تا چشم رهی چشم تو را چشمک داد
از چشمهٔ چشم من دو صد چشمه گشاد
هرچشم که از چشم بدش چشم رسید
در چشمهٔ چشم تو چنان چشم مباد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
تا چشم رهی چشم تو را چشمک داد
از چشمهٔ چشم من دو صد چشمه گشاد
هرچشم که از چشم بدش چشم رسید
در چشمهٔ چشم تو چنان چشم مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به زیبایی چشم و تأثیر آن بر دل و چشم دیگران اشاره دارد. نخستین نگاه معشوق به چشم شاعر، احساسات عمیقی را در او ایجاد میکند و از چشمان او چشمههای زیادی سرچشمه میگیرد. شاعر بر این باور است که اگر چشمی از دیگران بدی و حسد به چشم او بیفکند، در چشم معشوقش هیچ اثر منفیای نخواهد داشت. به طور کلی، این اشعار به قدرت و جذابیت چشمها و قلبهای عاشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی چشمان تو با ناز و جادوی خود به من نگاه کردند، چشمان من نیز از شوق و محبت به شکلی بیپایان سرشار شدند.
هوش مصنوعی: هر چشمی که به تو حسادت ورزد و به تو بدی کند، در چشمانت هیچ جایی برای آن نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه سخنگوی من ای حور نژاد
از حسن بزرگ ، کودک خرد نزاد
در سحر بدلبری شدستی استاد
این ساحری از که داری ای دلبر یاد
گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هر گزت درد مباد
آن دردمنست بر منش رحم آید
از بهر شفاعتم بپای تو فتاد
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
زنهار مگو که کعبتین داد نداد
کان نقش که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد
ایزد همه ساله هست با مردم راد
بر مرد دری نیست تا ده نگشاد
ما را بدل خار بنی سروی داد
بر داشت چراغکی و شمعی بنهاد
در محنت شو خوش و مکن نعمت یاد
شو در ده تن که داد کس چرخ نداد
چون بار بلایی که قضا بر تو نهاد
تن دار چو کوه باش و بی باک چو باد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.