گنجور

 
خاقانی

آن ماه به کشتی در و من در خطرم

چون کشتی از آب دیده آسیمه سرم

ز آن باد کز او به شادی آرد خبرم

چون آب نشینم و چو کشتی بپرم

 
sunny dark_mode