دگر وجود ندارد لطیفه ئی ز دهانش
ز هیچکس نشنیدم دقیقه ئی چو میانش
چه آیتست جمالش که با کمال معانی
نمی رسد خرد دوربین بکنه بیانش
اگرچه پسته دهان در جهان بسند و لیکن
بخنده ی نمکین پسته کم بود چو دهانش
چگونه شرح دهد خامه حال ریش درونم
چنین که خون سیه می رود ز تیغ زبانش
شبان تیره خیالست خوابم از غم هجران
ولی چه سود که سلطان چه غم بود ز شبانش
کجا سفینه ی صبرم ازین میان بدر افتد
چرا که بحر مودّت نه ممکنست کرانش
کسی که با تو زمانی دمی برآورد از دل
برون رود ز دل اندیشه ی زمین و زمانش
گمان مبر که روان نبود آب چشم من آندم
که بوستان وجودم نماند آب روانش
لطیفه ئیکه رود در بیان ناله ی خواجو
بر آور از دل و در دم بآسمان برسانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذبهای سلطنتی میپردازد که از وجود محبوبش میجوشد. او بیان میکند که هیچ کس نمیتواند به عمق معانی و زیبایی آن محبوب پی ببرد. اگرچه در دنیا زیباییهای بسیاری وجود دارد، اما لبخند محبوبش بینظیر است و هیچ یک به پای آن نمیرسند. شاعر همچنین از غم جدایی و درد درون خود سخن میگوید و بیان میکند که افکارش تحت تاثیر عشق قرار گرفته و دیگر نمیتواند به مسائل دنیوی فکر کند. او در نهایت تأکید میکند که اشکهایش نشانهی از دست دادن چیزی بسیار ارزشمند در زندگیاش است. شعر به زیبایی احساست عاشقانه و غم جدایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هیچ لطافت و زیبایی از کسی نشنیدم که به شیرینی گفتار او باشد؛ انگار که لحظهای در میان کلامش وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: جمال او چنان زیباییای دارد که هیچ عقل و فهمی نمیتواند به خوبی آن را توصیف کند.
هوش مصنوعی: هرچند که پسته در دنیا خیلی محبوب و خوشمزه است، اما طعم و شیرینی لبهای پسته به اندازهاش نیست و کمتر احساس میشود.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم با قلم توضیح دهم که درونم چه حالتی دارد، طوری که زبانم همچون تیغی، خون سیاهی را به بیرون میريزد؟
هوش مصنوعی: شب پرستاری از خیال، خواب مرا در اندوه جدایی به خود مشغول کرده، اما چه فایده که مواجهه با غم و اندوه، هم برای آن شبان و هم برای من، نتیجهای ندارد.
هوش مصنوعی: دل من در میان دریای محبت غرق شده و نمیدانم چه زمانی میتوانم از این وضعیت خارج شوم، زیرا عمق این عشق بیپایان است و انتهایی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که با تو لحظهای وقت بگذراند، به طور کلی از افکار و نگرانیهای دنیایی خود دور میشود.
هوش مصنوعی: نگران نباش که وقتی چشمانم اشک میریزند، فکر کنی که هیچ چیزی در درونم نیست؛ چرا که این اشکها نشان از خشکی و بیبرگی بوستان وجودم دارد.
هوش مصنوعی: لطیفهای که در دل وجود دارد، با صدای نالههای خواجو بیان شده و باید به سرعت آن را به آسمان برسانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش
مراست ملک سلیمان چو نقد گشت عیانش
پری و دیو نداند ز تختگاه بلندش
که تخت او نظرست و بصیرتست جهانش
زبان جمله مرغان بداند او به بصیرت
[...]
هزارگونه متاع است ناز را به دکانش
نگاه گوشهٔ چشم از متاعهای گرانش
خطاب خود به من از اهل بزم خاسته پنهان
که نرگسش شده گویا و خامش است زبانش
هزار نکته بیان میکند به جنبش ابرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.