امروز دو هفته است که روی تو ندیدم
و آن ماه دو هفت از خم موی تو ندیدم
ماه منی و عید من و من مه عیدی
زان روی ندیدم که به روی تو ندیدم
چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت
در آینهٔ صبح به بوی تو ندیدم
تن غرقهٔ خون رفتم و دل تشنهٔ امید
کز آب وفا قطره به جوی تو ندیدم
سگجان شدم از بس ستم عالم سگدل
روزی نظری از سگ کوی تو ندیدم
با درد فراق تو به جان میزنم الحق
درمان ز که جویم که ز خوی تو ندیدم
بر هیچ در صومعهای برنگذشتم
کانجا چو خودی در تک و پوی تو ندیدم
پای طلبم سست شد از سخت دویدن
هر سو که شدم راه به سوی تو ندیدم
خاقانی اگر بیهده گفت از سرمستی
مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق میگوید. شاعر دو هفته است که محبوب خود را ندیده و از دوری او درد میکشد. او توصیف میکند که چگونه در نبود محبوبش، هر چیز را بیمعنا میبیند و تمام زیباییها به چشمش بیفایده هستند. او به شدت تشنه دیدار و بوی محبوبش است و حتی در تلاشهایش برای فراموشی، ناکام مانده است. در نهایت، شاعر به ناکامیهایش در یافتن آرامش و درک معنای زندگی بدون محبوب اشاره میکند و ابراز میکند که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین آن عشق باشد.
هوش مصنوعی: امروز دو هفته است که نتوانستهام روی تو را ببینم و در این مدت هم نتواستهام آن زیبایی را که از خم موی تو میبرخاست، مشاهده کنم.
هوش مصنوعی: تو برای من مثل ماه هستی و عید من به حساب میآیی. من هم مانند ماه، عید خود را از روی تو میدانم و تا به حال چنین جلال و زیبایی را در چهرهات ندیدهام.
هوش مصنوعی: وقتی صبح را با عطر تو احساس کردم، نتوانستم به خاطر غیرت و حس زیباییام در آینهٔ صبح، بویی غیر از بوی تو را در آن ببینم.
هوش مصنوعی: بدن من در خون غوطهور شده و دل من از امید خالی است، زیرا هرگز نتوانستهام حتی یک قطره وفا را از جوی تو ببینم.
هوش مصنوعی: من به این روزگار و ظلمهایش به حدی بیتاب و خسته شدهام که به حالتی چون سگ در آمدهام. هر روز در انتظار یک نگاه ساده از سوی تو هستم، اما تاکنون حتی یک بار هم در خیابان تو، آن نگاه را ندیدهام.
هوش مصنوعی: از دوری تو به شدت رنج میکشم و به راستی نمیدانم از که باید درمان این درد را جستجو کنم، چرا که هیچ کمکی از خودت نیافتهام.
هوش مصنوعی: من هیچگاه به هیچ صومعهای قدم نگذاشتم، زیرا در آنجا هیچ چیزی به جز خودت را در حال تلاطم و جستجو ندیدم.
هوش مصنوعی: پایم از شدت تلاش برای پیدا کردن تو خسته و ضعیف شده است، و هر جا که میروم، هیچ راهی به سوی تو نمیبینم.
هوش مصنوعی: خاقانی اگر در حالت سرخوشی و بیدلیل سخن گفته، باز هم بهتر از سخن گفتن توست که هیچ چیزی را نمیبینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.