ما بی به روی تو آهم ز ثریا بگذشت
بسیاری دیده دریا شد و هر قطره ز دریا بگذشت
گرچه در مجمع دل درد بود صدرنشین
ناله چون برتر ازو بود به بالا بگذشت
گر صبا آمد و بوی تو ز ما داشت دریغ
شاکریم از تو به هر حال که بر ما بگذشت
چمن جان مرا غنچه شادی بشکفت
تا خیال دهنت در دل شیدا بگذشت
سرو می خواست به پابوس تو آید چون آب
لیکن از جو نتوانست به یک پا بگذشت
بی که فرمودم از آن لب دل خود را پرهیز
صوفی ما نتوانست ز حلوا بگذشت
ای که گفتی ببرم نه تو پیش طبیب
در این رنج که کارم ز مداوا بگذشت
دی بر آن خاک در از جان رمقی داشت کمال
جعل الجنة مثواه همانجا بگذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به تبیین احساسات عمیق و دردهای درونی خود میپردازد. او از عواطفش و تأثیرات زیبایی فردی خاص، مثل محبوبش، سخن میگوید. با وجود دردهایی که در دل دارد، وجود آن فرد و یادش به او آرامش میدهد و او را شکرگزار میکند. شاعر به تصویر چمن و گلهای شادی نیز اشاره میکند که به خاطر یاد آن محبوب شکوفا میشوند. او به مشکلات و موانع راه خود نیز اشاره دارد، از جمله تلاش برای رسیدن به معشوق و ناتوانی در گذر از موانع، که نشان دهنده عشق و علاقه عمیقش به اوست. در نهایت، در اشاره به مرگ و مأوای نهایی، بر این نکته تأکید میکند که عشق و یاد محبوب همچون بهشتی است که در زندگیاش وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیباییات دلمان میسوزد و غم داریم، خیلیها بارها اشک ریخته و عواطفشان را تجربه کردهاند، اما هر یک از این اشکها نیز به صورت قطرهای از دریا گذر کرده است.
هوش مصنوعی: هرچند در محفل دل، درد و رنجی وجود دارد و غم و ناله بر سر زبانهاست، اما چون حالت و حالتی بالاتر از این دردها وجود دارد، آن را پشت سر میگذارد و به بالاتر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی بیاید و بوی تو را از ما به همراه داشته باشد، ماییم که از تو شاکریم به هر نحو که بر ما بگذرد.
هوش مصنوعی: علفزار جان من، مانند گلی سرخوش، شکوفا شد، تا خیال لبهای تو در دل شیدای من گذر کرد.
هوش مصنوعی: سرو (درخت زیبای سرو) میخواست به دیدار تو بیاید و مانند آب با لطافتی خاص به سمت تو بیفتد، اما نتوانست از جوی فراتر رود و یکپا آن را عبور کند.
هوش مصنوعی: صوفی ما نتوانست از خوردن حلوا صرفنظر کند، حتی وقتی که به او گفته بودم که دل خود را از آن پرهیز کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی دردی دارم و باید به دکتر بروم، اما حالا که کارم به اینجا رسیده، دیگر مداوا برای من فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: دیروز بر آن خاک، جانم حالتی داشت که به کمال بهشت جایگاه او بود و همانجا گذر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب که بر انجمن آن شعله سیراب گذشت
عرق شمع ز پیراهن مهتاب گذشت
خنده کبک به کهسار زند تمکینش
آن که از خانه ما تند چو سیلاب گذشت
دوش کان سرو روان سایه به مسجد افکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.