گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کلیم

خوبان که روی بر من بیدل نهاده‌اند

دام از پی شکاری بسمل نهاده‌اند

باشد نشان پا همه خونین به کوی دوست

آنجا ز بس که کام به ساحل نهاده‌اند

مستان ز بحر پرخطر عشق همچو مُل

تا بر گرفته کام به ساحل نهاده‌اند

خود را شهید دیده‌ام ای دل که در کفم

آیینه‌ای ز خنجر قاتل نهاده‌اند

جیبی ز شوق پاره نکردند زاهدان

بر دستشان ز سبحه سلاسل نهاده‌اند

مقصد طلب مباش که سرگشته مانده‌اند

آن‌ها که رخت خویش به منزل نهاده‌اند

در بزم او کلیم ز آه شررفشان

شمعی‌ست در کنارهٔ محفل نهاده‌اند

 
sunny dark_mode