گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

در ماه چه روشنی که در روی تو نیست

ور خلد چه خرمی که در کوی تو نیست

مشک ختنی چو زلف خوشبوی تو نیست

یکسر هنری عیب تو جز خوی تو نیست

عطار

گفتم: «کس را روی تو و موی تو نیست

تیر مژه و کمان ابروی تو نیست»

چشمش به زبانِ حال گفتا: «از تیر

مگریز که این کمان به بازوی تو نیست»

مولانا

خویی به جهان خوبتر از خوی تو نیست

دل نیست که او معتکف کوی تو نیست

موی سر چیست جمله سرهای جهان

چون مینگرم فدای یک موی تو نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه