گنجور

 
کمال خجندی

داغ عشقت بر رخ جانها نشان دولت است

هر که محروم است ازین دولت سزای محنت است

گر بلا افزون فرستی من بدین نعمت هنوز

شکر می گویم که در شکرت مزید نعمت است

از بزرگی گر سگ خود خوانیم که گه رواست

هر که شد خاک درت او را به از صد عزت است

گر به بینی عاشقی در گربه ای زاهد چو اشک

از نظر مگریز کان باران ز ابر رحمت است

زحمت آن در مده ای سر که از ما دوست را

این گرانی بس که جان بر آستان خدمت است

با تو در دوزخ مرا نار وعذاب سلسله

خوشتر از رخسار و زلف حوریان جنت است

نیست جز وصلی ازو در پوزه جان کمال

آفرین بر جان درویشی که صاحب همت است

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ناصر بخارایی

عشق تو دُرٌی ست کان را جان عاشق قیمت است

هر که نتوانست دادن قیمتش بی همت است

می‌کنم بی منتی جان را نثار روی دوست

گر قبول افتد ترا بر جان من صد منت است

تو سهیلی، تا کجا تابی و کی طالع شوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
نسیمی

گر مرا پیش سگانش نیست عزت، دور نیست

حرمت هرکس عزیز من بقدر عزت است

گر پریشان شد دل از زلفش نسیمی! دور نیست

زان که در هریک پریشانیش صد جمعیت است

اهلی شیرازی

این همایون خیمه یارب روضه‌ای از جنت است

یا نموداری مگر از کار گاه قدرت است

همچو طاوس فلک در جلوه حسن است از آن

سایه گستر بر زمین همچون همای دولت است

بر زمین هر سو بصد میخ و طنابش بسته اند

[...]

فضولی

گفت احمد حیدر است از من چو هارون از کلیم

این بیان شرک امر و کمال عزت است

ای که می گویی علی را در نبوت نیست دخل

مشرک امر نبوت نیست حفظ ملت است

شهرتی دارد که چون می رفت از دنیا رسول

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فضولی
کلیم

در شراب صحبت احباب زهر غفلت است

گر به چاه افتد کسی بهتر ز دام صحبت است

منکر آئینه‌اند آن‌ها که اهل عزلت‌اند

خلوتی کابنای جنسی گنجد آنجا کثرت است

با وجود ناتوانی نرگس بیمار او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه