دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
شربت خاصی از آن دارالشفا دارد امید
هر کسی دارد از آن حضرت تمنای عطا
مفلس عشق تو تشریف بلا دارد امید
جان و دل تا ذوق آن جور و ستم دریافتند
این ستم دارد توقع آن جفا دارد امید
کشته شمشیر غم یعنی شهید عشق را
زندگی این بس که از تو خونبها دارد امید
دارم امیدی که یابم بر بساط قرب راه
این گدا بنگر که وصل پادشا دارد امید
بر سر راه طلب شد خاک چشم انتظار
همچنان از خاک پایت تونیا دارد امید
دولت بوسیدن پایت نمی یابد کمال
با چنین کوتاه دستی مرحبا دارد امید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان امید و آرزوها در عشق میپردازد. شاعر از داروخانهای سخن میگوید که دردهایش را درمان میکند و به شربتی خاص اشاره میکند که برای بهبود حالش مفید است. هرکس در عشق خود خواستههایی دارد و شاعر خود را فقیر عشق توصیف میکند که در ناامیدی و مشکلات زندگیاش، هنوز امید به عطا و بخشش دارد. او همچنین به ستم و جانسوزی ناشی از عشق اشاره کرده و بر این نکته تأکید دارد که عشق واقعی حتی در سختیها نیز امیدواری به زندگی را به همراه دارد. در نهایت، شاعر خواستار قرب و وصالی است که در زندگیاش نایاب است، و با این وجود امید به بهتر شدن شرایط و رسیدن به آرزوهایش را از دست نمیدهد.
هوش مصنوعی: دل مثل یک داروخانه است که دردها و رنجها را درمان میکند. امید وجود دارد که داروی ویژهای از این مکان درمانی به دست بیاید.
هوش مصنوعی: هر کسی از آن بزرگوار چیزی را میخواهد و آرزوی دریافت بخشش دارد، ولی عاشق تو که کمبود دارد، در این مورد هیچ امید و انتظاری ندارد.
هوش مصنوعی: جان و دل وقتی طعم آن عشق و ستم را احساس کردند، این ستم انتظار دارد و آن جفا امیدی ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر غم عشق جان خود را از دست میدهد، مانند شهیدی است که زندگیاش تنها به خاطر امید به تو ارزش دارد.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که در این مسیر نزدیک شدن به محبوب، فرصتی برای من فراهم شود. در اینجا، این گدا نیز به امید وصال و نزدیکی با پادشاهی است که از آن دور نیست.
هوش مصنوعی: در مسیر جستجوی خود، خاکی که منتظر است همچنان از خاک پای تو امید دارد.
هوش مصنوعی: خوبی و خوشبختی با بوسیدن پای کسی به دست نمیآید. با داشتن چنین رویکردی و دستهای کوتاه، امیدی به کمال نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
چشم جان از خاک پایت توتیا دارد امید
زاهدان از دولت درد نو غافل مانده اند
این سعادت را ز عشقت جان ما دارد امید
روز و شب درد و جفاهای تو میخواهد دلم
[...]
بوسه از کنج دهان دلربا دارد امید
این دل گستاخ را بنگر چها دارد امید
خاک در چشمی که در دوران آن خط غبار
روشنی از سرمه و از توتیا دارد امید
در شمار خودفروشان است در بازار حشر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.