ایکه زلف سیهت بر گل روی آشفتهست
ز آتش روی تو آب گل سوری رفتهست
در دهانت سخنست ارچه به شیرین سخنی
لب شکّر شکنت عذر دهانت گفتهست
همچو خورشید رخ اندر پس دیوار مپوش
زانکه کس چشمهٔ خورشید به گل ننهفتهست
دل گم گشته که بر خاک درت میجستم
گوئیا زلف تو دارد که بسی آشفتهست
چون توانم که ز کویت به ملامت بروم
کاب چشم آمده و دامن من بگرفتهست
از سر زلف درازت نکنم کوته دست
که به هر تار سر زلف تو ماری خفتهست
احتیاجت به چمن نیست که بر سرو قدت
گل دمیدهست و همه ساله بهار اشکفتهست
بس که خواجو همه شب خاک سر کوی ترا
به دو چشم آب فشاندهست و به مژگان رُفتهست
گر کسی گفت که شعرش گهر ناسفتهست
چه زند گوهر ناسفته که گوهر سفتهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است. شاعر به توصیف موهای سیاه و زیبای معشوق میپردازد که باعث به هم ریختن گل روی او شده است. او همچنین به شیرینی صحبتهای معشوق اشاره میکند و به زیبایی لبهای او که شکرین است، اشاره دارد. شاعر بیان میکند که معشوق نباید مانند خورشید پشت دیوار پنهان شود، زیرا زیبایی او باید دیده شود. او از دلی گمشده سخن به میان میآورد که به درگاه معشوق آمده و نمیتواند از عشق او دور شود. در نهایت، شاعر به ارادت و عشق خود به معشوق اشاره کرده و اهمیت شعر خود را به زیبایی معشوق مرتبط میکند. به عبارت دیگر، شعر با احساس عشق و تحسین از معشوق پر شده است.
هوش مصنوعی: زلف سیاه تو بر چهرهی گل تأثیر گذاشته و آن را به هم ریخته است؛ بهطوری که زیبایی و حرارت چهرهات موجب شده تا رنگ گل به سرخی آب تبدیل شود.
هوش مصنوعی: در زبان تو سخنی هست، هرچند که به شیرینی کلامت، با لبهای شیرینت شکری هم گفته شده که عذر و بهانهای برای زبان تو دارد.
هوش مصنوعی: چهرهی خود را مانند خورشید پشت دیوار پنهان نکن، زیرا هیچکس نمیتواند نور خورشید را در گل پنهان کند.
هوش مصنوعی: دل گم و گشتهی من در پی در تو بود و میجست، انگار که زلف تو هم در این بینظمی و آشفتگی نقش دارد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از کوی تو شکایت کنم در حالی که گناهانم مرا در بر گرفته و دامنم را گرفتهاند؟
هوش مصنوعی: من دستم را از طول زلف بلند تو کوتاه نخواهم کرد، زیرا برای هر تار مویی از زلف تو، دشمنی پنهان خفته است.
هوش مصنوعی: نیازی به کسی که به تو توجه کند و برایت کار بزرگی انجام دهد نیست. تو خودت دارای زیبایی و جذابیتی هستی که همیشه درخشان و دلانگیز هستی، مانند گلهایی که در بهار شکفته میشوند.
هوش مصنوعی: خواجو هر شب آنقدر گریه کرده و اشک ریخته که گویا با چشمانش آب بر سر کوی تو میپاشد و این حالت افسردگی و عجز او را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی ادعا کند که شعرش ارزش واقعی ندارد، باید بگوید که پس چه چیزی ارزشمند است و چرا که او خود گوهری را که به آن نمیرسد، فقط در سخنانش بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک
گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست
آستین کرمت بی غرض دنیاوی
صد ره از روی جهان گرد حوادث رفته ست
این سعادت که تو را روی نموده ست هنوز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.