قوله تعالی: وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ.. خداوند کریم مهربان لطیف و رحیم ببندگان چون یونس را در شکم ماهی بزندان کرد مونس وی یاد و نام خود کرد تا همی گفت: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ» نام اللَّه چراغ ظلمت او بود، یاد اللَّه انس زحمت او بود، مهر اللَّه سبب راحت او بود، هر کرا در دل مهر اللَّه نقش بود،
گرچه اندر آب و در آتش بود
عیش او با مهر اللَّه خوش بود
نام تو چراغ ظلمت یونس گشت
آرایش هر چه در جهان مجلس گشت
هر چند که از روی ظاهر شکم ماهی بلای یونس بود امّا از روی باطن خلوتگاه وی بود. میخواست تا بیزحمت اغیار با دوست رازی گوید چنانک یونس را شکم ماهی خلوتگاه ساختند خلیل را در میان آتش نمرود خلوتگاه ساختند، و صدیق اکبر را با مهتر عالم در آن گوشه غار خلوتگاه ساختند. همچنین هر کجا مؤمنی موحّدی است او را خلوتگاهی است و آن سینه عزیز وی است و غار سرّ وی نزول گاه لطف الهی و موضع نظر ربانی. ای مؤمن موحّد گر بنازی ترا زیبد، ور طرب کنی شاید که خود میگوید جلّ جلاله: غار سینه مؤمن تعبیهگاه اسرار الهیّت ماست، و بر درخت ایمان مؤمن آشیان مرغ اقبال ماست، و در مرغزار دل مؤمن چشمه فیض نظر جلال ماست، اینت خلوتگاه مبارک! اینت روضه با نزهت! اینت چشمه زلال بی هیچ آفت! غاری که ما در سینه تو سازیم مأوی گاه دیو نباشد، درختی که در باطن تو ما نشانیم که «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» بر آن درخت مرغ وسوسه شیطان آشیانگاه نسازد، چشمهای که از ساحت سینه تو سازیم و بر جو شد از ان چشمه جز آب افضال نیاید، آن غار که در سینه تو ساختیم متعهد آن غار ما بودیم. درختی که در سینه تو نشاندیم مربی آن درخت ما بودیم، گوهر معرفت که در صدف دل تو نهادیم حارس آن گوهر ما بودیم.
در قصّه آوردهاند که چون یونس علیه السلام از ان ظلمت نجات یافت و از ان محنت برست و با میان قوم خود شد، وحی آمد بوی که فلان مرد فخاری را گوی تا آن خنورها و پیرایهها که باین یک سال ساخته و پرداخته همه بشکند و بتلف آرد، یونس باین فرمان که آمد اندهگن گشت و بر ان فخاری بخشایش کرد گفت: بار خدایا مرا رحمت میآید بر آن مرد که یک ساله عمل وی تباه خواهی کرد و نیست خواهد شد، آن گه اللَّه فرمود: ای یونس بخشایش مینمایی بر مردی که عمل یک ساله وی تباه و نیست میشود و بر صد هزار مرد از بندگان من بخشایش ننمودی و هلاک و عذاب ایشان خواستی یا یونس لم تخلقهم و لو خلقتهم لرحمتهم.
بشر حافی را بخواب دیدند گفتند حق تعالی با تو چه کرد؟ گفت با من عتاب کرد گفت: ای بشر حافی آن همه خوف و وجل در دنیا ترا از بهر چه بود؟ اما علمت انّ الرحمة و الکرم صفتی ندانستی که رحمت و کرم صفت منست؟! فردا مصطفی عربی را در کار گنهکاران امّت شفاعت دهد تا آن گه که گوید خداوندا مرا در حق کسانی شفاعت ده که هرگز هیچ نیکی نکردهاند، فیقول اللَّه عز و جل یا محمد هذا لی ای محمد این یکی مراست حق من و سزای من است، آن گه خطاب آید که: اخرجوا من النّار من ذکرنی مرّة فی مقام أو خاف منّی فی وقت.
این آن رحمت است که سؤال در وی گم گشت، این آن لطف است که اندیشه در وی نیست گشت، این آن کرم است که و هم در و متحیّر گشت، این آن فضل است که حد آن از اندازه غایت در گذشت، بنده اگر طاعت کنی قبول بر من، ور سؤال کنی عطا بر من، ور گناه کنی عفو بر من، آب در جوی من راحت در کوی من، طرب در طلب من انس با جمال من، سرور ببقای من شادی بلقای من.
وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» این آیت بر لسان طریقت اشارت است بمنازلات و مکاشفات ارباب حقیقت: یکی در شکر وجد یکی در برق کشف، یکی در حیرت شهود یکی در نور قرب، یکی در ولایت وجود یکی در بهاء جمع یکی در حقیقت افراد. این هفت دریاست بر سر کوی توحید نهاده، رونده درین راه تا برین هفت دریا گذر نکند روا نباشد که بسر کوی توحید رسد و استسقای این هفت بحر از هفت درگاه قرآنست که مصطفی علیه الصلاة و السلام خبر داد که: «انزل القرآن علی سبعة احرف کلّها کاف شاف لکلّ آیة منها ظهر و بطن و لکلّ حرف حدّ و مطلع».
و چنانک صدیقان و سالکان راه فرمودند که برین هفت بحر گذر کنید تا بتوحید رسید این هفت بحر را فرمودند که بر سدّه رسالت آن مهتر عالم (ص) گذر کنید و هر موجی از شرع او توقیعی بستانید و هر قطرهای از عهد او مدد خواهید تا پس آن گه منازل دوستان ما را بشائید اینست رمز آن پیر طریقت که گفت: هر حقیقتی که از سینه عارف سر برزند تا دو گواه شریعت بر درستی وی گواهی ندهد آن مقبول حق نشود.
«وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا...» الآیة کلمت اینجا مشتمل است بر سه اصل یکی علم دیگر ارادت سوم حکمت. اوّل سبق علم است، پیش از کرد دانست که میباید کرد، دیگر سبق ارادت است، آنچه دانست که باید کرد خواست که کند، سوم سبق حکمت است، آنچه کرد راست کرد و بسزا کرد. و بدان که اللَّه را حاجت بمدت نیست که مدت علت است و او را در کرد علت نیست. او را ناآمده نقد است و گذشته یاد، آن تویی که از ناآمده بباید اندیشید و گذشته یاد باید آورد و حاضر نگه باید داشت، او را جل جلاله گذشته یاد نباید آورد که آن در علم اوست و از ناآمده اندیشه نباید که آن در حکم اوست و حاضر نگاه نباید داشت که آن در ملک اوست، از ازل تا ابد باو کم از یک نفس و صد هزار سال باو کم از یک ساعت، دی و فردا بنزدیک او نیست، او در عزّت دائم است و بقدر خویش قائم جل جلاله و عظم شأنه. اینست سرّ آن سخن که عبد اللَّه بن مسعود گفت: انّ ربکم لیس عنده لیل و لا نهار. نظیر آیت خوان «سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی»، عبدی پیش از ان که تو گفتی که من بنده توام من گفتهام که من خداوند توام، «إِنَّما إِلهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» پیش از ان که تو گفتی که من دوست توام من گفتهام که من دوست توام «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ». عبدی تو نبودی و من ترا بودم خود را بعزّت بودم ترا برحمت بودم
«کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل».
پیر طریقت گفت: از کجا بازیابم آن روز که تو مرا بودی و من نبودم، تا باز آن روز نرسم میان آتش و دودم، ور بدو گیتی آن روز را بازیابم بر سودم، و ربود تو دریابم بنبود خود خشنودم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: خداوند یونس را در شکم ماهی به یاد خود انداخت و نامش را یادآور شد. یونس در آن تاریکی، یاد خدا را چراغی برای خود میکرد و عشق الهی مونس و آرامش او بود. با اینکه به ظاهر در شکم ماهی محنت بود، در باطن به خلوتگاه عشق و دوستی با خدا دست یافت. خداوند همواره المؤمنین را به خلوتگاهی در دلشان و عاطفهای از عشق خود سپرد.
یونس پس از نجات از آن وضعیت، به قوم خود بازگشت و از خدا درخواست بخشش بر بندگان فراموششده کرد. خداوند به او یادآور شد که رحمتش باید شامل حال همه بندگان باشد. این درسی به بشر حافی نیز داده شده که خداوند بر بندگان گنهکار شفاعت میکند و بر آنها رحمت دارد، حتی اگر هیچ نیکی نکرده باشند.
در نهایت، رحمت و کرم الهی فراتر از تصور است و انسانها در هر حال میتوانند به درگاه خداوند دست یابند. هیچیک از بندگان در نزد خدا فراموششدنی نیستند و خداوند به همه رحمت و بخشش میدهد. این پیام بر اهمیت عشق الهی، صبر و دستگیری از دیگران تأکید دارد.
هوش مصنوعی: خداوند رحیم و مهربان یونس را در شکم ماهی نگهداشت و او را در آن حال، به یاد خود انداخت. یونس مدام میگفت: «جز تو خدایی نیست، تو پاکی!» نام خدا برای او مانند نوری در تاریکی بود، یاد خدا به او آرامش میداد و محبت خدا باعث راحتیاش میشد. هر کسی که در دلش محبت خدا نقش بسته باشد، از این نعمتها بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: هرچند او در شرایط سخت و دشوار مانند آب و آتش زندگی میکند، اما خوشی و لذت او با محبت خداوند برقرار است.
هوش مصنوعی: نام تو روشنیبخش تاریکی یونس شد و زینت هر چیزی که در دنیا به مجلس آمد.
هوش مصنوعی: هر چند ظاهر شکم ماهی به یونس آسیب رسانده بود، اما در واقع آنجا مکانی برای عزلت و خلوت او بود. خداوند میخواست تا یونس بدون زحمت و در میان دشواریها با دوستانش رازهایی را بیان کند. به همین شکل، در آتش نمرود برای ابراهیم خلیل نیز مکان عزلت فراهم شد و صدیق اکبر نیز در گوشهای از غار پناه گرفت. هر مؤمن و موحدی دارای مکانی برای خلوت است و این مکان درون آنهاست که به مثابه سینهای ارزشمند میباشد. در اینجا، مقام لطف و رحمت الهی و نظارت ربانی حضوری تمام دارد. ای مؤمن، اگر بخواهی خودت را عرضه کنی، شایستهاش است و اگر شادی کنی، شاید پروردگار بفرماید که سینه مؤمن محل نگهداری اسرار الهی است. آشیان مرغ اقبال در درخت ایمان مؤمن قرار دارد و چشمه فیض و نظر الهی در دل مؤمن جاریست. این مکان، مکانی مبارک و سرسبز است؛ چشمهای زلال و ایمن از هر آفت. غاری که در سینه تو ایجاد میکنیم، مأمن دیو نیست و درختی که در درون تو میکاریم، برکتی پایدار دارد. این درخت، تحت پرورش ماست و گوهر معرفتی که در دل تو گذاشتهایم، حفاظت شده توسط ماست.
هوش مصنوعی: داستانی روایت شده که پس از نجات یونس از عمق تاریکی و رنجی که میکشید، به قومش بازگشت و وحیی به او رسید که به مردی به نام فخاری بگوید تمام زحماتی که در طول یک سال انجام داده، نابود شود. یونس از این فرمان ناراحت شد و به آن مرد رحم کرد و گفت: "خدای من، بر این مرد که یک سال تلاشش بیفایده خواهد بود، رحم کن." سپس خداوند به یونس فرمود: "ای یونس، تو بر مردی که اعمالش یک ساله نابود میشود رحم میکنی، اما بر صد هزار نفر از بندگان من که میتوانستهاند هدایت شوند رحم ننمودهای و میخواهی آنها را به هلاکت برسانی. آیا تو آنها را آفریدهای؟ اگر تو آنها را خلق کرده بودی، بر آنها رحمت میکردی."
هوش مصنوعی: بشر حافی در خواب دید که از خداوند چه پیامی دارد. در خواب خداوند به او گفت: ای بشر حافی، آن همه ترس و وحشت که در دنیا داشتی برای چه بود؟ آیا نمیدانی که رحمت و بزرگی هم جزو صفات من است؟ فردا پیامبر اسلام (مصطفی عربی) درباره گناهکاران امتش شفاعت میکند و میگوید: خدایا، برای کسانی که هیچ کار نیکی نکردهاند، شفاعت کن. خداوند به او میگوید: ای محمد، این شخص متعلق به من است و مجازات من برای اوست. سپس فرمان میآید که افرادی را که یک بار از من یاد کردهاند یا در زمانی از من ترسیدهاند، از آتش عذاب خارج کنید.
هوش مصنوعی: این رحمت الهی است که در آن هیچ سؤالی وجود ندارد، این لطفی است که فراتر از فکر و اندیشه میرود، این بخشش است که حتی در درون خود نیز شگفتزده شده است، این فضیلت است که محدودیت آن از تمام حد و اندازهها فراتر رفته است. اگر بندهای طاعت کند، این کارش را میپذیرم، اگر سؤالی کند، به او عطا میکنم، و اگر گناه کند، او را میبخشم. آب در جوی من است و آرامش در کوی من، شادی در طلب من و انس با زیبایی من، و سرور در بقای من و خوشحالی در ملاقات با من.
هوش مصنوعی: هیچ یک از ما نیست، جز اینکه مقام مشخصی دارد. این عبارت به راه و روش حقیقت اشاره دارد و به تجربیاتی که عارفان و حقیقتجویان دارند، میپردازد: یکی در شکر و وجد، یکی در کشف و بصیرت، یکی در حیرت از مشاهدات، یکی در نور نزدیکی به حقیقت، یکی در مقام ولایت وجود، یکی در جلال جمع و یکی در حقیقت افراد. این هفت دریای معرفت در سر راه توحید قرار دارند و کسی که در این مسیر حرکت نکرده باشد، نمیتواند به سرای توحید برسد. این هفت دریا از هفت درگاه قرآن جاری است، همانطور که پیامبر اسلام فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده که هر یک از آنها برای هر آیهای ظاهر و باطنی دارد و هر حرفی حد و آغازی دارد».
هوش مصنوعی: افراد صدیق و سالک در راه حقیقت بیان کردهاند که برای رسیدن به توحید باید از هفت دریا عبور کرد. آن هفت دریا به مراحلی اشاره دارد که باید از کنار مقام رسالت پیامبر (ص) عبور کرد و از هر موجی که از شرع او ناشی میشود، بهرهبرداری کنید و از هر قطرهای که به عهد او مربوط است، کمک بگیرید. سپس بعد از این مراحل، باید به منازل دوستان خدا وارد شوید. این نکتهای از پیر طریقت است که بیان میکند هر حقیقتی که از دل عارف بیرون بیاید، تا دو شاهد از شریعت بر صحت آن گواهی ندهند، مورد قبول حق واقع نخواهد شد.
هوش مصنوعی: در این متن به سه اصل اساسی پرداخته میشود: علم، اراده و حکمت. ابتدا به علم اشاره میشود که پیش از هر اقدامی، خداوند از وقوع آن آگاه است. سپس به اراده اشاره میشود، یعنی چیزی که خداوند دانسته و میخواهد انجام دهد. در نهایت، حکمت مورد بحث قرار میگیرد که اشاره به این دارد که آنچه خداوند انجام میدهد، درست و بجا است. همچنین بیان میشود که خداوند زمانی ندارد و از محدودیتهای زمانی مثل گذشته و آینده آزاد است. او ازلی و ابدی است و در او هیچ تغییری وجود ندارد. این نکته اشاره به اهمیت فهم دقیق نسبت به خداوند و ارتباط او با زمان دارد. در انتها، به سخنان عبد اللَّه بن مسعود اشاره میشود که نشان دهنده این است که خداوند از محدودیتهای زمانی مصون است و برکت و رحمت او به بندگانش میرسد.
هوش مصنوعی: هر طور که میخواهی باش و به آن صورت زندگی کن، تا اینکه آن چیزی که میخواهی برایت به وجود آید و به حقیقت تبدیل شود.
هوش مصنوعی: سالک گفت: چگونه میتوانم آن روز را بیابم که تو در کنارم بودی و من غایب بودم، تا دوباره به آن روز برسم و در میان آتش و دود نروم؟ اگر به من بدهی که آن روز را به دست آورم، برایم سودمند خواهد بود و اگر تو را بیابم، به نبود خود راضی میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.