از گریه مرا خانه چشم آب گرفته است
وز نه ما چشم ترا خواب گرفته است
دارد گرمی زلف تو پیوسته بر ابرو
گونی دلت از صحبت احباب گرفته است
از بار گهر گرچه بناگوش تو آزرد
صد گوش به عذرش در سیراب گرفته است
با طلعت تو شمع چه حاجت شب ما را
چون روشنی از پرتو مهتاب گرفته است
چون عابد پر حیله به صد مکر و فن آن چشم
پوشیده به گوشه محراب گرفته است
زاهد که بجز روزه و کنجی نگرفتی
با یاد لبت جام میناب گرفته است
بفرست کمال این غزل تر سوی تبریز
چون سیل سرشکت ره سرخاب گرفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و دردهای عاشقانه شاعر است. او از گریه و غم خود میگوید که چشمانش را پرآب کرده است و شبهای بیخوابی را تجربه کرده. زلف محبوب او بر ابرویش گرما میآورد و دوستش از صحبت دیگران دلی پر درد دارد. شاعر حتی با وجود معصومیت و زیبایی محبوبش، احساس میکند که نیازی به شمع ندارد زیرا نور او خود به اندازه کافی روشنیبخش است. او همچنین به عابدی اشاره میکند که با حیلههایش در تلاش است و زاهدی که تنها به روزه و ریاضت اکتفا کرده، اما به یاد لب محبوبش دلش شاد میشود. در پایان، شاعر درخواست ارسال این غزل را به تبریز دارد، چون اشکهایش مانند سیل بر روی سرخاب میریزد.
هوش مصنوعی: از بکا و اشک من، چشمانم پر از آب و اندوه شده است و خواب از چشمانت رفته است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که زیبایی و جذابیت زلف تو همیشه بر چهرهات تاثیر گذاشته و دل تو به خاطر صحبتهای دوستان و آشنایانت دچار تغییر و تزلزل شده است.
هوش مصنوعی: هر چند که سنگینی بار اندوه بر دوش تو سنگینی کرده است، اما بسیاری به خاطر تو و به خاطر این درد ساکت ماندهاند و آرامش خود را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: با دیدن چهره تو، دیگر به شمع نیاز نداریم، چون روشنی ما از نور ماه تأمین شده است.
هوش مصنوعی: مردی که به عبادت میپردازد، با زیرکی و تدبیر، به شیوههای گوناگون تظاهر میکند و در حالی که به عبادت مشغول است، در گوشهای از معبد نشسته است.
هوش مصنوعی: زاهدی که فقط به روزه و نشستن در گوشهای اکتفا کرده، با یاد لبهای تو، جام می ناب را در دست گرفته است.
هوش مصنوعی: بفرست این غزل زیبا را به تبریز، چون مانند سیل اشک، سرخی آن را به دوش کشیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در پرده شب هر که می ناب گرفته است
از دست خضر در ظلمات آب گرفته است
شمع سر بالین بودش دولت بیدار
آن را که خیال تو رگ خواب گرفته است
از روشنی عاریتی دل نگشاید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.