ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب
قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب
عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست
می نماید گرد آتش گردی از عنبر در آب
بر گل خودروی رویت کابروی حسن از اوست
سبزه ی سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب
تا بر آب افکند زلفت چنبر از سیلاب چشم
پیکرم بین غرقه در خونست چون چنبر در آب
مردم دریا نیندیشد ز طوفان زان سبب
مردم چشمم فرو بر دست دایم سر در آب
گرچه زر در خاک می جویم که از خاکست زر
روی زردم بین در آب دیده همچون زر در آب
عیب مجنون گو مکن لیلی که شرط عقل نیست
گر نداند حال دردش گو برو بنگر در آب
کشتیی بر خشک میرانیم در دریای عشق
وین تن خاکی ز چشم افتاده چون لنگر در آب
چون بنوک خامه خواجو شرح مشتاقی دهد
چشم خونبارش دراندازد روان دفتر در آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک خط سبز (که نماد عشق و جمال است) میپردازد و آن را به طبیعت و عناصر زیبای دیگری نسبت میدهد. شاعر از مقایسههای زیباییشناسانه استفاده میکند، مانند نیلوفر در آب و قند و عنبر. او همچنین به احساسات غم و اندوه ناشی از عشق اشاره میکند و از غم دل و طلسم عشق میگوید. در نهایت، شعر به تصویری از دوستی و دستنیافتنی بودن محبوب مورد علاقه و خویشتن از درد و رنج عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: خط سبز تو مانند برگ نیلوفر روی آب است، و شور و شوق تو به مانند قند در آب، شیرین و دلنشین است.
هوش مصنوعی: خط دلبرانهات همچون عنبر است که در آتش تیره و سیاه نمایان میشود؛ مانند بخاری که در آب به اطراف پخش میشود.
هوش مصنوعی: بر روی گل، زیبایی صورت تو مانند زیبایی چراغی است که سبزههای پرآب را مانند نیلوfer در آب زیباتر میکند.
هوش مصنوعی: زلفت را بر آب انداختهاند و مانند حلقهای در سیلاب چشم، بدنم همچون حلقهای در آب در خون غرق شده است.
هوش مصنوعی: مردم به دریا فکر نمیکنند و به طوفانهای آن اهمیتی نمیدهند. به همین دلیل، چشمانم دائماً به دستم نزدیک است و سرم را در آب میبردم.
هوش مصنوعی: هرچند که در تلاش هستم تا از خاک، طلا ببرم، اما به خاطر اینکه روی من رنگ زردی دارد، در آب مانند طلا میدرخشم.
هوش مصنوعی: ای عیب و نقص مجنون را به لیلی نسبت نده، چون اینو نمیفهمه که مجنون چه دردی داره. اگر حال او را نمیدانی، برو و در آب نگاه کن تا بفهمی.
هوش مصنوعی: ما در دریای عشق، کشتیای را بر زمین رها میکنیم و این جسم خاکی، مانند لنگری که در آب افتاده، از چشمهایمان دور میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که قلم خواجو درباره عشق و شوق مینویسد، چشمان اشکبارش باعث میشود که روحش در آب جاری شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست و پا گم می کند موج سبک لنگر در آب
خویشتن را می کند گردآوری گوهر در آب
عاشق حیران همان در وصل گرم جستجوست
ماهیان از شوق آب آرند بیرون پر در آب
زنگ کلفت از دل من باده نتوانست برد
[...]
گفتگویت در تبسم میکند شکر در آب
خورده بس لعل لبانت غوطه چون گوهر در آب
اصل معنی یافت چون عارف ز خط عارضت
از بغل آورد بیرون ریخت صد دفتر در آب
دل چو در خون مینشیند شوقش افزون میشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.