گر سر زلف تو از باد پریشان نشود
خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود
وه ازان روی مرا جان به لب آمد،یارب
که گرفتار به دل هیچ مسلمانان نشود
ای مسلمانان، آن موی ببندید آخر
چه کند، این دل مسکین که پریشان نشود؟
من گناه دل دیوانه خود می دانم
عشقبازست و همه عمر به سامان نشود
یارب، از رنج دل ماش نگیری، هر چند
که جفاها کند و هیچ پشیمان نشود
مردمان در من و بیهوشی من حیرانند
من در آن کس که ترا بیند و حیران نشود
هم به حق نمک خود که نگهدار دلم
گر چه کس بر جگر سوخته مهمان نشود
اندرین قحط وفا گر چه که طوفان آرم
هرگز این نرخ در ایام تو ارزان نشود
لذت عشق ندانند اسیران مراد
که مگس قند بجوید، به نمکدان نشود
خسرو آهوی رمیده ست ز خوبان که برو
گر دل شیر نهی، بیش پریشان نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ درد و رنج عاشقانه و احساسات عمیق انسانی است. شاعر به پریشانی و بیتابی دل خود اشاره میکند که ناشی از زیبایی و جذبهٔ معشوق است. او میگوید که اگر موهای معشوق به باد پریشان نشود، دیگران هم از سادگی و حیرانی رها خواهند شد. شاعر به خداوند دعا میکند که از رنج دل او نکاهد، حتی اگر معشوقش نسبت به او بیرحم باشد و پشیمان نشود. همچنین اشاره میکند که عشق واقعی را تنها کسانی درک میکنند که خود در جستجوی عشق هستند و تأکید میکند که وجود زیبایی در زندگی، همیشه موجب پریشانی دل عاشقان است. در نهایت، شاعر به تلخی و سختی عشق اشاره میکند و این که عشق واقعی، بهایی سنگین دارد که هرگز کاهش نمییابد.
هوش مصنوعی: اگر موهای تو از باد به هم نریزد، مردم بیچاره هرگز اینقدر دلشکسته و سردرگم نمیشوند.
هوش مصنوعی: آه از آن چهره که جانم را به لب رسانده است، کاش که هیچ مسلمان دیگری گرفتار درد و suffering نشود.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، چرا موی خود را ببندید؟ در حالی که دل این مسکین نمیتواند آرام بگیرد و در آشفتگی است.
هوش مصنوعی: من میدانم که دل دیوانهام گناهی دارد، چرا که عشق ورزیدن است و در تمام عمر به آرامش نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: ای خدای من، از درد و رنجی که به دل من میزند نگزین، هرچند که او بدی کند و هرگز پشیمان نشود.
هوش مصنوعی: مردم در حالتی از گیجی و سردرگمی به سر میبرند، اما من در مورد کسی فکر میکنم که تو را ببیند و نتواند حیرت و شگفتی خود را پنهان کند.
هوش مصنوعی: من به امانت و وفای خود نسبت به دوستیم ادامه میدهم، هرچند که هیچکس نمیتواند به درد و رنج من توجه کند و در کنارم بماند.
هوش مصنوعی: در این زمان که وفا کم یاب شده و بحرانها بر سر راه است، حتی اگر تلاش کنم، هرگز قیمت این ارزش در دوران تو پایین نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: عاشقان واقعی از لذت عشق آگاهند، اما کسانی که در بند تمنیات دنیایی هستند، نمیتوانند این لذت را درک کنند. مانند مگسی که به دنبال قند است و هرگز نمیتواند به نمکدان دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: خسرو مانند آهوئی است که از خوبان فرار کرده؛ اگر دلی شجاع داشته باشی و به او نزدیک شوی، او خیلی نگران نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را
تا دو چشمت، ز جگرمایه، چو طوفان نشود
در تماشای ره عشق نیابی تو درست
[...]
گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کَرَم کُن که نه چندان هنر است
حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود
گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض
[...]
گرچه کار دلم از صبر به سامان نشود
هم صبوری که کس از صبر پشیمان نشود
جانِ ثابتقدم آن است که در راهِ وفا
خاکِ ره گردد و یک ذره پریشان نشود
آنکه صد سال پرستنده بود لعبت چین
[...]
طاعت ناقص من موجب غفران نشود
راضیم گر مدد علت عصیان نشود
وعظ من گرد فشانندهٔ عصیان نشود
آستین عسل آلودهٔ مگس ران نشود
نیست در خوان محبت خورشی غیر نمک
لخت دل هر که نیندوخته مهمان نشود
کشوری هست که در وی رود از کفر سخن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.