رخشنده تر از مهر رخش ماه ندیدم
خوشتر زره عشق بتان راه ندیدم
عمریست که آن عمر عزیزم بشد از دست
ماهیست که آن طلعت چون ماه ندیدم
دل خواسته بود از من دلداده ولیکن
جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم
آتش زدم از آه درین خرگه نیلی
چون طلعت او بر در خرگاه ندیدم
تا در شکن زلف سیاه تو زدم دست
از دامن دل دست تو کوتاه ندیدم
در مهر تو همره بجز از سایه نجستم
در عشق تو همدم بجز از آه ندیدم
دلگیرتر از چاه زنخدان تو بر ماه
در گوی زنخدان مهی چاه ندیدم
آشفته تر از موت که بر موی کمر گشت
من موی کسی تا بکمرگاه ندیدم
از خرمن سودای تو سرمایه ی خواجو
حاصل بجز از گونه چون کاه ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت محبوبش سخن میگوید و به شدت از فقدان او احساس درد و ناامیدی میکند. او به توصیف چهره و زلف معشوق میپردازد و میگوید که در عمرش هیچگاه زیبایی مانند او را ندیدهاست. عشقش موجب شده که جان و دلش را فدای او کند، اما هرگز به مطلوبش نرسیده است. شاعر از آتش دل و غم عشق سخن میگوید و به زندگی خالی و بیهدفش اشاره میکند، در نهایت، او به باریک شدن انتظاراتش از عشق میپردازد و به این نتیجه میرسد که در عشق تنها حسرت و درد را تجربه کردهاست.
هوش مصنوعی: زیباتر از چهره خورشید، چهره ماه را ندیدم و لذتبخشتر از عشق زیباییهای معشوق را هیچگاه تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: سالهاست که عمر ارزشمندم به پایان رسیده و من هیچگاه چهرهای همچون ماه را ندیدهام.
هوش مصنوعی: دل من خواست که عشق و محبت را از من بگیرد، اما نه تنها دل را فدای آن کردم بلکه جان خود را نیز دادم، با این حال هیچ چیزی که آرزویم بود را نیافتم.
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و حسرتی که دارم، آتشی به دل خود زدهام؛ چون هیچگاه چهرهی او را در این مکان نیلگون ندیدم.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به زلف سیاه تو نزدیک شدم، از دامن دل کناره نگرفتم و هرگز نتوانستم به دست تو دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در محبت تو هیچ همراهی جز سایه پیدا نکردم و در عشق تو هیچ یار و همدمی جز آه و غم نیافتم.
هوش مصنوعی: غمانگیزتر از چالهای که در چانهات است و نگاهی که به ماه دارم، هیچگاه چالهای را ندیدم.
هوش مصنوعی: من از اضطراب و پریشانی به حالتی رسیدهام که حتی در مرگ هم نمیتوانم آرامش بیابم؛ زیرا در تمام زندگیم هرگز موهای کسی را تا کمر ندیدهام.
هوش مصنوعی: من از دنیای عشق تو، جز اندوه و غم چیزی ندیدم. این احساس من مثل کاه است که در مزرعه گم شده و ارزش چندانی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.