گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

باز آرزوی آن بت چین می‌کند مرا

معلوم شد که فتنه کمین می‌کند مرا

می‌خواندم گدای خود و گویی آن زمان

ملک دو کون زیر نگین می‌کند مرا

از من مپرس کز چه دل دوست شد به باد

در وی ببین که بی دل و دین می‌کند مرا

نه من به اختیار چنین مست و بی‌خودم

چیزی‌ست در دلم که چنین می‌کند مرا

آه از تو می‌کنند همه عاشقان و من

از دست دل که سوخته، این می‌کند مرا

صد منت خیال تو بر خسرو است، از آنک

گه‌گه به خواب با تو قرین می‌کند مرا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode