نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش
دلیلی روشن است اینکه چراغی زبر دامانش
هر آن شمعی که در مجلس نهی با روی او ساقی
چو خود را در میان بیند روان برخیز و بنشانش
دل ریش ار چه راز خود ز جان در پرده می دارد
نباشد بر تو پوشیده جراحتهای پنهانش
زفات سرو را خواندم فرو گفنا محالست این
تو باری سوسن این معنی چو میدانی فرو خوانش
بچوگان سر زلفش بگو میکن صبه بازی
ولی زنهار بازی نیست با گوی زنخدانش
به رویت دعوی خوبی چو دامن گیر شد گل را
بدین تهمته نمیداره صبا دست از گریبانش
سر زلف سمن سای تو طاوسی است پنداری
که پایه بسته می دارند در صحن گلستانش
بگو آن سرو قد خوش دار چون من عندلیبی را
که در قرنی بدست آید چومن مرغی خوش الحانش
کمال ار یک سخن زین شعر در خاک عراق افتد
چو مو در عین باریکی بجو در چشم سلمانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر به توصیف زلف پریشان و دلکش معشوق، که همچون چراغی در دلها میتابد، میپردازد و به شمعهایی که در مجلس به دور او میرقصند، اشاره میکند. او همچنین از درد و جراحتهای پنهان دل سخن میگوید و زیبایی معشوق را با گل و سرو تشبیه میکند. شاعر از معشوق درخواست میکند تا به زیبایی خود ادامه دهد و تأکید میکند که عشق و زیبایی او مانند گلی است که هیچ نیرویی نمیتواند از آن دست بکشد. در نهایت، شاعر به تماشای و ستایش زیبایی معشوق میپردازد و آن را بینظیر میداند.
هوش مصنوعی: سر زلف پریشان او، نشانی از شیروان دارد و این موضوع به روشنی بیانگر این است که او مانند چراغی در دامانش میدرخشد.
هوش مصنوعی: هر شمعی که در مجلس قرار میگیره، اگر چهرهی تو رو ببینه، باید از جا برخیزه و خودش رو به حالت نشسته درآورد.
هوش مصنوعی: اگرچه دل شکستهام راز خود را از جان پنهان نگه داشته است، اما نباید برای تو پوشیده باشد زخمهای نهانش.
هوش مصنوعی: من به سر و قامت تو به اندازهی زیباییات توجه کردم و میدانم که تو مثل گل سوسن و بینظیری. این زیباییات در دل من جاودانه است.
هوش مصنوعی: به بچهها بگو که بازی با زلفهای او جذاب است، اما باید مراقب باشند چرا که این بازی واقعی نیست و به خطر میافتند.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی چهرهات مانند یک ادعای خوب و جذاب، دل را به خود جذب میکند، به گل برمیخورد و در برابر این اتهام، نسیم صبح نمیتواند از آن فاصله بگیرد و به آن بیتوجهی کند.
هوش مصنوعی: موهای زیبای تو همچون طاووس زیبا و فریبندهای است که در باغ گلستان خود میتازد. گویی که آنها به شکلی خاص و لطیف بر روی سر تو قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: بگو آن درخت بلند و زیبا مثل من، خوشصدا و خوشلحن است، همانطور که من هم در دل خود یک پرنده خوشآواز دارم که در هنگامهای به دست میآید.
هوش مصنوعی: اگر کمال یک گفتار از این شعر در خاک عراق بیفتد، مانند مویی در چشمان سلمان، باید آن را در دقت و ظرافت جستجو کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟
به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش
منقش جامههاشان را کهشان پوشید فروردین
فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش
همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود
[...]
نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش
علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش
چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش
چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش
نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش
[...]
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش
همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش
اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش
وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش
نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش
[...]
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش
زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش
به یک دم میکند زنده چو عیسی مرده را زان لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.