گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت
با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد
در آتش سوزنده چه آرام توان یافت
جان یاد لبش میکند ای کاش نکردی
کان لب نه شکاری است که مادام توان یافت
من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیک
بیآتش رز دیگ هوس خام توان یافت
خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبر
کاین دولت از ایام به ایام توان یافت
نامت نشود تا نشوی سوختهٔ عشق
کز داغ پس از سوختگی نام توان یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عشق و longing اشاره میکند. او بیان میکند که هیچ شبی نمیتواند به وصال محبوب دست یافت و به آمال و آرزوها نیز نرسید. دل او در آتش عشق میسوزد و آرامی ندارد. شاعر آرزو میکند که یاد لب محبوبش را فراموش کند، زیرا او حس میکند که این لب به سختی به دست میآید. او درباره سوختن دلش از اشتیاق گفتوگو میکند و میگوید بدون درد و رنج، هیچگاه طعم عشق را نخواهد چشید. نهایتاً، او تأکید میکند که اگر عشق را تجربه نکند، نامی از او به یاد نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر شبی بتوانید به وصال محبوب برسید، میتوانید از لذتهای دنیوی نیز بهرهمند شوید.
هوش مصنوعی: دل هرگز آرام نمیگیرد زمانی که عشق در آتش سوزان به تپش درمیآید؛ در چنین حالتی چگونه میتوان آرامش یافت؟
هوش مصنوعی: جان به یاد لب او میاندیشد و ای کاش که این یاد را نداشت؛ زیرا آن لب، هدفی نیست که بتوان همیشه به آن دست یافت.
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر آرزوهای خودم میسوزم، اما بدون آتش، نمیتوانم آن آرزوها را به حقیقت تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی یار و همراهی پیدا کنی، صبر کن، چرا که ممکن است این نعمت و شانس در زمانهای آینده به دست آید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دچار عشق نشدی و دلت نسوخت، نامت بر سر زبانها نخواهد بود؛ زیرا فقط پس از اینکه از زخم عشق سوختی، میتوانی نام خود را به یاد بسپاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.