گنجور

 
کمال خجندی

بده ساقی شراب ارغوانی

که بی می خوش نباشد زندگانی

چو ایام جوانی را عوض نیست

به شادی بگذرانش تاتوانی

جوانی کو نباشد مست و عاشق

چه لذت یابد از عمر و جوانی

سبک سانی به من رطل گران ده

که خود را وارهانم زاین گرانی

فریدون فری و سلطان عادل

عظیم الشان و سلطان زمانی

چو دور داور سلطان اویس است

چرا باشم دمی بی شادمانی

نهال عشرت ما بارور شد

ومنها بحبسی ثم الأمانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
دقیقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی

کسایی

به جام اندر تو پنداری روان است

و لیکن گر روان دانی روانی

به ماهی ماند ، آبستن به مریخ

بزاید ، چون فراز لب رسانی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

ابوالفضل بیهقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی‌

و لیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه