گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ ای واظبوا علی الصّلوات المکتوبة بمواقیتها، و حدودها و جمیع ما یجب فیها من حقوقها میگوید: بپای دارید نمازهای فریضه، و حقوق و حدود آن بشناسید، و بوقت خویش بجای ارید. و آن پنج نماز است به پنج وقت، چنانک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آن مرد اعرابی را گفت، که از اسلام می‌پرسید: «خمس صلوات فی الیوم و اللیلة» فقال هل علی غیرها؟ فقال «لا، الّا ان تطوع» و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «أ رأیتم؟ لو ان نهرا بباب احدکم یغتسل منه کل یوم خمس مرات هل یبقی علیه من درنه شی‌ء؟» قالوا لا، قال «فذلک مثل الصلوات الخمس یمحو اللَّه بهن الخطایا» و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «الصلوات الخمس و الجمعة الی الجمعة و رمضان الی رمضان مکفّرات لما بینهنّ اذا اجتنبت الکبائر» و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «خمس صلوات افترضهن اللَّه تعالی من احسن وضوءهن و صلّاهنّ لوقتهن و أتمّ رکوعهنّ و خشوعهنّ کان له علی اللَّه عهد ان یغفر له و من لم یفعل لیس له علی اللَّه عهد ان شاء غفر له و ان شاء عذّبه»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «صلوا خمسکم و صوموا شهرکم و ادّوا زکاة اموالکم و اطیعوا اذا امرکم تدخلوا جنة ربکم»

و سئل النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم عن ثواب هذه الصلوات الخمس، فقال: «اما صلاة الظهر، فانّها الساعة التی تسعر جهنم، فما من مؤمن یصلی هذه الصلاة الّا حرّم اللَّه علیه نفحات جهنم یوم القیامة، و اما الصلاة العصر فانها الساعة التی اکل آدم من الشجرة، فما من مؤمن یصلی هذه الصلاة الّا خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه، ثم تلا.

حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی‌ و امّا صلاة المغرب فانها الساعة التی تاب اللَّه علی آدم فما من مؤمن یصلّی هذه الصلاة محتسبا ثم یسئل اللَّه تعالی شیئا الّا اعطاه ایّاه و امّا الصّلاة العتمة فان القبر ظلمة و یوم القیمة ظلمة فما من قدم مشت فی ظلمة اللیل الی صلاة العتمة الّا حرّم اللَّه علیه قیود النار و یعطی نورا یجوز به علی الصراط و امّا صلاة الفجر فما من مؤمن یصلّی الفجر اربعین یوما فی جماعة، الّا اعطاه اللَّه براتین براءة من النار و براءة من النفاق».

و اوقات این نماز پنچ گانه مختلف است و بیان آن هم در قرآن است و هم در سنت قال اللَّه تعالی: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ حین تمسون وقت نماز شام و خفتن است و حین تصبحون وقت نماز بامداد، و عَشِیًّا نماز دیگر و حِینَ تُظْهِرُونَ نماز پیشین. جای دیگر گفت فسبّح بحمد ربک قبل طلوع الشمس. وقت نماز بامداد است، و قبل غروبها، نماز دیگر، و من آناء اللیل نماز شام و خفتن و اطراف النهار نماز پیشین. این بیان اوقات نمازست از کتاب خدای عز و جل اما از جهت سنت آنست که ابن عباس روایت کرد از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «امّنی جبرئیل عند باب البیت، فصلّی بی الظهر حین زالت الشمس و الفی‌ء مثل الشراک، و صلی بی العصر، حین کان کل شی‌ء بقدر ظلّه، و صلی المغرب حین افطر الصائم، و صلّی العشاء حین غاب الشفق، و صلی الصبح، حین حرم الطعام و الشراب علی الصائم، و صلی الظهر فی الیوم الثانی، حین کان کل شی‌ء بقدر ظلّه، وقت العصر بالامس، و صلی العصر حین صار ظل کل شی‌ء مثله، و صلی المغرب للوقت الاول، لم یؤخرها عنه، و صلی العشاء حین ذهب ثلث اللیل، و صلی الصبح حین اسفر، ثم التفت الی فقال یا محمد: هذا وقت الانبیاء قبلک و الوقت ما بین هذا الوقتین» معنی محافظت بپای داشتن این نمازهاست باین وقتهای معین و حقوق آن بتمامی بجای آوردن.

مصطفی گفت: کسی که در نماز تأخیر افکند و حقوق آن بجای نیارد او را منافق نام کرد، فی قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: تلک صلاة المنافق، یجلس یرقب الشمس حتی اذا اصفرت و کانت بین قرنی الشیطان، قام فنقر اربعا لا یذکر اللَّه فیها الّا قلیلا» و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم لعلی «یا علی، لا تؤخّر الصلاة اذا آنت و الجنازة اذا حضرت و الایم اذا وجدت لها کفوا»

و بدان که حقوق نماز بعضی شرائط است و بعضی ارکان، و بعضی مسنونات و هیآت، اما شرائط آنست که بیرون از نماز افتد، در مقدمه آن پنج شرط است: طهارت و ستر عورت و ایستادن بر جای پاک و روی بقبله آوردن و شناختن وقت نماز بیقین یا بقلبه ظن، و اجناس ارکان نماز که بعضی از آن مکرر می‌شود یازده‌اند: اول نیت است، و نیت قصد دل است. و فرض نیت آنست که بدل بگوید مقارن تکبیر أؤدّی صلاة الظهر فریضة اللَّه عز و جل و گفته‌اند آن مقدار بس بود که داند که کدام نماز همی گزارد، و اگر پرسند بی اندیشه جواب تواند داد.

اما نافله اگر از رواتب باشد یا وتر، لا بد به نیت تعیین کند و اگر تطوع باشد بیرون از رواتب نیت نماز کردن کفایت بود. و مقتدی را لا بد نیت اقتدا بامام باید کرد صحبت جماعت را و امام نیت امامت بیارد تحصیل تصلیت جماعة را. رکن دوم تکبیر احرام است و فرض آن مقدارست که گوید اللَّه اکبر. رکن سوم قیام است بقدر سورة فاتحه. رکن چهارم قراءة فاتحه است رکن پنجم رکوع است پشت خم دادن چندانک دست بزانو رسد رکن ششم سجود است چندانک پیشانی بی حجاب بر سجودگاه نهد با دو دست و دو زانو و دو قدم. رکن هفتم طمأنینه است بیارمیدن در این ارکان. هشتم نشستن است در تشهد آخر.

رکن نهم التحیات خواندن در آن فرض است که التحیات للَّه تا بآخر و این سه کلمات دیگر المبارکات الصلوات الطیبات از جمله سنن نماز است نه از جمله فرائض. رکن دهم درود است بر رسول ع در تشهد آخر، و مقدار فرض آنست که گوید اللهم صل علی محمد و آل محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم رکن یازدهم سلام دادن است و مقدار فرض آنست که گوید السلام علیکم.

هر چه ازین یازده بیرون است، از جمله سنن نمازست. و هیأت و آداب آن اگر بجای آرد، نماز وی بصفت کمال بود، و اگر چیزی از آن بگذارد، بر وی سجود سهو نیست، مگر در چهار سنت، که این چهار بسجود سهو جبر کنند: یکی نشستن در تشهد اول، دیگر التحیات خواندن در آن، سوم درود دادن بر رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در آن، چهارم قنوت، اگر ازین چهار سنت یکی بگذارد یا همه بگذارد سجود سهو بجای آن بیستد.

و بعضی علماء حصر جمله ارکان نماز کرده‌اند و سنن آن بر شمرده‌اند، گفته‌اند چهارده رکن است و سی و پنج سنت، و شرح این از کتب فقه طلب باید کرد که اینجا بیش ازین احتمال نکند. و بدان که نماز کردن باذان و اقامت باین ترتیب که شرع فرموده خاصیت این امّت است، بحکم آن خبر که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: اعطیتم ما لم یعط احد من الامم، ان اللَّه جعل قربانکم الاستغفار و جعل صلوتکم الخمس بالاذان و الاقامة، و لم تصلها امة قبلکم فحافظوا علی صلوتکم، و ایّ عبد صلی صلاة الفریضة ثم استغفر اللَّه عشر مرات، لم یقم من مقامه حتی یغفر له ذنوبه و لو کانت مثل رمل عالج و جبال تهامة»

حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی‌ علما را خلاف است که صلاة وسطی کدامست. بعضی گفتند نماز بامداد است، بعضی گفتند نماز پیشین است. و درست‌تر آنست، که نماز دیگر است، از بهر آن که دو نماز روز از یک سوی دارد، یکی در تاریکی و یکی در روشنایی، و دو نماز است از یک وی یکی در روشنایی و یکی در تاریکی روز احزاب نماز دیگر از رسول خدا فائت شد از وقت، کافران را گفت‌ «ملأ اللَّه قلوبهم و قبورهم و بیوتهم نارا شغلونا عن صلاة الوسطی» و درست است از مصطفی که گفت روز میغ تعجیل کنید بنماز دیگر، که هر کس که هنگام وقت نماز دیگر ازو فائت شد، همچنانست که وی را بی کس و بی چیز کردند «کانما وتر اهله و ماله» سلیمان پیغامبر که اسبان را کشت، هم بر رنج آن کشت که او را مشغول کرده بودند از اول وقت نماز دیگر.

و یوشع بن نون در غزائی مشغول بود فتح نزدیک آمد، وقت نماز دیگر تنگ در آمد، دعا کرد اللَّه تعالی خورشید بروی نگه داشت بر جای، تا وی بر دشمن دست یافت و نماز دیگر کرد. و گفته‌اند که نماز دیگر از بهر آن عصر خوانند از تنگی که آنست و از کراهت که در تأخیر است. و مرد را که سوگند دهند بایمان مغلظه در شرع، بعد از نماز دیگر دهند، و ذلک فی قوله تعالی تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ.

و تخصیص نماز دیگر بمحافظه نه از آن است که در نمازهای دیگر تضییع رواست، لکن فضل و شرف نماز دیگر را گفت بر همه نمازها، مثال این آنست که ماههای حرام را گفت فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ گفت ماهها دوازده است: چهار از آن ماه حرام است نگر تا ظلم نکنید بر خویشتن درین ماههای حرام یعنی که ظلم بر خویشتن در همه ماهها صعب است و در این ماههای حرام صعب‌تر، از آنک حرمت و شرف این ماه حرام بیش است از آن ماههای دیگر، همچنین تضییع نمازها صعب است، اما تضییع نماز دیگر صعب تر از آن، که رقم تخصیص دارد و نشان تفضیل. قومی گفتند که این صلاة وسطی نماز پنج گانه است در میان پنج رکن مسلمانی. و این قول بعید است و اختیار آنست که از پیش رفت. و ذکر صلاة وسطی رد است بر کوفیان، که فرائض نماز بشش برده‌اند و وتر در آن گرفته، و اگر چنان بودی صلاة وسطی متصور نبودی و این بر کس پوشیده نشود. و قول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ان اللَّه زادکم صلاة لم یرد بذلک صلاة سادسة و معناه زادکم فی تطوعکم و نوافلکم وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ ای مطیعین، روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم انه قال «کل قنوت فی القرآن فهو طاعة» میگوید شما که مؤمنانید و امت مصطفی اید خدای را نماز کنید بفرمان برداری و پرستگاری، نه چنان که اهل ملتهای دیگر میکنند، که هر کسی در آن ملت خویش نماز میکند و با آن نماز نافرمانی و عصیان میکند. و گفته‌اند که معنی قنوت قیام است در نماز. از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم پرسیدند که کدام نماز فاضلتر؟

فقال «طول القنوت» گفت آن نماز که قیام آن درازتر و تمامتر بود، و منه قوله تعالی: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ای من هو مصلّ آناء اللیل. فسمی الصلوات قنوتا، لانها بالقیام تکون، و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «مثل المجاهد فی سبیل اللَّه کمثل القانت الصائم» یعنی المصلی الصائم، ثم قیل للدعاء قنوت، لانه انما یدعوا به قائما فی الصلوات قبل الرکوع او بعده.

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً ای اذا خفتم فی مطاردة العدو و التحام القتال و غیره، صلّوا مشاة او فرسانا کیف ما امکنکم، مستقبلی القبلة و غیر مستقبلها. میگوید اگر ترسید از دشمن یا از سبع یا از سیل یا از زخم مار یا از نهیب آتش، نماز فریضه بوقت خویش میکنید چنانک توانید، روی بقبله و پهلو بقبله و پشت بر قبله، ایستاده و تازیان و گردان، یعنی آن گه که در نماز می‌ایستد روی ستور بقبله گرداند و رکوع می‌نماید و سجود فروتر از رکوع می‌نماید. و تا تواند روی با پس نکند. و اگر مضطر ماند فرو می‌آید و بر می‌نشیند و زخم می‌زند. رسول خدا سه بار نماز خوف کرده است از سه گونه: بذات الرقاع و ببطن النخلة و بعسفان هر جای بر حسب حال ضرورت که دشمن از پس پشت بود دیگر کرد، و که دشمن میان او بود و میان قبله دیگر کرد، و که دشمن گردان بود و درهم افتاده دیگر کرد. و شرح این در سورة النساء بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه تعالی.

فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ الآیة.... ذکر اینجا نماز است و از بهر آن ذکر خواند که نماز سر تا سر از ذکر خالی نیست، چنانک گفت وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی یعنی نماز بپای دار پیوستن یاد مرا، فَإِذا أَمِنْتُمْ میگوید و آن گه که ایمن شدید از دشمن، نمازهای پنجگانه باوقات و شرایط و حقوق آن بپای دارید.

کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ همچنانک در شما آموخت آنچه ندانستید یعنی نماز کردن در حال بیم و ترس از دشمن، این همچنانست که آنجا گفت وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ جای دیگر این منت علی الخصوص بر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم نهاد، تشریف وی را گفت‌ «و علّمک ما لم تکن تعلم و کان فضل اللَّه علیک عظما».

وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً الآیة.... قراءة ابو عمر و ابن عامر و حمزه و حفص وَصِیَّةً بنصب است، ای اوصی اللَّه وصیة، دیگران برفع خوانند ای کتبت علیهم وصیة. در ابتداء اسلام پیش از آنک آیات مواریث آمد زنان را از شوهران نصیبی از میراث نبود، اما شوهر چون بمردی بر زن یک سال عدت بودی، و در آن یک سال نفقه وی طعام و کسوت و سکنی بر ترکه شوهر بودی، ما دام که از جای عدت بطوع بیرون نیامدی، اگر بیرون آمدی نفقه بیفتادی. پس چون آیات مواریث آمد، از نفقه یک سال منسوخ گشت بنصیب میراث، گاه ربع و گاه ثمن. و یک سال عدت منسوخ شد بچهار ماه و ده روز، و ذلک فی قوله یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً قوله: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ الآیة.... معنی این آیت همانست که از پیش رفت، از ذکر متعت و احکام آن. و زیادت بیان درین آیت آنست که جمله مطلقات را پیش از مسیس متعت واجب کرد. و در آیت پیش خصوصا زنانی را گفت که ایشان را طلاق پیش از مسیس دهند. و بحکم این آیت علی ع گفت: «لکل مؤمنة مطلقة حرة او امة متعة»

و تلا هذه الآیة وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ. ابن زید گفت چون آیت آمد مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مطلّقة را متعت دهید که متعت واجب است بر نیکوکاران، مردی گفت از جمله مسلمانان، اگر خواهم کنم و اگر خواهم نکنم، که این احسانی است نه بر همه مسلمانان واجب کرده که بر محسنان واجب کرده، چنانک گفت حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ پس رب العزة گفت درین آیت: حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ ای الذین یتّقون الشرک، این متعت واجب است بر هر که مسلمان است، از شرک باز پرهیزنده کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ روایت کنند از علی ع که عقل بر دو ضرب است: مطبوع و مسموع. و کمال بنده در دینداری وی بآنست که این هر دو عقل او را جمع شوند، اول مطبوعی که بنده بآن مکلف شود، و خطاب شرع بآن متوجه گردد، و آن آنست که مصطفی گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «ان اللَّه تعالی لما خلق العقل قال له اقبل فاقبل، ثم قال له ادبر فادبر، ثم قال و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا اکرم علی منک بک آخذ و بک اعطی».

دیگر عقل مسموعی آنست: که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «یا علی اذا أ تقرب الناس لی الناس الی خالقهم بالصلاة و الصوم فتقرب الیه بانواع العقل، تسبقهم بالدرجات و الزلفی عند الناس فی الدنیا و عند اللَّه فی الآخرة»

و حقیقت این عقل بایمان و تقوی و اخلاص باز گردد. و آن آنست که در قرآن جایها گفته أَ فَلا تَعْقِلُونَ؟ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ و هو المشار الیه‌

بقوله صلی اللَّه علیه و آله و سلم: «قسّم اللَّه العقل علی ثلاثة اجزاء فمن کانت فیه کمل عقله و من لم تکن فیه فلا عقل له: حسن المعرفة باللّه، و حسن الطاعة للَّه، و حسن الصبر علی امر اللَّه».

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ الآیة... یعنی الم تخبر، این رؤیت دل است که آن را علم گویند، نه رؤیت چشم که عیان باشد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آن قوم را بعیان در نیافت، اما برؤیت دل بدید و بدانست، از آنک اللَّه تعالی بوی خبر کرد و آگاهی داد. أَ لَمْ تَرَ میگوید نبینی ایشان را، ندانسته‌ای قصه ایشان که از سرایهای خود بیرون رفتند به پرهیز از طاعون، گفته‌اند که امت حزقیل اند، مقاتل و کلبی گفتند: هشت هزار بودند، سدی گفت سی و اند هزار بودند، و چهل هزار گفته‌اند، و هفتاد هزار گفته‌اند. علی الجمله عددی بسیار بودند که اللَّه میگوید وَ هُمْ أُلُوفٌ. در زمین ایشان طاعون افتاد بیرون رفتند تا از طاعون بگریزند و قصد رود باری کردند، چون در آن رودبار همه بهم آمدند فریشته بانگ بریشان زد، بر یک جای همه بمردند، آفتاب بریشان تافت بگندیدند.

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «اذا سمعتم بهذا الوباء ببلد فلا تقدّموا علیه، و اذا وقع علیه و انتم فیه فلا تخرجوا فرارا منه»

و سألت عائشة النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم عن الطاعون، فقال لها انه کان عذابا یبعثه اللَّه علی من یشاء و یجعله رحمة للمؤمنین، فایّما عبد وقع الطاعون فاقام فی بلده صابرا محتسبا و علم انّه لن یصیبه الا ما کتب اللَّه له، فله اجر شهید.»

پس پیغامبر ایشان حزقیل فرا رسید و ایشان را چنان دید، اندوهگن گشت، بگریست و دعا کرد. اللَّه تعالی ایشان را زنده کرد بعد از هشت روز و فرا پیش وی کرد، و آن نتن که از اثر مرگ بریشان بود، بریشان بماند و هنوز در نسل ایشان از اولاد یهود مانده است. حزقیل پیغامبری بود از بنی اسرائیل سوم موسی، که بعد از موسی یوشع بن نون بود، پس کالب بن یوفنا، پس حزقیل. و او را ابن العجوز میگفتند از آنک مادر وی پیر زنی بود نازاینده، از خدای عز و جل این فرزند بپیری خواست و او را بداد، مقاتل گفت: حزقیل ذو الکفل است، و انما سمی ذو الکفل لانه تکفل سبعین نبیا، و انجاهم من القتل، فقال لهم اذهبوا فانی ان قتلت کان خیرا من ان تقتلوا جمیعا، فلما جاء الیهود و سالوا حزقیل عن الانبیاء السبعین، قال انهم ذهبوا و لا ادری این هم. و منع اللَّه ذا الکفل من الیهود إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ از روی معنی هر دو ناس یکسان نه اند. اول گفت لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ این ناس عموم مردم‌اند که نعمت و فضل اللَّه بر همه روانست. پس گفت وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ این ناس علی الخصوص اهل شکراند و ایشان جز مکلفان نه اند، که شکر بر اهل تکلیف واجب است، فکانه قال و لکن اکثر المکلفین لا یشکرون ازین جهت اکثر الناس گفت و اکثرهم نگفت، میگوید ای بسا نواخت که از آفریدگار بر بندگان است، ای بسا نیکو کاری که از اللَّه بریشانست لکن ایشان سپاسداری نمیکنند، و شکر آن نعمت بجای نمی‌آرند. شب معراج چون مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بحضرت عزت رسید اللَّه تعالی شکایت این امت با وی کرد گفت «یا محمد لم اکلفهم عمل الغد و هم یطلبون منی رزق غد، یا محمد سمیت نفسی معزا و مذلا و هم یطلبون العز من سوای. و یطلبون الحاجة من غیری، یاکلون رزقی و یشکرون غیری» پس در عقب قصه امت حزقیل امت محمد را گفت: وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الآیة... شما چون ایشان مباشید که از مرگ می‌بگریختند، جنگ کنید با دشمن دین و در راه خدا بکوشید، و در قتال دشمن از بیم مرگ به مگریزید، که گریختن از مرگ شما را سود ندارد، چنانک آن قوم را سود نداشت، «قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ.» آورده‌اند که سلیمان صلّی اللَّه علیه و آله و سلم روزی نشسته بود و ندیمی با وی، ملک الموت در آمد و تیز در روی آن ندیم می‌نگریست، پس چون بیرون شد آن ندیم از سلیمان پرسید که این چه کس بود که چنین تیز در من می‌نگرست؟ سلیمان گفت ملک الموت بود، ندیم بترسید، از وی درخواست که باد را فرماید تا وی را بزمین هندوستان برد سلیمان باد را فرمان داد تا وی را بزمین هندوستان برد، پس هم در ساعة ملک الموت باز آمد، سلیمان از وی پرسید که آن تیز نگرستن تو در آن ندیم ما چه بود؟ گفت عجب آمد مرا که فرموده بودند تا جان وی همین ساعة در زمین هندوستان قبض کنم، و مسافتی عظیم میدیدم میان این مرد و میان آن زمین، پس تعجب میکردم تا خود چون بود این حال؟ و چنین افتاد که دیدی! وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ الآیة... بدانید که اللَّه شنواست و دانا، در شنوایی یکتا و در دانایی بی‌همتا، اگرش بخوانی شنود دعاء تو، و رنه خوانی داند حال تو.

یحکی عن بعضهم انه قال کنت جائعا فقلت لبعض معارفی انی جائع، فلم یفتح لی من قبله شی‌ء، فمضیت فوجدت درهما ملقی فی الطریق، فرفعته فاذا هو مکتوب علیه، أما کان اللَّه عالما بجوعک حتی قلت آنی جائع؟