هر زخم که خدنگ تو زیب نشان شود
چشمی دگر براه خدنگت عیان شود
یارم بخشم رفته اگر عمر رفته است
چندان نمی رود که ز چشمم نهان شود
واصل ز حرف چون و چرا بسته است لب
چون ره تمام گشت جرس بیزبان شود
خاکش بسر که گریه بیحاصل منست
آن باده ایکه بر دل مینا گران شود
خاطر نشان شود بتو تأثیر تیر آه
روزیکه پشت طاقت عاشق کمان شود
طفلی که سینه شانه شد از زخم خط او
چندان نکرده مشق که دستش روان شود
خوش می برد رسائی زلف تو کار پیش
زیبد که حلقه اش کمر آن میان شود
افتاده را بچشم حقارت مبین که خاک
گر سر کشد غبار دل آسمان شود
کردی کلیم قافله اشک را روان
کو لخت دل که آتش این کاروان شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و درد ناشی از آن میپردازد. شاعر به زخمهایی اشاره میکند که بر دل عاشق نشسته و هر کدام نشان از تیرهای عشق دارد. او به شدت تحت تأثیر یاری است که رفته، و میگوید عمیقاً در دلش جا دارد. شاعر از ناامیدی ناشی از بیحاصلی گریهها و زخمهای عشق سخن میگوید و به این نکته اشاره دارد که هر زخم به یاد و خاطر یار میافزاید. در نهایت، شاعر به اهمیت عشق و احساسات عمیقش اشاره دارد و میگوید که در این مسیر به زخمها و اشکها عادت کرده است. شعر به احساسات عمیق و غمگین عاشقانه پرداخته و تأثیر عشق بر زندگی انسان را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: هر زخمی که تیر تو به جا بگذارد، چشمی دیگر مشتاقانه در پی تیر تو میگردد.
هوش مصنوعی: اگر یارم برود، حتی اگر عمرم هم به پایان برسد، آنقدر که او از نظر من دور شود، هرگز فراموش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: وصل و ارتباطی که در آن به سوالها و دلایل پرداخته نشود، مانند زمانی است که تمام مسیر طی شده و صدای زنگ بدون نیاز به کلام به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: خاکش برسر که اشک و گریه من فایدهای ندارد، آن شرابی که برای دل مینا سنگینی کند.
هوش مصنوعی: به یاد تو، اثر تیر اشک در روزی خواهد بود که تحمل عاشق به پایان برسد و مانند یک کمان کشیده شود.
هوش مصنوعی: کودکی که بر اثر زخم خطی بر سینهاش رنج میبرد، آنقدر تمرین نکرده که بتواند دستش به راحتی حرکت کند.
هوش مصنوعی: زلف تو به قدری زیبا و دلرباست که هر کس را مجذوب خود میکند و گویی حلقهاش در کمر کسی میشود که در میانهی آن قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به کسی که در موقعیتی نامناسب یا ضعیف قرار دارد، با نگاه تحقیر و کمارزشی نگاه نکن. زیرا اگر فردی که در ظاهر ضعیف است، به عزت و اراده خود بمیرد، ممکن است به کسی بزرگ و باارزش تبدیل شود.
هوش مصنوعی: شما اشک را همچون قافلهای به راه انداختید، اما کجاست دل بیپناهی که بتواند آتش این کاروان را خاموش کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کردهایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
[...]
در هر دلی که ریشه غم زعفران شود
خندان چگونه از می چون ارغوان شود
از کوه غم شود دل افگار من سبک
بار گران به کشتی من بادبان شود
دریا شود ز گریه رحمت کنار من
[...]
دیگر بهار شد که هوا گلفشان شود
دامن ز خون دیده پر از ارغوان شود
صد برگ شد ز فیض هوا هر گل زمین
سیر چمن نصیب همه دوستان شود!
چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم
[...]
چون خونم از دو دیده گریان روان شود
مژگان ز اشک شاخ گل ارغوان شود
روشن کند چراغ رخش نور آفتاب
روشن چو شمع محفل روحانیان شود
سربرنگیرم از ره کنعان به راه تو
[...]
روزی که آن پری ز نظرها نهان شود
شور جنون ز یکیک مردم عیان شود
عاشق رخت ببیند و نقد روان دهد
بیند بهشت خویش و روان زین جهان شود
بیش از اجل عجول به مرگ عاشقست از آنک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.