جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند
اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند
مائیم و دلی جوجو از اندیشهٔ عشقت
عشقت به یکی جو چه دهد یا چه ستاند
عشق تو به منشور کهن جان ستد از من
یارب چو شود تازه به طغرا چه ستاند
امروز جهان بستد و ما را غم این نیست
ما را غم آن است که فردا چه ستاند
گیرم که عروس غم تو نامزد ماست
وصل تو ز ما خط تبرا چه ستاند
چون تافتگی تب خاقانی از اینجاست
دل مهر تب او ز دگر جا چه ستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و معشوق خود اشاره میکند و بیان میکند که او با تمام وجود، عشق و زیبایی معشوقش را پیشکش میکند. او از این میگوید که در این لحظه، تمامی داراییهایش را برای عشق میدهد و نگران فردا و چیزی که ممکن است از دست بدهد، است. شاعر احساس میکند که عشق او به معشوقش بسیار ارزشمند است و در عین حال، غم و اندوه نیز جزئی از این عشق است. به طور کلی، این شعر به تأمل در عشق و احساسات مربوط به آن میپردازد.
هوش مصنوعی: ای محبوب، لبهای تو را به عنوان هدیهای به تو تقدیم میکنیم، چه چیزی از ما میگیری؟ اکنون دیگر از جان و پول و ثروت ما چه میخواهی؟
هوش مصنوعی: ما با دل پر از افکار عشق تو زندگی میکنیم. عشق تو آیا به کسی چیزی میدهد یا چیزی از او میگیرد؟
هوش مصنوعی: عشق تو جان کهنهام را گرفت، ای خدا! وقتی که عشق تازهام را به یادگار بگیرد، چه چیزی از من خواهد گرفت؟
هوش مصنوعی: امروز دنیا ما را از خود دور کرده و به ما غمی ندارد، اما نگرانی ما از این است که فردا چه چیزی از ما خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: حتی اگر عروس غم تو به ما تعلق داشته باشد، وصل تو از ما چه انتظاری میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و جذبه فراق خاقانی عیان میشود، دل عاشق چگونه میتواند محبت او را از جایی دیگر به دست آورد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.