گویی بت من چون ز شبستان بدر آید
حوریست که از روضه ی رضوان بدر آید
دیگر متمایل نشود سرو خرامان
چون سرو من از خانه خرامان بدر آید
هر صبحدم آن ترک پری رخ ز شبستان
چون چشمه ی خورشید درخشان بدر آید
آبیست که سرچشمه اش از آتش سینه ست
اشکم که ازین دیده ی گریان بدر آید
تا کی کشم از سوز دل این آه جگر سوز
هر چند که دود از دل بریان بدر آید
شرطست نه بر چشمه که بر چشم نشانند
مانند تو سروی که ز بستان بدر آید
زینسان که دلم در رسن زلف تو آویخت
باشد که از آن چاه زنخدان بدر آید
گر نرگس خونخوار تو خون دل من ریخت
شک نیست که بس فتنه زمستان بدر آید
آید همه شب زلف سیاه تو بخوابم
تا خود چه ازین خواب پریشان بدر آید
از کوی تو خواجو بجفا باز نگردد
بلبل چه کند گر ز گلستان بدر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به زیبایی احساس عشق و دلتنگی را بیان میکند. او معشوقش را مانند یک حوری توصیف میکند که از باغ بهشت خارج میشود و هر روز صبح به زیبایی به نظر میرسد. اشک و آه او از دل سوزان به دلیل دوری معشوق است و از درد و رنجی که در دل دارد سخن میگوید. شاعر به رابطهاش با معشوق اشاره میکند و نگران است که نمیتواند این دلتنگی را تحمل کند. در نهایت، او به بلبل تشبیه میشود که نمیتواند از گلستان جدا شود و عشق و وابستگیاش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد محبوب من، وقتی از خوابگاهش بیرون میآید، همچون حوریای است که از بهشت خارج میشود.
هوش مصنوعی: سرو با وقاری که همیشه به آرامی میرقصد، دیگر به این سمت متمایل نخواهد شد، زیرا وقتی من از خانه خارج شوم، مانند سرو زیبایی که در حرکت است، تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: هر صبح، آن دختر زیبای با چهره ای مانند پری از اندرونی مثل خورشید درخشان و تابناک بیرون می آید.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به احساسی عمیق و دردناک دارد. آب، نماد اشک و احساساتی است که از دل آتشین و سوزان انسان برمیخیزند. در واقع، اشکها به نوعی از غم و عواطف شدید ناشی میشوند که از درون وجود فرد سرچشمه میگیرند و به بیرون سرازیر میشوند. این احساسات ناشی از رنج و ناراحتیهایی هستند که در دل فرد وجود دارند.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید از آتش دل خود این نالهی سوزناک را تحمل کنم، هرچند که این درد و غم از دل دردمند بیرون میآید؟
هوش مصنوعی: شرط نیست که چشمه، نشانهاش بر روی چشم باشد. مانند تو، سروی که از باغ بیرون میآید.
هوش مصنوعی: دل من به زلف تو آویخته شده و امیدوارم که از آن چاه عمیق زیباییات خارج شوم.
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو که مانند نرگس است و خونخوار به نظر میرسند، دل من را به درد و رنج اندازند، بیشک در نهایت، همه این فتنهها و مشکلاتی که در زمستان وجود دارد، برطرف خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر شب با خواب زلف سیاه تو به خواب میروم و میخواهم ببینم از این خواب آشفته چه نتیجهای به دست میآید.
هوش مصنوعی: بلبل از کوی تو بازنمیگردد، حتی اگر با سختی و بیمهری مواجه شود. چه کار کند اگر از گلستان دور شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.