گنجور

 
کمال خجندی

آن سرو که آمد بر ما از چمن کیست

وان غنچه که دلها شد ازو خون دهن کیست

آن میوه که از باغ بهشت است درختش

کار نزدیک دهن آمده سیب ذقن کیست

چون طلعت خورشید که پوشید غبارش

زیر خط ریحان رخ چون باسمن کیست

در دامن گل چاک فتادست ز هر سو

ای باد صبا بوی تو از پیرهن کیست

در جامه که باشد ببر از آب شود تر

آن آب کزو جامه نشد تر بدن کیست

آن خرقه که از دست تو صد پاره نباشد

در صومعه از گوشه نشینان بتن کیست

احسنت کمال این نه غزل آب حیات است

امروز بدین لطف و روانی سخن کیست

 
 
 
فصیحی هروی

آن سرو خرامان که گذشت از چمن کیست

و آن شمع برافروخته از انجمن کیست

شمعی که چراغ دل ما روشن ازو شد

روشن شود ای کاش که در انجمن کیست

جان یافتم از بوی تو ای باد سحرگاه

[...]

صائب تبریزی

خورشید نقاب رخ چون یاسمن کیست؟

پیراهن صبح آینه دان بدن کیست؟

چون راه سخن نیست در آن غنچه مستور

گوش دو جهان تنگ شکر از سخن کیست؟

رخسار که روشنگر آیینه روزست؟

[...]

حزین لاهیجی

بی باده سیه مست، شب از یاسمن کیست؟

فیض سحر از سینهٔ گل پیرهن کیست؟

نظّاره، خیال کِه در آغوش کشیده ست؟

حیران نگهی، آینه دار بدن کیست؟

شد صفحهٔ من، جزیه ستان ورق گل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه