاعی باتّباعکم و انتم لا تملکون دفع عذاب اللَّه عنی کَفی‌ بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ، ای هو شاهدی علی صدق ما ادعوکم الیه، اذ هو المرسل الیکم وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ فی تأخیر العذاب عنکم.

قال الزجاج: هذا دعاء لهم الی التّوبة، معناه: انّ اللَّه غفور لمن تاب منکم و اسلم، رحیم به.

قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ، البدع ما لا سابق له، و البدع و البدیع واحد مثل نصف و نصیف و جمع البدع ابداع و المعنی لست باول رسول ارسله اللَّه و لا جئتکم بامر بدیع لم یکن لی الی مثله سابق فکیف تنکرون نبوّتی، هذا کقوله: قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ، و فی الخبر الصحیح قال النبی (ص): بعثت علی اثر ثمانیة آلاف نبی، منهم اربعة آلاف من بنی اسرائیل، وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ، علماء تفسیر در معنی این آیت مختلف‌اند، ابن عباس و جماعتی گفتند: این در احکام دنیاست نه در احکام آخرت که رسول خدا را معلوم بود که در آخرت، وی در بهشت است و هر کس که در دنیا او را دروغ زن گرفت در دوزخ.

اما در دنیا بوی پوشیده گشت که او را و قوم وی را چه خواهند فرمود و بر سر ایشان چه خواهد رفت از رنج و راحت و نفع و ضر. ابن عباس گفت رسول خدا در مکه بود و در خواب او را نمودند زمینی فراخ، نخلستانی که در آنجا هم درختان بود و هم آب روان و رسول بآن زمین هجرت میکرد، این خواب با یاران بگفت و یاران آن وقت در بلا و شدّت بودند و در اذی و رنج، مشرکان گفتند: یا رسول اللَّه، متی نهاجر الی الارض التی أریت؟، این هجرت ما کی خواهد بود بآن زمین که ترا نمودند در خواب؟. رسول ایشان را جواب نداد تا این آیت فرو آمد، گفت: ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ، اترک فی مکانی، ام اخرج و ایّاکم الی الارض التی رفعت لی. من ندانم که با من چه خواهند کرد و نه با شما، هم درین مکه ما را بخواهند گذاشت یا بآن زمین که مرا نمودند هجرت خواهند فرمود. و گفته‌اند معنی آنست که: من ندانم که در این دنیا با من چه خواهند کرد و آخر کار من بچه باز آید. بیرون کنند مرا از وطن خویش چنانک با انبیاء پیشین کردند، یا بخواهند کشت مرا چنانک قومی را کشتند از پیغمبران گذشته. و شما که یاران و مؤمنان‌اید، ندانم که با من بیرون خواهند کرد یا بوطن خود بخواهند گذاشت و شما که ناگرویدگان‌اید و تکذیب میکنید، ندانم که شما را خسف و مسخ و غرق و هلاک خواهد بود چنانک پیشینیان را بود. آن گه گفت: إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی‌ إِلَیَّ، من این هیچ ندانم مگر آنچه وحی آید بمن و مرا از آن خبر کنند بوحی، و من بر پی آن وحی میروم. پس ربّ العالمین بوحی پاک او را خبر داد که وی را بر دشمنان نصرت باشد و دین وی بر همه دنیا غلبه دارد. و ذلک فی قوله: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی‌ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ و در کار امّت خبر داد که: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ.

قومی گفتند: ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ یعنی یوم القیمة. و الایة منسوخة، نسختها فاتحة سورة الفتح، قتاده و عکرمه گفتند: آن روز که این آیت فرو آمد کافران شاد شدند، گفتند کار ما و کار محمد هر دو یکسانست و او را بر ما افزونی نیست در دانش عاقبت خویش، و این دلیل است که محمد آنچه میگوید از بر خویش میگوید و از ذات خویش می‌نهد، که اگر فرستاده اللَّه بودی با وی بگفتید که چه خواهد کرد با وی و عاقبت وی چه خواهد بود، پس ما اتّباع وی چون کنیم که نمیداند که با وی و با اصحاب وی چه خواهند کرد و آن گه حکم این آیت دراز بکشید، ده سال به مکه و شش سال به مدینه و منافقان مدینه همین سخن میگفتند که مشرکان مکه میگفتند، تا سال حدیبیة که رب العالمین ناسخ این آیت فرستاد: لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ. رسول خدا عظیم شاد شد بنزول این آیت و از شادی، روی مبارک وی میفروخت و میفرمود: و لقد نزلت علیّ الیوم آیات هن احبّ الیّ مما طلعت علیه الشمس.

یاران را گفت خبر دارید که امروز جبرئیل آمد و آیتی چند فرو آورد که نزول آن دوست‌تر دارم از دنیا و هر چه در دنیا است، آن گه بر ایشان خواند، إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ الی قوله: وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً، یاران گفتند یا رسول اللَّه هنیئا لک قد علمنا ما یفعل بک فما ذا یفعل بنا. نوشت باد یا رسول اللَّه این کرامت که اللَّه با تو کرد و معلوم گشت که با تو چه خواهد کرد، گویی با ما چه خواهد کرد که یاران توایم. جبرئیل آمد و آیت آورد: لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ الی قوله: وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً منافقان مدینه و مشرکان مکه گفتند معلوم شد که با محمد و پس روان و یاران وی چه خواهد کرد، با ما گویی چه کند، فانزل اللَّه تعالی: وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ، الی قوله: وَ ساءَتْ مَصِیراً.

قوله تعالی: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ، هذا کلام محذوف الجواب، تقدیره: ان کان من عند اللَّه و کفرتم به فما عذرکم. و قوله «ان» هاهنا لیس بشکّ کقول شعیب أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ لو هاهنا لیس بشک، هما من صلات الکلام، وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی‌ مِثْلِهِ فَآمَنَ الشاهد هاهنا و فی خاتمة سورة الرعد عبد اللَّه بن سلام حبر اهل التوریة عَلی‌ مِثْلِهِ ای علی ما شهد اللَّه علیه من تصدیق رسوله و تثبیت رسالته فی قوله: کَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً. و قیل علی مثله، المثل صلة، یعنی علیه ای علی انه من عند اللَّه، فَآمَنَ، یعنی فآمن الشاهد، و الفاء هاهنا تفسیر انّ شهادته ایمانه وَ اسْتَکْبَرْتُمْ، عن الایمان به یعنی شهد عبد اللَّه بن سلام علی نبوة المصطفی و آمن به و استکبر الیهود فلم یؤمنوا.

روی عن سعد بن ابی وقاص، قال: ما سمعت النبی (ص) یقول لاحد یمشی علی الارض انّه من اهل الجنّة الا لعبد اللَّه بن سلام‌

و فیه نزلت هذه الآیة: وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ. و قال بعضهم الشاهد من بنی اسرائیل، هو موسی علیه السلام، ای شهد موسی علی القرآن فآمن به بنو اسرائیل و کفرتم یا معشر العرب بمحمد و القرآن، إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اللّام هاهنا لام العلّة، یعنی و قال الکافرون لاجل المؤمنین، و المراد بالّذین کفروا الیهود، قالوا لَوْ کانَ، ما اتی به محمد خَیْراً، ای صدقا و حقا، ما سَبَقُونا إِلَیْهِ، و لکنّا اسرع الی قبوله من الّذین آمنوا لانّا ارباب العلم و الکتاب. و قیل المراد بهم مشرکو العرب و ذلک انّه لمّا اسلمت جهینة و مزینة و اسلم و غفار، قالت بنو عامر و غطفان و اسد و اشجع: لَوْ کانَ ما جاء به محمد خَیْراً، ما سَبَقُونا إِلَیْهِ، و نحن ارفع منهم حالا و اکثر مالا و هؤلاء رعاء الغنم. قال اللَّه تعالی: وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ، ای بالقرآن کما اهتدی به اهل الایمان، فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ، القدیم هاهنا کقولهم: أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ و هذا کقوله تعالی بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ.

وَ مِنْ قَبْلِهِ ای و من قبل القرآن، کِتابُ مُوسی‌ یعنی التوریة، إِماماً یقتدی به، وَ رَحْمَةً، لمن آمن به و هما منصوبان علی الحال، و قیل فیه اضمار ای جعلناه اماما و رحمة. و فی الکلام محذوف تقدیره: جعلنا کتاب موسی اماما و رحمة و لم یهتدوا به وَ هذا کِتابٌ، ای و هذا القرآن کتاب مُصَدِّقٌ، للکتب التی قبله. و فی مصحف ابن مسعود: «مصدق لما بین یدیه»، لِساناً عَرَبِیًّا، یعنی بلسان عربی، و قیل منصوب علی الحال یعنی یصدّق التوریة و الانجیل فی هذه الحال، لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قرأ ابن کثیر و نافع و ابن عامر و یعقوب، لتنذر بالتاء علی خطاب النبی (ص) و الباقون بالیای یعنی لینذر الکتاب، وَ بُشْری‌ لِلْمُحْسِنِینَ بشری فی محل الرفع، ای هذا کتاب مصدّق و بشری للمحسنین.

إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ مضی تفسیره.

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً، قرأ اهل الکوفة احسانا کقوله: و بالوالدین احسانا. حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً، ای بالمشقة و الصعوبة، یرید حالة ثقل الحمل فی بطنها لا فی ابتداء الحمل، وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً یرید شدة الطلق. قرأ اهل الحجاز و ابو عمرو بفتح الکاف، و الباقون بضمها و هما لغتان. و قیل الفتح المصدر و الضم الاسم. و قیل الفتح ما اکرهت علیه و الضم ما کرهته، وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ، ای فطامه و قرأ یعقوب و فصله بغیر الف، ثَلاثُونَ شَهْراً، یرید اقلّ مدة الحمل و هی ستة اشهر و اکثر مدة الرضاع اربعة و عشرون شهرا و لیس هذا حتما واجبا. قال ابن عباس: اذا حملته المرأة تسعة اشهر ارضعته احد و عشرین شهرا، و قیل هذه الایة خاصة لرسول اللَّه (ص) و کان حمله ستة اشهر. و فی الایة دلیل انّ الولد یلحق لستة اشهر، حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ ای نهایة قوته و غایة شبابه و استوائه و هو ما بین ثمانی عشرة سنة الی اربعین سنة فذلک قوله: وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً، این آیت بقول سدّی و ضحّاک در شأن سعد بن ابی وقاص فرود آمد و قصه وی گفته آمد در سورة العنکبوت و بقول ابن عباس و جماعتی مفسران، در شأن بو بکر صدیق فرود آمد و پدر وی ابو قحافة و اسمه عثمان بن عامر بن عمرو، و مادر وی ام الخیر بنت صخر بن عمرو.

علی بن ابی طالب (ع) گفت از مهاجران هیچ کس با پدر و مادر در اسلام مجتمع نشد مگر بو بکر صدّیق. و رب العزّة او را وصیت کرد بنیکویی کردن با ایشان اندرین آیت. و فی الخبر، رضاء الرب فی رضاء الوالدین و سخط اللَّه فی سخطهما.

و گفته‌اند بو بکر هشده ساله بود که بصحبت رسول افتاد، روایت کنند از وی گفت: من بتجارت شام میرفتم و رسول خدا در آن کاروان بود و زیر درخت سدرة فرو آمد، برابر صومعه بحیراء راهب. بو بکر گفت من بدر صومعه بحیراء شدم تا از کار دین چیزی پرسم از وی، بحیراء گفت آن کیست که زیر آن درخت سدره فرو آمد؟ گفتم محمد بن عبد اللَّه (ص). بحیراء گفت و اللَّه که او نیست مگر پیغامبر خدای، که من در کتاب خوانده‌ام که بعد از عیسی بن مریم (ع) هیچ کس در سایه این درخت فرو نیامد مگر پیغامبری که نام وی محمد است. بو بکر را تصدیق و یقین آن روز در دل افتاد و بعد از این در جاهلیت و در اسلام از رسول خدا مفارقت نکرد، و قیل لابی بو بکر أخبرنا عن نفسک هل رأیت شیئا قط قبل الاسلام من دلائل نبوّة محمد (ص)، فقال ابو بکر نعم و هل بقی احد من قریش او غیر قریش لم یجعل اللَّه علیه بمحمد فی نبوته حجة، و فی غیرها، و لکن اللَّه هدی به من شاء واصل به من شاء، بینا انا قاعد فی فی‌ء شجرة فی الجاهلیة اذ تدلّی علیّ غصن من اغصانها حتی صار علی رأسی فجعلت انظر الیه و اقول ما هذا، فسمعت صوتا من الشجرة: هذا النّبی یخرج فی وقت کذا و یوم کذا فکن انت من اسعد الناس به، فقلت بیّنه ما اسم هذا النبی‌

قال محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب الهاشمی قال ابو بکر فقلت صاحبی و الیفی و حبیبی، فتعاهدت الشجرة متی تبشرنی بخروج النبی (ص)، فلما اتاه الوحی سمعت صوتا من الشجرة: جدّ و شمّر یا ابن ابی قحافة فقد جاء الوحی و ربّ موسی لا یسبقک الی الاسلام احد قال فلما اصبحت، عدوت الی النبی (ص) فلما رآنی قال یا با بکر انی ادعوک الی اللَّه و الی رسوله، قلت اشهد انک رسول اللَّه بعثک بالحق سراجا منیرا، فآمنت به و صدّقته‌

قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی این دعاء ابو بکر است آن گه که عمر وی بچهل سال رسید، چنان که گفت وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً و ایمان آورد و مصطفی را تصدیق کرد، گفت: رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ خداوند من، فرا دل و زبان من ده شکر این نعمت اسلام که مرا دادی و این کرامت که با من کردی و این نواخت که بر من نهادی وَ عَلی‌ والِدَیَّ، و بر پدر و مادر من که ایشان را باسلام و ایمان راه نمود و هدایت دادی، وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ، ابن عباس گفت عمل صالح که بو بکر، بدعاء از اللَّه خواست و اللَّه اجابت کرد و از وی بپسندید، آن بود که هفت کس از مسلمانان که بدست کافران در عذاب گرفتار بودند، بو بکر ایشان را باز خرید و از عذاب برهانید و ایشان را آزاد کرد. از ایشان دو مرد بودند یکی بلال بن رباح و دیگر عامر بن فهیرة. بلال غلامی بود در بنی جمح مولّد، ایشان او را عذاب میکردند در بطحاء مکه، امیة بن خلف دست و پای وی ببست و در آفتاب حجاز او را بیفکند و سنگی عظیم بسینه وی فرو گذاشت، گفت اگر از دین محمد باز گردی و الا همچنین ترا فرو گذارم تا هلاک شوی و بلال در آن حال میگفت احد، احد. بو بکر صدّیق آنجا بگذشت و او را چنان دید، فرا امیّة گفت: الا تتّقی اللَّه فی هذا المسکین، حتی متی. تا کی این مسکین را در عذاب گرفتار داری از اللَّه خود نمیترسی؟ امیّة گفت تو او را باز رهان. بو بکر گفت چنین کنم. مرا غلامی سیاه است بر دین تو از وی قویتر و در کار شما مردانه‌تر، این را بمن ده تا تا من او را بتو دهم هم چنان کردند و بلال از عذاب بازرست و بو بکر او را آزاد کرد، مصطفی (ص) فرمود: یرحم اللَّه ابا بکر، زوّجنی ابنته و حملنی الی دار الهجرة و اعتق بلالا من ماله، و عامر بن فهیرة از قبیله ازد بود مولّد ایشان، بو بکر او را بخرید و آزاد کرد و آن وقت که مصطفی (ص) و بو بکر در غار ثور بودند وی گوسفندان چرا داشت، هر شب گوسپندان بدر غار بردید و ایشان را شیر دادید و در هجرت با ایشان بمدینه رفت و عاقبت در بئر معونه شهید گشت. و از زنان‌ مؤمنات پنج کس در عذاب کافران بودند، بو بکر ایشان را بخرید و آزاد کرد.

یکی زبیره. دیگر ام عیسی. سوم نهدیه با دختر وی. پنجم کنیزکی مسلمان در بنی عدی بن کعب. قوله: وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی، این هم دعاء بو بکر است که کار فرزندان خود را از اللَّه اسلام خواست، و رب العزه دعاء وی اجابت کرد و همه را اسلام کرامت کرد و این کرامت از صحابه هیچ کس را نبود مگر بو بکر را.

قال موسی بن عقبة: لم یدرک اربعة النبی (ص) هم و ابناؤهم الّا هؤلاء: ابو قحافة و ابو بکر و ابنه عبد الرحمن و ابو عتیق بن عبد الرحمن بن ابی بکر، إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.

أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا، یعنی اعمالهم الصالحة التی عملوها فی الدنیا و کلّها حسن، فالاحسن بمعنی الحسن فنثیبهم علیها، وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ، فلا نعاقبهم و قرأ حمزة و الکسائی و حفص نتقبّل و نتجاوز بالنون و احسن بالنصب، و الباقون بالیاء و ضمها و احسن بالرفع فِی أَصْحابِ الْجَنَّةِ، ای مع اصحاب الجنة وَعْدَ الصِّدْقِ نصب علی المصدر، تأویله نعدهم وعد الصدق الذی کانوا یوعدون فی قوله: وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ و قیل وعد اللَّه علی برّ الوالدین قبول الطاعة بقوله: أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ فقبول الطاعة و غفران الزلة مشروط ببرّ الوالدین.

قوله: وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ، یعنی و اذکر الّذی قال لوالدیه اذا دعواه الی الایمان باللّه و الاقرار بالبعث، أُفٍّ لَکُما، هی کلمة تبرم یقصد بها اظهار السخط، أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ، من قبری حیّا، وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی، یعنی و قد تفانت الامم فلم یرجع احد منهم الی الدنیا و لا خرج من قبره، وَ هُما یعنی الأبوین، یَسْتَغِیثانِ اللَّهَ، علیه و یسألانه ان یوفّقه للایمان و یقولان له: وَیْلَکَ آمِنْ، باللّه و البعث، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ، بالبعث و ثواب المؤمن و عقاب الکافر، حَقٌّ و صدق‌ فَیَقُولُ لهما، ما هذا، الذی تدعوننی الیه، إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ.

ابن عباس گفت و سدّی و مجاهد، که: این آیت در شأن عبد الرحمن بن ابی بکر فرو آمد پیش از اسلام وی، پدر و مادر، او را بر اسلام میخواندند و وی از اسلام سر می‌باز زد و میگفت عبد اللَّه بن جدعان و عامر بن کعب و مشایخ قریش را زنده گردانید و از خاک برآرید زنده، تا از ایشان پرسم درستی اینکه شما می‌گویید و پدر و مادر وی در اللَّه می‌زارند و اسلام وی از اللَّه بدعا میخواهند و او را تهدید میکنند که: وَیْلَکَ آمِنْ تا ربّ العزة دعاء ایشان در وی مستجاب کرد و او را ایمان و اسلام کرامت کرد، اما عایشه و جماعتی مفسران، این قول را منکرند و میگویند.

نزول این آیت در حقّ کافرست که بر پدر و مادر خود عاقّ بود، و دلیل بر این قول آنست که بر عقب گفت: أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ، ای وجب لهم العذاب فِی أُمَمٍ، ای مع امم، قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ خسروا انفسهم.

وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا، قال ابن عباس: یرید من سبق الی الاسلام فهو افضل ممّن تخلّف عنه و لو بساعة، و قیل معناه: و لکلّ واحد من الفریقین المؤمنین و الکافرین درجات ای منازل و مراتب عند اللَّه یوم القیمة باعمالهم فیجازیهم علیها.

قال ابن زید فی هذه الایة درج اهل النار تذهب سفالا و درج اهل الجنة تذهب علویا، وَ لِیُوَفِّیَهُمْ، قرأ ابن کثیر و اهل البصرة و عاصم: بالیاء و قرأ الباقون بالنون و المعنی لیوفیهم جزاء أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ.

 
sunny dark_mode