سرو قدت روان لبت جان است
جان من این روان من آن است
حلقه حلقه اگر نه مست نواند
در گوش تو از چه غلطان است
یادگارم ز تیر غمزه تو
بر دل خسته داغ پیکان است
دیده در علم دید؛ درانی است
تا در کنار این معانی نه حد باران است
گفتمش مرغ زیرک است دلم
گفت صیاد نیز پردان است
گفتم این میم و هاست روی بتافت
بنگریدش که چون سخن دان است
عشق ما عبر خطت که نیست هنوز
سوز پیدا و دود پنهان است
ختم شد بر کمال لطف سخن
هرچه بعد از کمال نقصان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و نقش عشق و معشوق میپردازد. شاعر از ویژگیهای معشوق خود سخن میگوید و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او به تصویر کشیدن احساساتی چون شگفتی و دلتنگی، و همچنین به تضاد بین عشق و غم میپردازد. معشوق به عنوان منبع زندگی و عشق معرفی میشود، و در پایان اشاره میکند که هرچند عشق به کمال میرسد، اما پس از آن نواقصی نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: قد بلند تو مانند درخت سروی است و لبهای تو زندگیام را به جریان میاندازد. جان من به وجود تو وابسته است و روح من در وجود تو جاری است.
هوش مصنوعی: اگرچه حلقه حلقه در گوش تو مستی وجود ندارد، پس چرا این بیقراری و جنبش هست؟
هوش مصنوعی: یادگار من از تیر نیشگون تو بر دل خسته، نشان زخم و اندوهی است.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به علم و دانش، نشان میدهد که آنچه میبینیم و میدانیم، بینهایت است و حد و مرزی برای آن وجود ندارد، مانند بارانی که همیشه ادامه دارد و هرگز پایان نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که پرنده زیرک و باهوشی است، دل من گفت که شکارچی هم بسیار با دانش و داناست.
هوش مصنوعی: به او گفتم به این میم و ها که بر افروخته است نگاه کن، ببین که چقدر مانند یک سخندان مهارت دارد.
هوش مصنوعی: عشق ما همچنان در حال عبور از مرزهایی است که هنوز آثاری از درد و سوزش آن قابل مشاهده نیست. ابرهای غم و آتش درونی ما، در خفا و پنهان قرار دارند.
هوش مصنوعی: کلام با نهایت لطف و زیبایی به پایان رسید و هر چیزی که بعد از این کمال باشد، دارای نقصان و کاستی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکش خاک روب میدان است
عیسی اش پاسبان ایوان است
تا به غربت فتاد خاقانی
یکدری خانهایش زندان است
نه درون ساختنش توفیق است
نه برون تاختنش امکان است
روی چون عنکبوت در دیوار
[...]
آن جسد را حیات ازین جان است
همه تختند و او سلیمان است
زان صراحی، که جام رضوان است
بادهای ده، که جرعهاش جان است
دعوی عشق کردن آسان است
لیک آن را دلیل و برهان است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.