گنجور

 
کمال خجندی

آن سرو قد نگر که چه آزاد می‌رود

وآن غمگسار بین که چه دلشاد می‌رود

به روی سرو قامت گل‌بوی لاله‌رخ

با قد خوش خرام چو شمشاد می‌رود

بر بام هفت قلعه گردون ز بیدلان

هرشب فغان و ناله و فریاد می‌رود

اشک از دمشق دیده ز سودای مصر دل

مانند سیل دجلهٔ بغداد می‌رود

بنیاد جان که داشت بنا بر زمین دل

از سیل بار دیده ز بنیاد می‌رود

بر جان بیدلان ستمکش ز دلبران

در شهر ما نگر که چه بیداد می‌رود

عمر عزیز گر نکنی صرف با بتان

چون خاک راه دانش که بر باد می‌رود

خسرو مدام با لب شیرین نهاده لب

خون جگر ز دیده فرهاد می‌رود

با آن پری پیام کمال ای نسیم صبح

اعلام دادمت مگر از باد می‌رود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

افسوس ازین حیات که بر باد می‌رود

کآیین ما نه بر روش داد می‌رود

هردم ز من که پیروی دیو می‌کنم

بر آسمان فرشته به فریاد می‌رود

وه کاین دل خراب عمارت کجا شود؟

[...]

اهلی شیرازی

عمرم بآه و ناله و فریاد می رود

عمر عزیز من همه بر باد میرود

شیرین نماند و شوری خسرو که ظلم کرد

روز قیامت از دل فرهاد میرود

در هر قدم هزار گرفتار در رهند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
صائب تبریزی

چون غمزه تو بر سر بیداد می‌رود

آسایش از قلمرو ایجاد می‌رود

سرو از چمن برون به دل شاد می‌رود

آزاده هر که می‌زید آزاد می‌رود

دل چیست کز فشار محبت نگردد آب

[...]

فیاض لاهیجی

بلبل ز شیوة تو به فریاد می‌رود

بوی گل از نسیم تو بر باد می‌رود

آواز تیشه مضطرب آید به گوش دل

شیرین مگر به دیدن فرهاد می‌رود!

زین دشت پابرهنه گذشتم چو گردباد

[...]

نیر تبریزی

عمری که بی‌تو ای مه نوشاد می‌رود

سر داده خرمنی است که بر باد می‌رود

دور از کنار یار ز دریای چشم من

رودی‌ست دجلهٔ که به بغداد می‌رود

شیرین به کام‌جویی و پرویز در نشاط

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه