|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از اندوه و غم ناشی از مرگ شاه صحبت میکند. او بیان میکند که روزهایش بدون حضور شاه تاریک و سیاه شده است و از بیرویی او چشمانش را میدوزد. شاعر به دنبال سلاحی است تا از اشکهایش خون بریزد و این احساس اندوه خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: مرگ تو باعث شده روزهای من تاریک و سیاه شود، و به خاطر نبودنت، چشمانم را میدوزم تا دیگر نتوانم تو را ببینم.
هوش مصنوعی: ای کاش تیغ تو کجا است تا من یاد بگیرم چگونه از چشمانم خون بریزم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیده همه شب ز خواب خوش بردوزم
بر تن گریم چو شمع و از دل سوزم
از آرزوی خیال جان افروزم
در آرزوی خواب شبی تا روزم
چون در شب هجر تو فرو شد روزم
واندر غم تو نیست کسی دلسوزم
آن به که ذخیره از سخن پردازم
وز جان به لب رسیده لب بردوزم
گاه از شادی چو شمع میافروزم
گاهی چو چراغی از غمش میسوزم
حیران شده و عجب فروماندهام
گوید: «بمدان آنچه ترا آموزم»
نه یار نوازد بکرم یک روزم
نه بخت که بر وصل کند پیروزم
چون شمع برابر رخش گه گاهی
از دور نگه میکنم و میسوزم
مشتاق جمال روی جان افروزم
از آتش شوق دایما می سوزم
معشوق چو شد معلم اسرارم
در مکتب عشق عاشقی آموزم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.