رخی چنین که تو داری کدام مو دارد
خدا همیشه ز چشم بدت نگه دارد
بکش نخست مرا گر گه محبت تست
که بنده از همه بسیار تر گنه دارد
غلام آن سگ کویم که چون شناخت مرا
بر آستان تو کمتر ز خاک ره دارد
به چین زلف سیه چشمت آهوی ختن است
که بر کنار گل و سبزه خوابگاه دارد
همیشه تشنه وصلت ز شوق زلف و زنخ
دو دست در رسن و دیده سوی چه دارد
قیامتست بخوبی رخت که در وی زلف
بجرم زیر بری نامه سیه دارد
چو کوس حسن زدی قلب عاشقان مشکن
که تاج و تخت شهان زینت از سیه دارد
کمال فهم سخن نیست در گدا طبعان
سخن در است و تعلق بگوش شه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به عشق و زیبایی اشاره دارند و شاعر با نگاهی عمیق به حالتهای عشق و زیبایی معشوق مینگرد. او از عشق و وابستگی خود به معشوق صحبت میکند و میگوید که حتی گناهکارتر از بقیه است. شاعر در وصف زلف و چشمان معشوق به تصویرهایی زیبا و خیالانگیز اشاره میکند و عشقش را همچون عطشی میداند که همواره او را آزرده میکند. در پایان، اشاره به کمال زیبایی میکند و بیان میکند که درک این زیباییها برای دیگران آسان نیست.
هوش مصنوعی: خداوند باید از چشم بد، چهره زیبای تو را حفظ کند، زیرا هیچکس دیگر چنین چهرهای ندارد.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو این است که مرا نخست بکش، خوب است؛ چون من از همه بیشتر گناهان دارم و بندهات هستم.
هوش مصنوعی: من بندۀ آن سگی هستم که وقتی مرا شناخت، نسبت به درگاه تو به خاکی که بر آن میگذرد، کمتر اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: زلف سیاه و چیندار چشمانت مانند آهوهای ختن است که در کنار گل و چمن، جا و خوابگاهی را یافتهاند.
هوش مصنوعی: شخصی به شدت مشتاق وصال معشوق است و از شوق زیباییهای او، دستانش را به دلیلی محکم نگه داشته و چشمانش را به سمت او دوخته است.
هوش مصنوعی: روز قیامت است و زیبایی چهرهات آنقدر جذاب است که زلفهای سیاهت گناهکارانه زیر چهرهات پنهان شده و نامهای سیاه در دست دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای زیبایی به گوش میرسد، دلهای عاشقان را نشکنید، زیرا تسلی و زیبایی پادشاهان نیز از تیرگی و سختی این عشق نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: کمال درک و فهم یک سخن تنها در دست کسانی نیست که استعداد و ذوق آن را دارند؛ بلکه سخن در حقیقت به گوش کسی میخورد که توجه و علاقهای به آن دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان جهان شهریار روی زمین
تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد
شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن
از آنک طلعت تو نور مهر و مه دارد
تو بر سرآمده ای از همه ملوک جهان
[...]
کنون چو در طلبش اشک رو به ره دارد
چگونه عقل رمیده عنان نگه دارد
گشاد روی تو درهای رحمت است و خطت
به نام طالع من نامهٔ سیه دارد
چه طرفه هندوی شوخی ست چشم او یا رب
[...]
چنان ز بیم رقیبان نظر به ره دارد
که یک زمان نتواند مرا نگهدارد
حذر کنید ازان چشم، کاین همان چشم است
که روزگار مرا این چنین سیه دارد
به صد گنه کنم اقرار، تا نداند غیر
[...]
درین محیط چو غواص هرکه ته دارد
چو موج به که سر رشته را نگه دارد
شراب روز دل لاله را سیه دارد
چه حاجت است به شاهد سخن چو ته دارد؟
عنان سیل سبکرو به دست خودرایی است
[...]
نه مهر، خوبی روی ترا نه مه دارد
خدا ز چشم بدت ای پسر نگه دارد
ترا ز ده نگذشته است سال و مهر رخت
هزار طعنه به ماه چهارده دارد
کجا روم چکنم حال دل کرا گویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.