آنکه دلم شیفته روی اوست
شیفته تر می کندم این چه خوست؟
دوش بگفتم که دهانیت نیست
گفت که بسیار درین گفتگوست
به که رخ از خلق بپوشد، ازآنک
دیده بد آفت روی نکوست
هستی من رفت و خیالش نماند
این که تو بینی نه منم، بلکه اوست
عاشقم، ار گریه کنم عیب نیست
آب که بر روی من است آب جوست
بس که دل گمشده جویم به خاک
قامت من بین که چگونه دو توست
ترک جهان بینیم با وصل یار
کار جهان بین که چها آرزوست
خسرو از این گونه که در خود گم است
عاقبتش در طلب و جستجوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمن اگر دوست شود چند بار
صاحب عقلش نشمارد به دوست
مار همانست به سیرت که هست
ورچه به صورت به در آید ز پوست
هر طرفی سحر بیانی نوست
ریزهٔ چین کمتر شان خسروست
نیست مرا دوستر از دوست دوست
اوست مرا دوست مرا دوست اوست
دم ز رخ دوست زند آینه
در نظر مردم از آن دوست روست
دل خم ابروی تو دارد هوس
[...]
آدمی از بهر شناسای اوست
گر بشناسی تو خدا را نکوست
دیده جهان بین نشود جز به دوست
کور بود هر که نه بینا به اوست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.