کدام دل که ز عشق تو پای در گل نیست
چه جور کز تو بر آشفتگان بیدل نیست
بفرقت توام از زندگی ملال گرفت
که بی وصال تو از عمر هیچ حاصل نیست
حقیقت است که دارد طبیعت حیوان
کسی که روی تو دید و بطبع مایل نیست
نرفت سیل سرشکم ز آستان تو دور
که رفتن از در دولت طریق سایل نیست
ترا که عقل تمام است ناصحا باری
چرا نصیحت شخصی کنی که عاقل نیست
کمال حسن نرا بر تو چون کنده روشن
که هیچ آینه با آن جبین مقابل نیست
بغایتی برسید اتصال من با دوست
که جز کمال کسی در میانه حایل نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تبیین عشق و دلبستگی شاعر به معشوق میپردازد. شاعر به شدت تحت تأثیر عشق و زیبایی معشوق قرار دارد و اعتراف میکند که زندگی بدون او ملالآور است. او بر این باور است که کسی که به معشوق نگاه کند و به او تمایل نداشته باشد، غیرطبیعی است. شعر همچنین به عمق احساسات و پیوند عاطفی قویای که میان او و معشوقش وجود دارد، اشاره میکند و اعتراف میکند که هیچ چیز نمیتواند این ارتباط را قطع کند. در نهایت، شاعر به زیبایی و کمال معشوق اشاره میکند و آن را بینظیر میداند.
هوش مصنوعی: کدام دلی وجود دارد که به خاطر عشق تو غمگین و در درد نباشد؟ چه شد که هیچیک از آنهایی که از عشق تو پریشان شدهاند، بیدل نیستند؟
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی تو، از زندگی بیحس و حال شدم، چرا که بدون داشتن تو، عمرم هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که زیبایی یا جذابیت تو را میبیند و در عین حال به طور طبیعی تمایل و علاقهای به تو ندارد، در واقع این یک ویژگی انسانی است که در طبیعت او وجود دارد. به عبارتی دیگر، دیدن تو او را به خود جذب نمیکند و او بهطور غریزی نسبت به تو بیتوجه است.
هوش مصنوعی: اشکهای من هرگز از درگاه تو دور نرفتند، زیرا رفتن از در این درگاه به سادگی ممکن نیست.
هوش مصنوعی: چرا شخصی را که عقلش کامل است نصیحت میکنی، وقتی که او خود به خوبی میداند چه درست و چه نادرست است؟
هوش مصنوعی: زیبایی و کمال حسن تو همچون آفتابی درخشان است که هیچ آینهای نمیتواند آن را به درستی نشان دهد.
هوش مصنوعی: به اوج و کمال دوستی رسیدم که دیگر هیچ چیزی نمیتواند ما را از هم جدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه کعبه مقصد نصیب هر دل نیست
ز پا فتادن این راه، کم ز منزل نیست
بهار را به خزان پرده دار می گردند
شکسته رنگی عشاق از ته دل نیست
به مغز بیش رسد فیض گل چو دسته شود
[...]
رخی بغیر رخ دوست در مقابل نیست
ولی چه چاره که بیچاره دیده قابل نیست
وفا مگر که نکو نیست در زمانه که نیست
نکوییی که در این خوی و این شمایل نیست
هزار لطف نهانست در تغافل او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.