دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من تویی
بوی سمن نمی کشم، زانکه بهار من تویی
روی زمین گر از صبا سیرگه شکوفه شد
من چه گره کنم از آن، لاله عذرا من تویی
گر ز قرار می رود هوش من از تو، گو برو
من به قرار خود خوشم، هوش و قرار من تویی
گر چه سوار آسمان خانه به خانه می رود
کی نگرم به سوی او، فتنه سوار من تویی
چشم من از نگار خون نقش تو می کند به رخ
دل بنهم به نقش او هر چه نگار من تویی
خسرو خسته بر درت کشته تیر غمزه شد
هیچ نگفتی، ای فلان، کشته زار من تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.